eitaa logo
" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
256 ویدیو
13 فایل
There is no story to tell without taking risks✌️🎬 'تنها‌ خُداست‌ کهِ‌ می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli دلاࢪام ؟ آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب🤝🙂 تولـدمون: 6مهر1402🎂 شایدمن: @Nazi27_f کپی؟لاسید👀🎀
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_221 +خیلی خوشگله ! واقعا ممنونم ! نمیدونم چی بگم! چشمام از شدت ذوق دو د
•{🖤🤍}•• ‌ تموم فکرم پیش رادین بود ! داشت کارای مهاجرت موقتشو برای آلمان انجام میداد! حالش تعریفی نداشت! روز به روز ضعیف تر میشد! نزدیک یه هفته بود ک منو آرام عقد کرده بودیم! تنها امید و انگیزم همین بود! اینکه آرام مال من شده! تقریبا دوسه روز پیش با رادین رفتیم دیدن آقا محمد! بعداز تعریف کل ماجرا و این دعواها و فاصله ها آقامحمد خندید ... _واقعا کله پوکید! د آخه مگه من نگفتم اون فلش کپیه؟ من اصلشو به شماها میدم اصلا؟ اونم با این وضع مغزاتون؟ نفسی از ته وجودم کشیدم... + آقا خب زودتر میگفتید! اخمی کرد و گفت: _البته اینم بگم.! توبیخ سرجاشه! رادین: آقا حالا این حامد یه غلطی کرده شما بگذر! چپ چپ نگاش کردم ! +عه ! خواهر محترم شما منو فلش رو یک جا به فنا دادن! _خواهر من زن توئه ! خجالت بکش ! یکم ازش دفاع کن! بی عرضه! +میزنم پرتت میکنم تو مانیتور ها! محمد: عه عه! خجالت بکشید! مثلا من اومدم شماهارو ببینم ها! خیره شد بهمون که سرمونو انداختیم پایین... جلوش مثل بچه ها میشدیم! اونقدر که جدی بود و با جذبه! _میخواید برید ...برید.. رادین فقط تو بمون ک کارت دارم! +خب آقا یدفه بگید حامد برو دیگه! رادین:حامد برو الان آرام با تماساش شهیدت میکنه! خندیدم و باشه ای گفتم.. بعداز خدافظی سوار ماشین شدم و سمت خونه حرکت کردم... ____ با دیدن قیافه مظلوم آرام که به خواب رفته بود زدم کنار... هوا تاریک شده بود و از سرما بدنم سر شده بود! پتویی از پشت برداشتم و انداختم رو آرام... درارو قفل کردم و صندلیمو خوابوندم... پتویی رو خودم انداختم .. فکرم شده بود شبیه طرح قالی! همونقدر شلوغ و بهم ریخته! مریضی رادین دیوونم کرده بود! اگه آرام میفهمید دق میکرد! نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم خوابم ببره ک موفق شدم..:)
•{🖤🤍}•• ‌ تقریبا دوهفته بود که مشهد بودم ! نه خبری از آرام بود و نه خبری از برادرش! کلافه گوشیو چنگ زدم و شماره میلادو گرفتم... +الو ! _جانم ! سلام ! +سلام و زهرمار ! میلاد منو مسخره کردی؟ _هووو چته تو باز ! قرصاتو خوردی؟ +حرف نزن میلاد! اینجا نه خبری از آرامه نه رادین! پس کوشن این دوتا! مگه نگفتی اینجان! مگه نگفتی خبر خوب داری و کای مزخرفات دیگه! پس کو! _ارسلان! باید برگردی! خبر مهمی دارم برات! +زر بزن همینجا! _اینجا نمیشه....بایدبیای ! +تف تو روحت میلاد! گوشیو قطع کردم وشروع کردم به جمع کردن وسیله هام... بعدازتسویه از هتل زدم بیرون و اسنپ گرفتم.. کرایه رو قیمت بالایی زدم که بعداز چنددیقه رسید... حوصله اتوبوس و تاکسی و...نداشتم.. با این ماشینه و رانندش حال کرده بودم! تا خوده تهران جیکش درنیومد! حتی ضبطشم روشن نکرد! همینقدر باشعور و فهمیده! چرت کوچیکی زدم که گفت: _داداش چنددیقه دیگه میرسیم به همون آدرسی که زده بودی! +دمت گرم . بعداز یه ربع دم عمارتم پیادم کرد و رفت.. وارد عمارت شدم... واقعا عاشق این خونه بودم! خونه تو تهران ، حکم دشت سرسبز خونه تو شمال رو برام داشت! _به به آقا ارسلان رسیدن بخیر! +ببند حوصلتو ندارم! _اووو چه بداخلاق... +خبرتو بگو ! _والا...خبر خوبی نیست...حالا بیا بریم بالا... رفتیم تو اتاقم که دست به سینه وایستادم وسط اتاق... +میگی یاجنازتو خاک کنم همینجا؟ _تند نرو!. دستی به موهاش کشید و مکث کرد.. _حامد زندست ارسلان! خیره شدم بهش و پقی زدن زیر خنده... +خب بسه خر شدم... کارتو بگو .! _شوخی ندارم باهات ارسلان ! حامد زندست! داد زدم.. + چرا چرند میبافی به هم ! مگه نگفتم یجوری از سر راه برداریدش که نفسش بند بیاد ! _گفتی ! ولی اونا از ما زرنگ ترن! +زرنگ تر نیستن! تو و اون باند مزخرف و آبکیت خنگید ! صندلی رو با پام پرت کردم اونور و داد زدم: +عرضه هیچکاری رو نداری ! اون پسره آشغال لجن هممونو دور زده ! نشستم روتخت و سرمو گرفتم بین دستام.! کارد میزدی خونم درنمیومد! _آرام همه چیو بهشون گفته! بلند شدم و روبروش وایستادم! +چی!؟؟؟؟ _دعا کن تا الان پیدامون نکرده باشن! سریع کارتو جم و جور کن باید بریم ترکیه ! هماهنگ کردم اوکیه همش! یقیشو گرفتم و چسبوندمش به دیوار.. دندونامو روهم فشار دادم و داد زدم.. +نفس پسره رو میگیری میلاد ! نزار کنار آرام ببینمش ! اونوقت ... _عقد کردن!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ازنظر مامانم فاصله‌ی بین گفتن جمله‌ی "الآن میام." با اومدنت باید یک‌هزارم‌ثانیه باشه وگرنه داری نمیای. 😂✅ @CafeYadgiry🕶
ایناهم‌کارپیداکردن...اونوقت من...:) @CafeYadgiry👀
موقع امتحانا چجوری درس بخونیم⚡️..! اولویتت مطـٰالعه کتاب درسی باشہ🧚🏻‍♀🛒. خودت تمرین های کتابو حل کن🍓📖. نکاتی که معلمتون گفته رو حتما بخون✨🥢. نمونہ سوالاتی کھ از قبل دادن کار کن😻💘. امتحانایۍ که داری رو کار کن🌱🤏🏼. ↫ ׁ ֶָ֢ ׁ🌸🪿‌ՙՙ @CafeYadgiry🤌🏻
هوش مصنوعی هایی کہ نیاز داری♥️🐈> 𓂃 𓈒 𓂃 𓈒 𓂃 𓈒 𓂃 𓈒 𓂃 ⭒Galactic ↷ ⭑ همه‌ی مسائل ریاضی رو هم حل می‌کنه و هم توضیح میده.📕😌. ⭒ Audioread ↷ ⭑ متن رو تبدیل به صدا می‌کنه.🥁🌸. ⭒ imgeditor.zmo.ai ↷ ⭑ عکسا رو انیمه‌ای‌ می‌کنه.🍧🏈. ⭒ imagecolorizer ↷ ⭑ عکساۍ سیاه سفید رو رنگی می‌کنه.🍋❄️. ⭒ Microsoft Bing ↷ ⭑ تبدیل متن به عکس.🫐📸. ⇄ @CafeYadgiry😻
وقتشه اینا رو بندازی دور : • ترس از شکست🦋🩵 • شک کردن به تواناییات🦩❤️ • اهمیت دادن به قضاوت های بقیه🦢🤍 • سرزنش کردن خودت🦜💚 @CafeYadgiry🫂
پدرای شما هم در برابر دکتر رفتن، لباس خریدن و ماکارونی خوردن مقاومت میکنن یافقط بابای من اینجوریه //: @CafeYadgiry🙈
وقتی خودت پول درمیاری تازه میفهمی بابات چه دل بزرگی داره که پولاشو میده راحت به فنا بدی .. @CafeYadgiry🤌🏻
ای کاش موقعی که میخوایم با آدما آشنا شیم اول تیزرشو میدیدیم! @CafeYadgiry🤌🏻