" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_94 سریع دستمال کاغذی برداشتم و دوردهنمو پاک کردم... عرق شرم از کمرم شره
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_95
رو کردم سمت حامد:
+چقدر مونده برسیم؟
فرمون رو چرخوند و با روی خوش گفت:
_از شهر خارج شدیم...یه نیم ساعت دیگه میرسیم...
اوووو ....نیم ساعت دیگه!تااونموقع من یه چرتی میزنم!...
سرمو تکیه دادم به صندلی و نفهمیدم چجوری خوابم برد....
~~~~
#حامد
داشتم دیوونه میشدم!
کسی که تموم وجودم بود داشت عذاب میکشید!
از دست رادین بدجور ناراحت بودم!
نباید ساکت میشست تا آرام اذیت بشه!
ولی من نمیزارم!
آرام روحیه ش حسای شده بود!
با کوچکترین حرف بغض میکرد!...
دیگه خسته شده بودم!
نمیدونستم دیگه به کی بگم که من آرامو دوست دارم!
بیشتر از هر کسی!
سوار ماشین شدم...
باید به خودش میگفتم!
باید میگفتم عاشقشم! باید میگفتم با عذاب کشیدنت ذره ذره آب میشم!
_ام..آقاحامد چیزی شده؟
ای کاش از دل من خبر داشتی!
ای کاش میفهمیدی خودت!...
بدون اینکه چیزی بگم!
رو کردم سمتش...
+آرام خانوم! من نمیدونم کدوم بی غیرتی شمارو ترسونده! و این روهم نمیدونم چرا رادین انقدر خونسرد نشسته تا خواهر یکی یدونشو عذاب بدن!....ولی اینو میدونم که من وقتی یکیو دوست داشته باشم، نمیزارم کوچکترین بلاییسرشبیاد! یا هر بی پدرمادری بیاد اذیتشکنه! فقط اینو بدونین تنها نیستید! من تا آخرین نفسم پشتتونم! نمیزارم آب تو دلتون تکون بخوره!
دلم آروم گرفت!
نفس عمیقی کشیدم...
اعصابم آروم شد!
رادین اومد و سوار شد...
راه افتادم که گوشیش زنگ خورد...
از آینه آرام رو نگاه کردم که گوشه صندلی کِز کرده بود!
رادین به آرام چیزی گفت و روشو کرد سمت من...
هیچی از حرفاش متوجه نشدم...
فقط گفتم چشم ...
رادین از ما دور شد ....
دلم یه جوری بود...
چرا آرام جلو نمیشینه؟
+آرام خانوم بشینید جلو!۰
_ممنون!راحتم!
+لطفا!
آروم پیاده شد و اومد جلو...
حس قدرت بهم دست داد...
با اینکه دستور ندادم و خواهش کردم...ولی خوشحال بودم که حرفم براش اهمیت داشت!
دستمو دور فرمون گرفتم و راه افتادم...
چنددفعه ای سرمو برگردوندم و نگاش کردم ... ولی محلم نمیداد!
ناامید شده بودم...ولی به اهل بیت و خدا توکل کردم🙂
نور کوچیکی تو دلم روشن شد!الان وقتشبود!
+آرام خانوم؟
_ب..بله؟
کف دستمو چندباری روی پام کشیدم و گفتم:
+میخاستم یه چی...
با ماشینی که جلومون پیچید جیغ آرام همانا و یاعلیگفتن من همانا.....
+یا علییییی!
ترمز بدی کردم که ماشین چرخید...
پامو گذاشتم رو ترمز که ماشین وسط جاده ایست کرد...
نگاهی به آرام انداختم که شوکه شدم...
رنگش پریده بود و نفس نمیکشید!
سریع پیاده شدم و در شاگرد رو باز کردم...
_آرام! آرام نفس عمیق بکش!
از ماشین پیاده شد و نشست روی زمین...
نشستم جلوش و آب رو طرفشگرفتم..
+آرام ! بیا...
قلوپی خورد و با صدای لرزون گفت:
_خ...خوبی؟
لبخند محوی رو لبم نقش بست...
براش مهم بودم؟
+عالی ام!
خنده ای کردکه گفتم:
+نزدیک بود به دیار باقی بشتابیم...
#زنگ_زبان
✍️متضادها
🐳بیرون، خارج / تو، درون، داخل = outside / inside
🐳نزدیک / دور = near / far
🐳آسان / دشوار = easy / difficult
🐳درست / غلط = right / wrong
🐳سبک / سنگین = light / heavy
🐳روشن / تاریک = light / dark
🐳بالا / پایین = up / down
🐳جلو / عقب، پشت = front / back
🐳رو / زیر = on / under
🐳باز / بسته = open / shut,close
🐳کهنه / نو = old / new
🐳پر / خالی = full / empty
🐳آزاد / اشغال = free / occupied
🐳زود / دیر = early / late
🐳تنگ / گشاد = narrow / wide
#ارسالی
#اد_کوثر
#کپی_ممنوع
@CafeYadgiry😍
❞ #روتین≼🎟❤️≽
━━━━━━━━·♡·━━━━━━━
«روتین مو در حمام🫧🧖🏻♀»
+ از آب ولرم برای شستن موهاتون استفاده کنین (آب داغ ممنوع)
+ شامپو رو مستقیم روی موهاتون نریزید (بریزین کف دستتون تا خوب پخش بشه)
+ کف سرتون رو با نوک انگشتا آروم ماساژ بدید.
+ قبل استفاده از ماسک مو آب اضافی موهاتونو بگیرین(ماسک مو مستقیم روی موهاتون نزنید)
+ خوب موهاتونو آبکشی کنید تا ماسک مو روی موهاتون رو شانه بزنید
#روتین 🫶🏻💚 . >>>>
#اد_کوثر
#ارسالی
@CafeYadgiry❤️
• روتین براي عصرِ جمعه .🌅✨:
⊱⋅— ⋅—⋅ ❁ ⋅—⋅ — ⋅⊰
- کنارِ خانواده بودن!💗🦋⿻
- نوشتن ۳ اتفاق خوب امروز!📖🌧⿻
- به پادکست انگیزشی گوش دادن!🫂👀⿻
- یه بازی دورهمی و فکری با خانواده!🫐🏌🏻♂⿻
- شستن جورابها و تمیزکردن کفشات!🧺⿻
▹ ·—·—·—·—·—·—·—·—·—·
#روتین 🫶🏻💚 . >>>>
#اد_کوثر
#ارسالی
‹ ⤿៶៶ׄ ֪֢ ׁ@CafeYadgiry❤️
ایده برای دکور اتاق تخت دار🛵✨
-
1_بالا تختتون از ریسه استفاده کنید و میتونید بهش عکس هم بچسبونید🥛💚
-
2_برای تختتون از کوسن های پف پفی ساده استفاده کنید خیلی قشنگه🥄💗
-
3_اگر دوست داشتین برچسب های کیوت بگیرید مرتب بچسبونید به دیوار🍽'💙
-
4_دور سقف اتاقتون میتونید از ریسه های LED استفاده کنید👱🏻♀'🌷
#ایده_دکوراسیون_اتاق 🫶🏻💚 . >>>>
‹ ⤿៶៶ׄ ֪֢ ׁ ༉
#ارسالی
#اد_کوثر
@CafeYadgiry☺️
📋🧷شیوه برنامه ریزی
¹-برنامتون رو حتما مکتوب کنید📓
«روی کاغذ بنویسید» اگه این کار رو بکنید احتمال اینکه بهش عمل کنید بیشتره و
هیچ کدوم از کاراتون رو فراموش نمیکنید
²- اولویت هاتون رو مشخص کنید📋
کار هایی که نسبت به بقیه مهم تر هستن رو اول انجام بدید
³- خوندن درسارو پشت گوش نندازید
هر درسی که اون روز تدریس شده رو همون روز بخونید و پشت گوش نندازید که روی هم انباشته بشن چون اینطوری خوندش سخت میشه🩵
⁴-برای کار های دیگتون هم زمان بزارید⏰
به کار های دیگه هم اهمیت بدید یعنی اینطور نباشه که فقط سرتون تو درسو کتاب باشه به نظافتتون،غذاتون،تفریحتون و خوابتون هم اهمیت بدید 🫕✨
#درسی 🫶🏻💚 . >>>>
‹
#اد_کوثر
#ارسالی
@CafeYadgiry☺️
راهکار برای افزایش کیفیت مطالعه‹'📑🌸'›
توجه کن : سعی کن وقتی داری یه مبحث رو میخونی،کل توجه و حواست به درس باشه نه جاهای دیگه‹.🥛💛.›
به شدت از بی نظم بودن دوری کن : هیچوقت موقع درس خوندن عجله نداشته باش،وقتی که منظم درس بخونی شانس تثبیت مطالب در ذهن بیشتر میشه‹.🏀💕.›
همیشه در حال تمرین باش : تمرین مثل داروی بدون عوارضه که هرچی بیشتر ازش استفاده کنی برات سود بیشتری داره و موفقیتت توی درسا رو تضمین میکنه‹.🦋🍉.›
بلند بخون : بلند خوانی بیشتر مواقع پیشنهاد نمیشه ولی تحقیقات میگه اگه مطلبی رو بلند بخونی و با دوستات به اشتراک بزاری شانس تثبیت تا سه برابر زیادتر میشه‹.🍔🌸
#درسی🫶🏻💚 . >>>
#اد_مهدیه
࣪࣪
@CafeYadgiry🌱
#زنگ_زبان
🔴 ️تفاوت looks like و look...
🍏He looks friendly. He looks like his mother.
🍎او دوست داشتنی به نظر میرسد. او شبیه مادرش است.
✍از look like قبل از اسم، برای مقایسه ی چهره ها استفاده میکنیم.
✍از look قبل از صفت، برای حدس زدن درباره ی شخصیت شخصی از روی ظاهر او استفاده میکنیم.
🍎He looks very happy. He looks like his sister.
🍏او بسیار خوشحال به نظر میرسد. او شبیه خواهرش است.
🍎She doesn't look very kind.
🍏او خیلی مهربان به نظر نمیرسد.
🍎She looks like my grandmother.
🍏او شبیه مادربزرگم است.
#اد_کوثر
✅کپی از زنگ زبان امروز با ذکر صلوات ازاد