شاید کمی ذوق از وایب پیاماتون..3>

عطر نرگس خفیف، سنگهای تیره قلعه، طلسم ها و وردها، زمزمه ها و فریاد های بین دیوارها، فرار و فرار و صدای برخورد شمشیر ها و وردها به هم، چهره آشنا با موهای موج دار مشکی. ریگولوس بلک.

𝘐 𝘥𝘪𝘥 𝘴𝘦𝘯𝘥 𝘺𝘰𝘶 𝘢 𝘯𝘰𝘵𝘦, 𝘰𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘥 𝘧𝘰𝘳 𝘵𝘰 𝘳𝘦𝘢𝘥.. 𝘖𝘶𝘳 𝘯𝘢𝘮𝘦𝘴 𝘵𝘩𝘦𝘳𝘦 𝘵𝘰𝘨𝘦𝘵𝘩𝘦𝘳; 𝘮𝘶𝘴𝘵 𝘩𝘢𝘷𝘦 𝘧𝘢𝘭𝘭𝘦𝘯 𝘭𝘪𝘬𝘦 𝘢 𝘴𝘦𝘦𝘥, 𝘵𝘰 𝘵𝘩𝘦 𝘥𝘦𝘱𝘵𝘩𝘴 𝘰𝘧 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘰𝘪𝘭, 𝘣𝘶𝘳𝘪𝘦𝘥 𝘥𝘦𝘦𝘱 𝘪𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘨𝘳𝘰𝘶𝘯𝘥. 𝘖𝘯 𝘵𝘩𝘦 𝘸𝘪𝘯𝘥, 𝘐 𝘤𝘰𝘶𝘭𝘥 𝘩𝘦𝘢𝘳 𝘺𝘰𝘶, 𝘤𝘢𝘭𝘭 𝘮𝘺 𝘯𝘢𝘮𝘦, 𝘩𝘦𝘭𝘥 𝘵𝘩𝘦 𝘴𝘰𝘶𝘯𝘥𝘴,... 𝘐 𝘢𝘮 𝘭𝘰𝘴𝘵.

امروز تمبر نمادین- برچسبی- خریدم‌. بعد، دوستام می گفتن واسه چیه،آخه برای کی می خوای نامه بنویسی؟ منی که یاد اینجا افتادم و با پوزخندی ملیح جمع را ترک نمودم: شاید، روپرت؟

Oh, could I be the sky of the Fourth of July?

آه آه آه😭😭😭

یک دو سه... صدا هست؟ خب خب، این یک تقدیمی از طرف لی آدنا به مناسبت 60تایی شدن قلعه گمشدست! طبق معمول این پیام رو داخل چنل هاتون فور میکنید و لینک چنل/دیلی تون رو داخل اینجا میگذارید و داخل همونجا مینویسید چه نوع ژانر کتابی دوست دارید. حالا من چی کار میکنم: ¹یک کتاب که مربوط به ژانر مورد علاقه شماست رو پیدا میکنم ² شمارو به یکی از شخصیت های اون کتاب تشبیه میکنم ³یک دیالوگ از اون شخص، ⁴اینکه چرا به اون شباهت دارید ⁵چهره ذهنی خودم از شما رو به صورت عکس بهتون تقدیم میکنم. شرایط: برای دریافت تقدیمی اینجا عضو باشید. ظرفیت: ۲۰ چنل/ ۱۰ممبر تا آخر هفته دیگه اگه به ظرفیت رسید تقدیمی رو میدم. شب خوش✨

لیوان های شیشه ای، بطری های روی میز، هوای برفی، زمستان، مرگخوارها، مهمانی، گیلبرت، نقاب ها، پف دامن ها و مبل های اعیانی.

گوشواره های برنزی، دمنوش، دامن سفید، نرده های پوسیده چوبی، موج های دریا، پرتوهای آفتاب.

𝙰𝚗𝚍 𝚝𝚑𝚎𝚗 𝚕𝚒𝚏𝚎 𝚒𝚝𝚜𝚎𝚕𝚏 𝚌𝚊𝚗 𝚗𝚘𝚝 𝚊𝚜𝚙𝚒𝚛𝚎, 𝚝𝚘 𝚑𝚊𝚟𝚎 𝚜𝚘𝚖𝚎𝚘𝚗𝚎 𝚋𝚎 𝚜𝚘 𝚊𝚍𝚖𝚒𝚛𝚎𝚍... 𝙸 𝚝𝚑𝚛𝚎𝚠 𝚌𝚛𝚎𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗 𝚝𝚘 𝚖𝚢 𝚔𝚒𝚗; 𝙷𝚊𝚟𝚎 𝚝𝚑𝚎 𝚜𝚒𝚕𝚎𝚗𝚌𝚎 𝚋𝚛𝚘𝚔𝚎𝚗 𝚋𝚢 𝚊 𝚠𝚑𝚒𝚜𝚙𝚎𝚛𝚎𝚍 𝚠𝚒𝚗𝚍~ •°•°•°•° 𝙼𝚊𝚗𝚢 𝚝𝚛𝚊𝚒𝚗𝚜 𝚊𝚗𝚍 𝚖𝚊𝚗𝚢 𝚖𝚒𝚕𝚎𝚜, 𝚋𝚛𝚘𝚞𝚐𝚑𝚝 𝚢𝚘𝚞 𝚝𝚘 𝚖𝚎 𝚘𝚗 𝚝𝚑𝚒𝚜 𝚜𝚞𝚗𝚗𝚢 𝚒𝚜𝚕𝚎.. 𝚆𝚑𝚊𝚝 𝚘𝚏 𝚠𝚑𝚒𝚌𝚑 𝚢𝚘𝚞 𝚠𝚒𝚜𝚑 𝚝𝚘 𝚜𝚙𝚎𝚊𝚔, 𝚑𝚊𝚟𝚎 𝚢𝚘𝚞 𝚌𝚘𝚖𝚎 𝚑𝚎𝚛𝚎 𝚝𝚘 𝚛𝚎𝚜𝚌𝚞𝚎 𝚖𝚎?

گیلاس های درون کارتن، شکستن شاخه های ریز زیر کتونی قرمز، موهای کوتاه ولی به هم ریخته ذغالی رنگ، سکوت، نسیم خنک، چشم های عسلی شفاف، گل های ریز بابونه پراکنده لابه لای چمن ها.

یه سوال ، تا حال شده به این فکر کنین که اگه یه معشوقه ی مافیایی بودین چه سرنوشتی در انتظارتون بود ؟ هیزم عشق ممنوعتون چطور شعله ور میشد و چه ماجراهایی در پیش داشتین که پشت سر بذارین ؟ خب پس اگه علاقه مندین ... بیاین پی وی و لینک بذارین تا من با توجه به وایب چنل زیباتون یه سناریو چند خطی با مضمون بالا بنویسم و در اخرم یه اسم و فامیل مافیایی بهتون تقدیم کنم . منتظرتون میمونم. #فور @Martine #Invitation -𝑨 𝒔𝒆𝒂 𝒐𝒇 𝒃𝒍𝒐𝒐𝒅-

امروز چگونه گذشت؟

روب‌دوشامبر، اِما-جین آستین، سرفه های الکی، آبمیوه، خواب.

به نام خالق زیبایی ها اینجانب میخوام یه تقدیمی بسیار کوچولو بخاطر تعطیلی شنبه بدم روال کار و که می دونید؟ این پیام و فور میزنید چنل های جذاب تون و لینک اینجا میزارید منم اساس چیزی که از شما دریافت میکنم؛ بهتون میگم متعلق به چه زمانی(باستان، رنسانس، قرن بیستم و...) هستید و یک سناریو کوتاه هم درباره اون تقدیم تون میکنم~ *محدودیت داره * امضا: Erlin✍🏼 @daijubo

یک سری روش پخت غذا-بیشتر دسر- ها من در اوردی هست، هر از چند گاهی یکیشون رو ارسال می کنم:]

𝐅𝐫𝐨𝐦: @lostcastle 𝐅𝐨𝐫: https://eitaa.com/RebeccaWilliamSmith/565 «ربکا» _تو شبیه ربکا هستی_

مثل اون جسور و باهوش و بسیار زیبا هستی، قلب بزرگی داری، لبخند درخشانی که راز های بزرگی پشتش مخفی شده. زنی خودساخته هستی. به راحتی دیگران رو مجاب میکنی که دلشون بخواد مثل تو باشن. 

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ دیالوگ:

خوشحالم که تب اولین عشق، فقط یک بار اتفاق می افتد. چون شاعران هرچه هم که بگویند، هنوز هم یک تب و بار مسئولیت است.

و منم ممنونم✨