بوی سبزیجات تازه، ورز دادن خمیر، گوشت تفت داده شده، عطر ادویه ها، فِر گرم، قراری ساده در خانه، پیتزایی به صرف آغوش.
نیم خیز شدم و قبل از آنکه چشمانم را ببندم تا بخوابم، چشمانم را با مچ دستم پاک کردم و خطاب به او گفتم:"Mon Roméo."
مرا در آغوشش پنهان کرد، چانهاش را روی سرم گذاشت. لب هایش را کنار گوشم تر کرد و زمزمه ای کرد:"...ma Juliette"
Paint of magic, Chapter °⁴⁷°
https://eitaa.com/RebeccaWilliamSmith_TON618/512
خب، اگه گرسنگی الانم رو پشت گوش بندازیم، الوچه، آخرین گلی که بو کردید مادام؟
•°•°•°•°•
🎻✨
°•°•°•°•°
[با وجود اینکه نهار داره از تو معدهم چپ چپ نگاهم می کنه، دلم آلوچه خواست.]
خب...
بزار فکر کنم؛
نرگس؟
هفته ها پیش؟
چطوری هنوز زندهم؟!𖦹-𖦹
لیدی
مایل به پیشنهاد چند فیلم و. کتاب بهمن؟
•°•°•°•°•
🎻✨
°•°•°•°•°
کتاب؟
Let me see...
"دختری که رهایش کردی"-جوجو مویز؛
"جنگی که نجاتم داد" و "جنگی که بلاخره نجاتم داد"-کیمبرلی بروبیکر بردلی؛
"روی چرخ زندگی"-جیمی سامنر؛
"مردان کوچک"-لوئیزا می اُلکت؛
شرلوک هلمز؛
فیلم؟
اینتر استلار-کریستوفر نولان؛
آنه با یک ئی؛
زنان کوچک[2019]؛
انولا هلمز1-2؛
امیدوارم دوست داشته باشید:」.
هدایت شده از کفترموفرفری|kaftaremooferfery
دفتر چرمی قطور،صفحات کاهگلی،بوی عود،ساعت زنجیری،قفل بزرگ سبز روی کتاب،دامنچهارخونهقهوهایسفید.
هدایت شده از s𝗍ᥲrrᥡ іsᥣᥲᥒძ
این داستان توی به دنیای فانتزی اتفاق میوفته
در دنیایی که انسان ها با موجودات افسانه ای مثل اژدهایان و الف ها سر و کله میزنن، ربکا یک شمشیر باز خبره است!
_
مشخصات:
سن: 18
قد: 5.4 (165)
جنسیت: مونث
ᴵⁿᶠᵖ
علایق:
قارچ ها، لباس های چرمی، جنگل بارونی، کتاب های حماسی/تاریخی/جنایی، شراب سرخ
_
ربکا در تاریخ 6/10/350 متولد میشه و در کوهستان های مرتع با دورف¹ ها اشنا میشه و زنده مونده هنگام حمله اژدهایان رو یاد میگیره! در سال 356(در سن 6 سالگی) ویولون زدن رو یاد میگیره و به کمک مادربزرگش برای خودش یک شنل چرمی میدوزه و هر شب توی جنگل با ویولن نواختن گوش موجودات جنگل رو نوازش میداده!
در سال 367( در سن 16 سالگی) جنگ بزرگی بین قبایل انسان ها شروع میشه که ربکا بخاطر دفاع از خانواده اش مجبور میشه توش شرکت بکنه، بنابراین ماه ها توی همون جنگل با همون شنل چرمی زیبایش شمشیر بازی رو تمرین می کنه، اینقدر تمرین میکنه تا خبره بشه و بتونه چندین نفر رو با سال ها تجربه جنگی شکست بده!
در نهایت در تاریخ 11/3/368 در سن 18 سالگی درحال مبارزه با دشمن به اون ها رحم میکنه و پاسخ این مرحمت بیجا.... پنج تیر توی قلبش، دوتا دستاش، سرش و شکمش بود!
ҒϴᎡ: https://eitaa.com/RebeccaWilliamSmith_TON618/398
_𝓶𝓸𝓴𝓸
آبگیر پنهان، موهای بافته شدهای که الان کمی باز شدهن، چوب ماهیگیری، ماهی های درون سطل، غروب آفتاب، رادیو...
"وینستون چرچیل امروز اعلام کرد: انگلستان و فرانسه به طور رسمی وارد جنگ شده اند."
جو های نرم، هویج های حلقه ای، عطر سوپ پیچیده در آشپزخانه، موهای فِر مشکی، کک و مک، باریکه های پرتو آفتاب غروب از لابه لای پرده های نازک.
𝚃𝙾𝙽𝟼𝟷𝟾
دعوت به صرف بیسکوئیت های زنجبیلی با دستورپخت کریسمسی مادربزرگ و شکلات داغ با مارشملو اضافه؟ گنجشکها
درود؛
آبنبات لیموئی های عزیز،
کسی هست که تیرامیسو درست کرده باشه و دستور پخت خوبی داشته باشه؟
عطر نرگس خفیف، سنگهای تیره قلعه، طلسم ها و وردها، زمزمه ها و فریاد های بین دیوارها، فرار و فرار و صدای برخورد شمشیر ها و وردها به هم، چهره آشنا با موهای موج دار مشکی.
ریگولوس بلک.
In This Shirt - The Irrepressibles (128).mp3
5.54M
𝘐 𝘥𝘪𝘥 𝘴𝘦𝘯𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦,
𝘰𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘥 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘰 𝘳𝘦𝘢𝘥..
𝘖𝘶𝘳 𝘯𝘢𝘮𝘦𝘴 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘵𝘰𝘨𝘦𝘵𝘩𝘦𝘳;
𝘮𝘶𝘴𝘵 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘧𝘢𝘭𝘭𝘦𝘯 𝘭𝘪𝘬𝘦 𝘢 𝘴𝘦𝘦𝘥,
𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘦𝘱𝘵𝘩𝘴 𝘰𝘧 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘰𝘪𝘭,
𝘣𝘶𝘳𝘪𝘦𝘥 𝘥𝘦𝘦𝘱 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘨𝘳𝘰𝘶𝘯𝘥.
𝘖𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘥, 𝘐 𝘤𝘰𝘶𝘭𝘥 𝘩𝘦𝘢𝘳 𝘺𝘰𝘶,
𝘤𝘢𝘭𝘭 𝘮𝘺 𝘯𝘢𝘮𝘦, 𝘩𝘦𝘭𝘥 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘰𝘶𝘯𝘥𝘴,...
𝘐 𝘢𝘮 𝘭𝘰𝘴𝘵.
𝚃𝙾𝙽𝟼𝟷𝟾
حس اینکه بنویسم و بعد، خودم نوشته هام رو بسوزونم، مخصوصا اگه برای کسی بوده، حس خوبی می ده.
امروز تمبر نمادین- برچسبی- خریدم. بعد، دوستام می گفتن واسه چیه،آخه برای کی می خوای نامه بنویسی؟
منی که یاد اینجا افتادم و با پوزخندی ملیح جمع را ترک نمودم:
شاید، روپرت؟
هدایت شده از 𝑳𝒐𝒔𝒕 𝒄𝒂𝒔𝒕𝒍𝒆✦
یک دو سه...
صدا هست؟
خب خب، این یک تقدیمی از طرف لی آدنا به مناسبت 60تایی شدن قلعه گمشدست!
طبق معمول این پیام رو داخل چنل هاتون فور میکنید و لینک چنل/دیلی تون رو داخل اینجا میگذارید و داخل همونجا مینویسید چه نوع ژانر کتابی دوست دارید.
حالا من چی کار میکنم:
¹یک کتاب که مربوط به ژانر مورد علاقه شماست رو پیدا میکنم
² شمارو به یکی از شخصیت های اون کتاب تشبیه میکنم
³یک دیالوگ از اون شخص،
⁴اینکه چرا به اون شباهت دارید
⁵چهره ذهنی خودم از شما رو به صورت عکس بهتون تقدیم میکنم.
شرایط:
برای دریافت تقدیمی اینجا عضو باشید.
ظرفیت: ۲۰ چنل/ ۱۰ممبر
تا آخر هفته دیگه اگه به ظرفیت رسید تقدیمی رو میدم.
شب خوش✨
لیوان های شیشه ای، بطری های روی میز، هوای برفی، زمستان، مرگخوارها، مهمانی، گیلبرت، نقاب ها، پف دامن ها و مبل های اعیانی.
گوشواره های برنزی، دمنوش، دامن سفید، نرده های پوسیده چوبی، موج های دریا، پرتوهای آفتاب.
laura_marling_-_devil_s_spoke_radio_edit.mp3
7.28M
𝙰𝚗𝚍 𝚝𝚑𝚎𝚗 𝚕𝚒𝚏𝚎 𝚒𝚝𝚜𝚎𝚕𝚏 𝚌𝚊𝚗 𝚗𝚘𝚝 𝚊𝚜𝚙𝚒𝚛𝚎,
𝚝𝚘 𝚑𝚊𝚟𝚎 𝚜𝚘𝚖𝚎𝚘𝚗𝚎 𝚋𝚎 𝚜𝚘 𝚊𝚍𝚖𝚒𝚛𝚎𝚍...
𝙸 𝚝𝚑𝚛𝚎𝚠 𝚌𝚛𝚎𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗 𝚝𝚘 𝚖𝚢 𝚔𝚒𝚗;
𝙷𝚊𝚟𝚎 𝚝𝚑𝚎 𝚜𝚒𝚕𝚎𝚗𝚌𝚎 𝚋𝚛𝚘𝚔𝚎𝚗 𝚋𝚢 𝚊 𝚠𝚑𝚒𝚜𝚙𝚎𝚛𝚎𝚍 𝚠𝚒𝚗𝚍~
•°•°•°•°
𝙼𝚊𝚗𝚢 𝚝𝚛𝚊𝚒𝚗𝚜 𝚊𝚗𝚍 𝚖𝚊𝚗𝚢 𝚖𝚒𝚕𝚎𝚜,
𝚋𝚛𝚘𝚞𝚐𝚑𝚝 𝚢𝚘𝚞 𝚝𝚘 𝚖𝚎 𝚘𝚗 𝚝𝚑𝚒𝚜 𝚜𝚞𝚗𝚗𝚢 𝚒𝚜𝚕𝚎..
𝚆𝚑𝚊𝚝 𝚘𝚏 𝚠𝚑𝚒𝚌𝚑 𝚢𝚘𝚞 𝚠𝚒𝚜𝚑 𝚝𝚘 𝚜𝚙𝚎𝚊𝚔,
𝚑𝚊𝚟𝚎 𝚢𝚘𝚞 𝚌𝚘𝚖𝚎 𝚑𝚎𝚛𝚎 𝚝𝚘 𝚛𝚎𝚜𝚌𝚞𝚎 𝚖𝚎?