eitaa logo
اشعار مداحی‌های حاج ابوذر بیوکافی
1.4هزار دنبال‌کننده
20 عکس
0 ویدیو
2 فایل
﷽ 🇮🇷کانال‌حفظ‌ونشرآثارحاج‌ابوذربیوکافی @AbozarBiukafi_ir ارتباط با ادمین @Biukafi_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج ابوذر بیوکافیRajab 1401.11.17 - Shsb 15 - H-Sarollah.Rasht - Rehlat H-Zeynab S - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh - Edit.MP3
زمان: حجم: 35.14M
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایّام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمه‌ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایه‌ی عفاف تو، محمل درست شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه‌ی رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله‌ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو شاعر: آقای [شام رحلت حضرت زینب (س) ۱۴۰۱] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1401.05.07 - Shab 01 - H.Sarollah.Rasht - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 8.33M
باور نمی‌کردم گذرها را ببندند من را که می‌بینند درها را ببندند خورشید بودم زیر نور ماه رفتم جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم در شهر کوفه کوچه‌گردی کم نکردم این چند شب یک خواب راحت هم نکردم من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت این کوچه‌های تنگ آخر گیرم انداخت امروز جان دادم اگر، جانت سلامت دندان من افتاد دندانت سلامت حالا که می‌آیی کفن بردار حتماً ای یوسف من پیرهن بردار حتماً حالا که می‌آیی ستاره کم بیاور با دخترانت گوشواره کم بیاور حیرانم امّا هیچکس حیران من نیست باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست اینجا برای خیزران لب را نیاری آقا خدا ناکرده زینب را نیاری اصلاً ببین گُل‌ها توان خار دارند؟! پرده‌نشینان طاقت بازار دارند؟! من راضی‌ام انگشتر من را بگیرند وقت کنیزی دختر من را بگیرند اینجا برای نعل پا دارند آنقدر کنج تنور خانه جا دارند آنقدر مِهر و وفا که نَه، جفا دارند امّا اینجا کفن نَه، بوریا دارند امّا باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد؟! حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد شاعر: آقای [شب اول ۱۴۰۱.۰۵.۰۷] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1401.05.09 - Shab 03 - H.Sarollah.Rasht - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 12.48M
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا عنایت آقا گرفته است شکر خدا، که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بال فرشته است برای تبرّک‌ش؛ اطراف چشم‌های تَرم را گرفته است اینجا حسینیه است، ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریه‌ی ماه مُحرمم؛ امروز بوی چادر زهرا گرفته است حالا نفس نفس زدنِ سینه‌های ما؛ عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است دیروز بین خونِ خودش ریشه کرده بود حالا درخت سیب شده پا گرفته است شاعر: آقای [شب سوم ۱۴۰۱.۰۵.۰۹] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1402.04.30 - Shab 04 - H-Ashouraeian.Tehran - 01 - Abozar Biukafi - Rouzeh H-Zeynab S - Edit.mp3
زمان: حجم: 20.69M
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایّام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمه‌ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایه‌ی عفاف تو، محمل درست شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه‌ی رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله‌ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو شاعر: آقای [شب چهارم ۱۴۰۲.۰۴.۳۰] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
حاج ابوذر بیوکافیMoharram 1402.05.03 - Shab 08 - H-Ashouraeian.Tehran - 02 - Abozar Biukafi - Rouzeh.mp3
زمان: حجم: 8.54M
شکر خدا دعای سحرها گرفته است دست مرا عنایت آقا گرفته است شکر خدا، که چشم همیشه حسینی‌ام اشکی برای روز مبادا گرفته است بال فرشته است برای تبرّک‌ش؛ اطراف چشم‌های تَرم را گرفته است اینجا حسینیه است، ملائک نشسته‌اند جبریل هم برای خودش جا گرفته است این دستمال گریه‌ی ماه مُحرمم؛ امروز بوی چادر زهرا گرفته است حالا نفس نفس زدنِ سینه‌های ما؛ عیسی شده است و طبع مسیحا گرفته است دیروز بین خونِ خودش ریشه کرده بود حالا درخت سیب شده پا گرفته است شاعر: آقای [شب هشتم ۱۴۰۲.۰۵.۰۳] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
Moharram 1402.05.08 - Shab 13 - H-Sarollah.Rasht - 01 - Abouzar Biukafi - Rouzeh - Edit.MP3
زمان: حجم: 25.87M
چه اضطراب و چه باکی ز آفتاب قیامت؟! که زیر سایه‌ی این خیمه کرده‌ایم اقامت شفیع گریه‌کنانش ائمه‌اند یکا‌یک به این دلیل که جمع است در حسین امامت کسى که آه ندارد چه سود؟! آه خجالت کسى که اشک ندارد چه سود اشک ندامت چه نعمتی است نشستن میان مجلس روضه؟! که جبرییل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بار علم را به شانه‌اش نکشیده‌ست بعید نیست بمیرد به زیر بار ملامت کسى که در پى کار حسین نیست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت کسی که بشنود اسم حسین و اشک نبارد ز دوستی چه نشان؟! ز شیعه‌گی چه علامت؟! کسی که در کفنش تُربت حسین ندارد چه خاک بر سر خود می‌کند روز قیامت؟! کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا به نزد فاطمه ریزد ز دیده اشک ندامت به روز حشر که جمله فقیر و کاسه‌به‌دستند خدا به زائر تو می‌دهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نا‌به‌جاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قیامت خود را سند زده ست به نامت شاعر: آقای [شب سیزدهم ۱۴۰۲.۰۵.۰۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های @Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایّام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو... غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمه‌ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایه‌ی عفاف تو، محمل درست شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه‌ی رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله‌ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو شاعر: آقای [شب چهارم ۱۴۰۴.۰۴.۰۸] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج ▫️ Biukafi_Matn
🎵 فایل صوتی قطعه با سر نیزه تنت را چه بهم ریخته‌اند ذره‌ذره بدنت را چه بهم ریخته‌اند سنگ‌ها روی لب خشک تو جاخوش‌کردند این عقیق یمنت را چه بهم ریخته‌اند وسط معرکه‌ای رفتی و گیرافتادی سر فرصت بدنت را چه بهم ریخته‌اند تابه حالا نشده بود جوابم ندهی وای بر من دهنت را چه بهم ریخته‌اند چشم من تار شده به چه مداواش کنم؟! یوسفم پیرهنت را چه بهم ریخته‌اند عمه‌ات آمده تا دست به معجر ببرد پدر بی‌کفنت را چه بهم ریخته‌اند اَبروان تو حسینی‌ست و چشمت حسنی‌ست این حسین و حسنت را چه بهم ریخته‌اند شاعر: آقای [شب هشتم ۱۴۰۴.۰۴.۱۲] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج ▫️ Biukafi_Matn
🎵 نسخۀ صوتی قطعه بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می‌آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خار مغیلان نیست بیابان‌گردمان کردی، ولی زینب پریشان نیست اگر در‌به‌در کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمیِ صد خار مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است، حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل، دنبال سامان نیست بپرسی جای‌جای کربلا را شرح خواهم داد بپرسی موبه‌موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست، از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله، ثاراللهِ دیگر من حسینِ قبل خنجر تو، حسینِ بعد خنجر من تجلی می‌کنم در تو، تجلی می‌کنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است، پایان نیست بنه پا بر زمین، این خاک‌ها مشتاقُ لبریزند تمام دختران یک‌یک مُژه بر پات می‌ریزند نباید هم به مهمان‌داریت این قوم برخیزند چرا که خلق می‌دانند صاحبِ خانه مهمان نیست میانِ کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی به همره بارِ گُل آورده‌ام آن هم چه گُل‌هایی غلط گفته هرآنکه گفته که این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مظهر حق رو‌به‌رو گردان طنابی گردنِ زینب ببند و کو‌به‌کو گردان همان‌گونه که مَردی از شهادت نیست روگردان به پای تو زنی هم از اسارت روی‌گردان نیست محال است از میان خیمه آهِ سرد برخیزد ز کوه صبرِ من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیر زن باشد، به جنگ مَرد برخیزد بجنگم با سنان؟! هرگز سنان که جزوِ مردان نیست به زیر سایبانِ قد و بالای تو می‌خوابيم من و این کاروان از چشمه‌ي فیض تو سیرابیم نَه اینکه دست ما دور است از آب و پیِ آب‌یم فراتِ بی‌لیاقت لایق لب‌های طفلان نیست چه خوشبخت‌ست طفلی که به حلقومش نگات اُفتد چه خوشبخت‌ست آن‌كس كه روی نعشش عبات اُفتد یکی با لب، یکی با دل، یکی با سر به پات اُفتد دلِ سلطانِ عالم را بدست آوردن آسان نیست به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی‌آید به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی‌آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی‌آید کسی در خیمه‌های ما به‌جز شش‌ماه خندان نیست صدا زد؛ آی مَردم! این شهید ما مسلمان است بزرگِ خاندانم را نمی‌بینید عریان است جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه‌باران است جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگ‌باران نیست شاعر: آقای [شب شانزدهم ۱۴۰۴.۰۴.۲۰] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج ▫️ Biukafi_Matn