eitaa logo
بُت شناسی
2هزار دنبال‌کننده
370 عکس
294 ویدیو
22 فایل
🖎نقد و آگاهی در زمینه فِرق انحرافی از ثقلین، نقد تصوف و غلات، نقد مخربین اعتقادی شیعه. بدون خط قرمز در چهارچوب ثقلین instageram.com/botshenasi↩ ❎برای حمایت از کانال خارج نشید.❎
مشاهده در ایتا
دانلود
🔍 اقطاب تصوف | فرقد سَبَخی ✍ فَرقد سَبَخی از شاگردان حسن بصری به شمار می آید‌. اطلاعات زیادی از وی در دسترس نیست. ابن ابی الحدید، در " شرح نهج البلاغه"، داستان دیدار وی با امام حسن علیه السلام را بدین صورت نقل می کند: 🚩 روزی فرقد سبخی به نزد حسن بن علی علیه السلام آمد، حضرت لباسی از خز به تن داشتند، در حالی که لباس فرقد، از پشم بود. امام حسن علیه السلام به او فرمودند: مَا بَالُکَ تَنظُرُ اِلَیَّ، و عَلَیِّ ثِیَابُ اَهلِ الجَنَّهِ، وَ عَلَیکَ ثِیابُ اَهلِ النَّارِ؟ اِنَّ اَحَدَکُم لَیَجعَلُ الزُّهدَ فِی ثِیَابِهِ وَ الکِبرَ فِی صَدرِهِ فَهُوَ اَشَدُّ عُجباً بِصُوفِهِ مِن صَاحِبِ المِطرَفِ. تو را چه می شود که به من می نگری، در حالی که من لباس اهل بهشت را پوشیده ام و تو لباس اهل دوزخ را به تن کرده ای؟! البته به هرکس از شما که زهد را در لباسش قرار داده و کبر را در سینه اش، عُجب او به واسطه لباس پشمینش بیش از کسی است که لباس خز به تن دارد. 🚩 نقل است که وقتی حماد به بصره وارد شد، فرقد سبخی با لباس پشمین به دیدنش آمد. در این هنگام حمّاد به او گفت: این نشانه مسیحیّت را از خود دور کن. 📚الکوکب الدّرّیّه، جلد۱، ص ۳۹۴ 📚شرح نهج البلاغه، لابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۲۶۲-۲۶۳ 📚تاریخ تصوف اسلامی، ص ۳۱ / پیدایش و سیر تصوف ۱۴۵ @BotShenasi
🔍 اقطاب صوفیه | مالک بن دینار ✍ مالک بن دینار، از یاران حسن بصری بود. وی تا آخر عمر، ازدواج نکرد. در بصره مرد ثروتمندی زندگی می کرد که از دنیا رفت و مال بسیار به ارث گذاشت. وی دختر زیبایی داشت. آن دختر به نزد بنّانی آمد و گفت: می خواهم زن مالک باشم تا به من در بندگی خدا کمک کند. ثابت موضوع را به مالک گفت، اما مالک پاسخ داد: من دنیا را سه طلاقه کردم و این زن در زمره همین دنیاست. با سه طلاقه نیز نمی توان ازدواج کرد‌. ✍ نقل است که مالک، چهل سال در بصره بود، امّا رطب نخورد‌ یک شب هاتفی صدا کرد: باید رطب بخوری و نفست را از بند بیرون آوری، امّا باز هم مالک رطب نخورد و قسم خورد که هرگز رطب نمی خورم! ✍ مالک از خوردن گوشت هم پرهیز می کرد. می گفت: نمی فهمم معنی این سخن چیست که هر کس چهل روز گوشت نخورد، عقل او کم می شود. زیرا من بیست سال است که گوشت نخورده ام، اما عقل من هر روز زیادتر شده است. سالها بود که وی نان می خورد امّا گوشت نمی خورد. روزی بیمار شد، هوس کرد گوشت بخورد. به مغازه طّباخی رفت و پاچه گوسفندی خرید و رفت. امّا به جای آن که پاچه را بخورد، فقط آن را بو کرد و گفت: ای نفس! بیش از این به تو نمی رسد، خیال نکنی با تو دشمنم، بلکه به این دلیل چنین می کنم که فردای قیامت به آتش دوزخ نسوزی. پس کمی صبر کن تا این دوران محنت بگذرد، آن وقت در نعمت قرار می گیری که زوال ندارد. 📚 تذکره الاولیا، ص ۴۶ و ۴۸ و ۴۹ @BotShenasi
اقطاب صوفیه | ابوهاشم کوفی 🌿 ابوهاشم کوفی، اصل او کوفی، امّا ساکن شام بود. گفته شده در فلسطین صومعه ای بنا کرد! وی را هم عصر سفیان ثوری و ابراهیم ادهم می دانند‌. حسن بصری در مشی صوفیانه بر او تقدم زمانی دارد؛ اما ابوهاشم، اولین کسی است که او را صوفی نامیدند‌ و قبل از وی این عنوان برای کسی استفاده نشده است. از این رو کنیه او به ابوهاشم صوفی مشهور است. 🌿 مرحوم مقدس اردبیلی در حدیقه الشیعه می نویسد: " عثمان بن شریک کوفی که به ابوهاشم کوفی مشهور بود در آخرهای زمان بنی امیه این مذهب و این طریق را وضع نمود..‌. بدان اولین کسی را که صوفی گفتند، چنان که شیعه و سنی نقل کرده اند، ابوهاشم کوفی بود؛ و این سبب آن بود که مانند رهبانان، جامعه های پشمینه درشت می پوشید. " 🚩 سفیان ثوری درباره او می گوید: لولا ابوهاشم الصّوفی ما عَرَفتُ دقیقَ الرّیا " اگر ابوهاشم صوفی نبود، معنایِ دقیق ریاء را نمی یافتم. و همچنین درباره او می گوید: " من ندانستم که صوفی چه بود تا بوهاشم صوفی را ندیدم " 🌿 امام عسکری علیه السلام می فرماید: سئل ابوعبدالله (امام صادق علیه السلام) عن حال ابی هاشم الکوفی (الصوفی) فقال: انه کان فاسد العقیده جداً، و هو الذی ابتدع مذهباً یقال له التصوف، و جعله مفراً لعقیدته الخبیثه. از امام صادق علیه السلام درباره ابوهاشم کوفی سوال شد، حضرت فرمود: وی فردی دارای اعتقادات بسیار فاسد بود. او کسی بود که مسلک جدیدی را بنیان گذاشت که به آن تصوف گفته می شود. وی این مسلک را راه گریزی برای اعتقادات پلیدش قرار داد. 🚩 دکتر عبدالحسین زرین کوب، سال وفات اباهاشم را ۱۶۰ هجری، امّا دکتر حلبی ۱۷۹ هجری قمری معرفی می کنند. 📚ارزش میراث صوفیه، ص ۵۴ و مبانی عرفان و احوال عارفان، ص ۵۱ 📚نفحات الانس، ص ۲۸ / طبقات الصوفیه، ص ۷ 📚 حدیقه الشیعه ج ۴ ص ۷۴۲-۷۴۳-۷۴۹ @BotShenasi
🔍 اقطاب صوفیه | ابراهیم بن ادهم 🏴 ابراهیم ادهم از صوفیان اوّلیه به شمار می آید. ابراهیم در حدود سال ۱۱۰ هجری در بلخ به دنیا آمد. وی را امیر یا امیرزاده در بلخ می دانند که در جوانی متنبه شد، و ترک امارت کرد و به ریاضت پرداخت. در تاریخ، پادشاهی به نام ابراهیم یا ادهم یافت نمی شود، لذا بعضی داستان ابراهیم را اسطوره ای عرفانی می دانند‌ که ظاهراً بر پایه داستان زندگانی بودا طراحی شده است. ➖ وقتی ابراهیم بلخ را رها کرد و به بیابان رفت. جناب خضر را ملاقات نمود، و خضر، اسم اعظم را به وی آموخت. سپس ابراهیم به مکه رفت و با سفیان ثوری و فضیل عیاض هم صحبت شد. سپس به شام هجرت نمود! بیشتر دوران زهد و ریاضت وی در شام گذشت. 🚩 به نقل هجویری، ابراهیم ادهم با ابوحنیفه اختلاط داشت و علم را از او آموخت بود! جنید بغدادی، وی را مفاتیح العلوم و کلید علم های طریقت صوفیه معرفی کرد، و ابوحنیفه او را با عنوان سیدنا ابراهیم می خواند! ➖ سید حیدر آملی " در ریاض العارفین مدعی است که ابراهیم ادهم از حضرت سجّاد علیه السلام تعلیم دیده است! در حالی که امام سجاد علیه السلام سال ۹۴ هجری شهید شدند و ابراهیم ادهم سال ۱۱۰ به دنیا آمده است و در سال ۱۳۲ هجری از بلخ خارج شده است! همچنین در هیچ یک از کتب رجالی شیعه، چنین موضوعی نقل نشده است! 🏳 مرحوم ابن فهد حلی در " عده الداعی" یکی از کرامت های حضرت صادق علیه السلام را نام می برد که ابراهیم بن ادهم به همراه سفیان ثوری شاهد آن بوده اند. 📚جستجو در تصوف ایران، ص ۳۴ و ۳۲،۳۱ 📚ارزش میراث تصوف، ص ۵۴-۵۵ 📚مبانی عرفان و احوال عارفان، ص ۲۴۳ 📚الکواکب الدریه، ج ۱ ص ۱۹۶ 📚نفحات الانس ص ۳۷ 📚کشف المحبوب، ص ۱۲۸ 📚تذکره الاولیاء، ص ۹۱ 📚موضع تشیع در برابر تصوف ص ۱۱۲ و ۱۱۶ 📚 عده الداعی ص ۹۶-۹۷ @BotShenasi
🗯 کوه صبر ثم بسطت يديها تحت بدنه المقدس و رفعته نحو السماء و قالت: الهي تقبل منا هذا القربان   📚مقتل الحسین ( علیه السلام ) - السفر من كربلاء - صفحه۲۷۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقدی عالمانه، منصفانه و آسیب شناسانه بر منهج رجالی مرحوم آیت الله خوئی اعلی الله مقامه الشریف توسط شاگرد ایشان آیت الله شبیری زنجانی حفظه الله. @BotShenasi
نگاهي_به_ادّعاهاي_سید_محمد_حسین_طهرانی.pdf
752.4K
🚩 «نگاهی به ادعاهای آقاى طهرانی» شامل مباحث: ➖ علامه خودخوانده ➖ انسان کامل یا مقام خدایی ➖ نتیجه مریدپروری ➖ ادعای اجتهاد در طی هفت سال ➖ برخی نظرات جالب ➖ فتاوای مراجع پیرامون عقائد آقای طهرانی . @BotShenasi
نظر آیت الله فیاض حفظه الله در باب استعمال کلمات و سخنان کفرآمیز.... 🚩 ایشان از مراجع سه گانه و بزرگ نجف اشرف هستند. @BotShenasi
🔍 ابراهیم ادهم و دوری از خلق ابراهیم ادهم می گفت: حبّ لقای مردم از حبّ دنیاست، و ترک ایشان از مقوله ترک دنیاست. ابراهیم می گفت: من دوست دارم مریض شوم تا نماز جماعت بر من واجب نشود؛ و من مردم را نبینم! و مردم مرا نبینند! ➖ابراهیم ادهم و ترک محبّت به غیر خدا وقتی ابراهیم از بلخ رفت، پسری داشت. هنگامی که آن پسر بزرگ شد، سراغ پدرش را گرفت! لذا به همراه مادرش به سوی مکه حرکت کرد به امید آنکه پدرش را ببیند. وقتی ابراهیم خانواده اش را دید، گریه کرد و دعا کرد: " الهی اَغِثِنی". در این هنگام فرزندش در کنارش جان داد. یاران ابراهیم علت را جویا شدند. گفت: وقتی او را در آغوش گرفتم، مهر او در دلم نشست‌ امّا ندایی آمد که ای ابراهیم! تو محبّت ما را ادّعا می کنی، و در عین حال به دیگری محبّت می ورزق؟ وقتی این صدا را شنیدم، از خدا کمک خواستم و گفتم: اگر محبت او مرا از محبت تو باز می دارد، یا جان او را بگیر یا جان مرا‌. پس آن دعا مستجاب شد، و او از دنیا رفت! ابراهیم گفت: تا عیالِ خود را چو بیوگان نکنی، و فرزندان خود را چون یتیمان نکنی، و در شب در خاکدانِ سگان نخوابی، امید نداشته باش تو را در صف مردان راه ندهند! ➖ابراهیم در طواف خانه خدا به مردی گفت: تا از چند مرحله عبور نکنی، به درجه صالحین نمی رسی: درِ نعمت بر خود ببندی و درِ محنّت و غم بگشایی؛ در عزّت بر خود ببندی و در ذّلت بگشایی؛ درِ خواب بر خود ببندی و درِ بیداری بگشایی؛ در غنا و توانگری بر خود ببندی و درِ فقر و درویشی بگشایی. ➖ابراهیم ادهم و خوردن خاک نقل شده است که چون ابراهیم ادهم، غذایِ بی شبهه نمی یافت، گِل و خاک می خورد. 📚الکواکب الدریه، ج۱، ص ۲۰۱-۲۰۳ 📚تذکره الاولیاء ص ۹۵-۹۷-۱۰۴ 📚 پیدایش سیر تصوف، ص ۱۱۳ @BotShenasi
🌿 بعضى مداحها و ذاكرين اهل بيت(عليهم السّلام) در مجالسى كه به نام ائمۀ معصومين(عليهم السّلام) برگزار مى‌شود،اَشعارى بدين مضمون مى‌خوانند: من حسين الله‌ ايم! اى مظهر اَحَد،هو يا على مدد الله را صمد،هو يا على مدد آيا خواندن اينگونه اشعار جايز است‌؟ 🚩 مرجع فقید مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی رحمه الله : ✍اَشعارى كه ظاهر آن معانى خلاف شرع است،و لو گوينده يا خوانندۀ آن معنى صحيحى را اراده كرده باشد و بخواهد ارادت خود را نشان دهد،خواندن و نشر آن اشكال شرعى دارد! و بايد طورى اَشعار را بخوانند كه خدا ناكرده اوّلا مورد سوء استفادۀ بعضى واقع نشود،ثانيا آن قدر اَشعار زيبا و با مضامين عالى وجود دارد كه نيازى به خواندن بعضى شعرها كه معانى خلاف شرع دارد،نيست! 📚استفتائات جدید؛ج۲ص۵۱۷ . @BotShenasi
🔊 بیانات استاد معظم سید قاسم علی احمدی در رد غلو و تفویض اثبات عدم ازلی بودن اهل بیت علیهم السلام‌. پاسخ بر ادعایِ غلات مبنی بر السلام علی الاصل القدیم! رد تفویض و...! ⬅️حتماً دانلود کنید و آن را منتشر کنید. . @BotShenasi
🔍 ابراهیم ادهم و اتّخاذ شیوه های ملامتیه ➖ به ابراهیم ادهم گفتند: آیا در مسیر سیر و سلوکت، آیا تاکنون شاد شده ای؟ گفت: چند بار. 🚩 یک بار در کشتی بودم و کشتی بان مرا نمی شناخت‌. جامه ای پاره داشتم و مویی بلند، به صورتی بودم که بقیه مسافرین اینگونه نبودند، لذا به من می خندیدند و مرا مسخره می کردند. هر مدّت یک بار سراغم می آمدند و موی مرا می گرفتند و می کندند و به صورت من سیلی می زدند. در این حالت به مراد خود رسیدم و با آن خواری شادم. 🚩 ناگهان موجی بسیار بزرگ آمد به گونه ای که همه ترسیدند. ناخدای کشتی گفت: یک نفر را باید بیرون بیاندازیم تا کشتی سبک شود. پس مرا گرفتند که در آب بیندازند، امّا دریا آرام شد. در آن لحظه به خود نگریستم و شاد شدم. 🚩 یک بار هم به مسجد رفتم تا بخوابم. امّا پای مرا گرفتند و به سوی مسجد کشیدند، به گونه ای که سرم شکست و خون از سرم روان شد. در این حالت، نفس خود را به مراد خویش دیدم. 🚩بار دیگر، کسی روی من بول کرد و من شاد شدم. یک بار دیگر، شپش هایی در پوستین من افتاده بود که بدن مرا می خوردند. در آن حالت نیز نفس خود را به مراد دیدم. ➖قشیری، یک بار ابراهیم ادهم لباس خزّی پوشیده بود. وقتی در آن نگاه کرد، به حدی شپش در آن بود که نتوانست خز را از شپش تشخیص دهد. ✍ دکتر علی اصغر حلبی بعد از نقل این شیوه زهدِ هندی و سوری می نویسد: " من اعتقاد دارم اگر چنین مطلبی درست باشد، باید در سلامتِ عقل این مردِ بسیار مشهور تردید کرد. " 📚 تذکره الاولیاء، ص ۱۰۲-۱۰۳ 📚 مبانی عرفان و احوال عارفان، ص ۲۴۴ @BotShenasi
🔍 سید حیدر آملی و تصوف ➖ قرن هشتم هجری، قرن ظهور سید حیدر آملی، و دوران ابتلایِ رسمی شیعه، به تصوف است‌. در قرن هشتم، ایشان مراحل اجتهاد را در حوزه های شیعه طی کرده است، رسماً خرقه پوش می شود! و به تصوف می پیوندد! ➖ ایشان نه تنها تصوف را بدعتی در اسلام تلقی نمی کند، که " تشیع و تصوف را دو روی یک سکه می داند! و مکمل یکدیگر می داند!" برای اثبات مدعای خود رو به توجیه و تأويل می آورد. وی اولین عالم شیعی است که رسماً مکتب وحدت وجود را از ابن عربی، اخذ نموده و به دفاع از آن پرداخته است! از افکار و تصوف ابن عربی در بیان تفسیر قرآن و اعتقادات، بهره می جوید! ➖ به روشنی می توان ادعا کرد او، اولین کسی است که با رویکردِ مثبت به اندیشه های ابن عربی، راه ورود افکار عرفانی را به حوزه های شیعه هموار می کند، و لذا پیروان ابن عربی در شیعه، وامدار تلاش های وی می باشند. @BotShenasi
🔍 سید حیدر آملی و تصوف ➖سید حیدر از نظر مالی انسان متمولی بوده است اما به یک باره مال و املاک و خانواده را رها می کند و پیراهنی که قیمت آن از یک درهم کمتر است و بعضی از دوره گردها آن را دور می اندازند، به تن می کند، به سلسله صوفیه وارد می شود، رهسپار زیارت و حج می شود! سید حیدر در " نصّ النّصوص " می نویسد: " خداوند متعال به امن امر فرمود که هر آنچه غیر اوست رها کنم، و فقط به او توجه نمایم. به من الهام نمود، که به دنبال مقام و منزلی باشم که در آن سکنی گرفته، و به عبادت و طاعت الهی بپردازم. از آنجا که به امر و اشاره حقّ متعال، جایی بالاتر و شریف تر از مکّه نیست، پس وزارت و ریاست و ماه و جاه و پدر و مادر، و همه بستگان و برادران و یاران را رها کردم، و خرقه ای پوشیدم که قیمتی نداشت و در سن سی سالگی از سرزمینم، آمل، به سمت مکّه حرکت کردم." ➖ در این مسیر نخست به اصفهان می رود و در این سفر جز با صوفیان مراوده نمی کند. وی با یکی از مشایخ صوفیه به نام شیخ نورالدّین طهرانی که از مشایخ سلسله کبروّیه بوده است، همراه می شود و به طور خاصی به او ارادت داشته است. در فاصله کمتر از یک ماه، به دست شیخ نورالدین، " خرقه صوری درویشی را بعد از تلقین ذکری خاصّ می پوشد" ➖ بعد ها اجازه نامه این خرقه را گم می کند‌. سید حیدر در سال ۷۵۰ هجری به زیارت و حج می رود و سپس در سال ۷۵۱ به نجف بازگشته، به ریاضت و خلوت نشینی و عبادت شدید و کسب علوم لدنّی، بدون تعلیم از دیگران می پردازد. بعضی از مدارک، دالّ بر آن است که در آن دوران، تصوف در میان بعضی شیعیان عراق رواج یافته بود به گونه ای که صوفیان در کنار حرم امیرالمومنین علیه السلام خانقاه داشتند. ➖ابن بطوطه (م ۷۷۹ ق) در " سفرنامه" خود می نویسد که در سال ۷۲۶ بعد از انجام مراسم حج، به سمت عراق حرکت می کند و به نجف می رسد، وی آنجا را چنین توصیف می‌کند: " آخر بازار عطارها، باب حضرت است، وقبری که معتقدند از آنِ علی [امیرالمومنین] علیه السلام می باشد، در این محل است. روبروی مقبره، مدارس و زوایا و خانقاه هایی قرار دارد که دایر و با رونق می باشند..... از باب حضرت به مدرسه بزرگی وارد می شوی که طلّاب و صوفیه در آن ساکن هستند. " 📚مسافر غریب، ص ۵۳- ۵۴و ۱۰۹ 📚 المقدمات من نص النصوص، المتن، ص ۵۳۵ 📚 مقاله تصوف در ایران بعد از قرن ششم، شهرام پازکی، تاریخ و جغرافیای تصوف ص ۲۷ و ۵۴ 📚 مقدمه هانری کربن بر جامع الاسرار، ص ۲۵ و ۲۳ 📚رحلة ابن بطوطة، ج ١، ص ٤٢١ @BotShenasi
🔍 سید حیدر آملی و تصوف ➖ سید حیدر در کتاب المقدمات من نص می نویسد: " بعد از برگشت از مکه در نجف ساکن شدم، و به ریاضت و خلوت و طاعت و عبادتی پرداختم که شدیدتر و بزرگتر از آن ممکن نیست، پس از جانب خدا و حضرات غیبی او، فیض بر قلبم جریان یافت" ➖سید حیدر در نجف با صوفی دیگری به نام عبدالرحمن بن احمد قدسی آشنا می شود و دو کتاب " منازل السائرین" از شیخ ابواسماعیل هروی، و "فصوص الحکم" از محی الدین عربی را نزد او خواند. در سال ۷۵۳ هجری به کسب اجازه در خواندن این کتاب نایل می شود. در دوره هم نشینی با عبدالرحمن قدسی، اغلب کتب طولانی و کوتاه تصوف را به طور دقیق مطالعه می کند، و در پِی آن، به تدوین کتب مختلف می پردازد. سید حیدر می نویسد: " خداوند به من امر نمود که بعضی از فیوضات قلبی را آشکار نمایم. پس به نوشتن کتاب در زمینه توحید و اسرار آن پرداختم و این کتاب را در کوتاه ترین مدت نوشتم و آن را " جامع الاسرار و منبع الانوار" نام گذاشتم" ❌ سید حیدر آملی، مدعی کرامات و مقامات باطنی ➖ برخلاف مرسوم که صاحبان کرامت معمولاً از نقل کرامت برای خود پرهیز می کند، سید حیدر، در کتب خود به نقل کراماتی از خود می پردازد که به عنوان مثال می توان به " نص النصوص فی شرح الفصوص " در شرح فصّ داودی، مراجعه کرد. سید حیدر مدعی است که از ناحیه خداوند متعال، علم بی پایانی به او افاضه شده است. و آنچه در تالیفات خود نوشته، اندکی از آن علوم است. ➖ وی در کتاب " نص النصوص " از مکاشفات و مرگ اختیاری خود در شهر اصفهان و قبل از آغاز سفر زیارتی اش، گزارش می کند. سید در همین کتاب، خود را از جهت ظاهری و باطنی با سلمان فارسی مقایسه می کند و برای خود از هر دو جهت، فضیلت بیشتری قائل می شود! 📚المقدمات من نص النصوص، ص ۵۳۶ 📚 مسافر غریب ص ۵۴- ۵۵-۵۸-۷۶-۳۸-۳۹-۶۰۶۶ @BotShenasi