eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2هزار دنبال‌کننده
813 عکس
225 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_223 #ارسلان تقریبا دوهفته بود که مشهد بودم ! نه خبری از آرام بود و نه خ
•{🖤🤍}•• ‌ دست و پام شل شد! افتادم روی تخت ..! _ارسلان! اونا خیلی زرنگ تر از ماان! ما اشتباه کردیم اون پسره رو از سر راه برداشتیم ! چون هوشیارشون کردیم! شاخکهاشون فعال شده الان ! +گوربابای اونا ! معده درد شدیدی گرفتم که حرصی گفتم..: +د آخه نکبت اسکل تو که از پسش برنمیای گ.ه میخوری خودتو میندازی وسط! الان چه خاکی بریزم تو فرق سرم! آرام از دستم رفت میلاد ! رفت! تموم شد! _حاجی آروم باش ! من یه فکری تو ذهنمه! +عه؟ مگه تو ذهن هم داری؟ _دهن منو وا نکن ! هی هیچی نمیگم بیا سوارم شو! دستی به گردنم کشیدم.. اعصابم خط خطی بود! دستامو گذا‌شتم رو چشمام.. _دوسش داری؟ دراز کشیدم رو تخت و با پام پرتش کردم پایین.. +زر اضافه نزن.. _دوسش داری ارسلان! پتورو کشیدم روسرم که نشست کنارم.. _منم نرگسو دوست داشتم ارسلان ! چقدربهت گفتم میخامش ! چقدر گفتم دلمو باختم ! گفتم عاشقشم ! ولی به هر دری زدی که انتقامتو بگیری! گند زدی تو زندگیم ! گند زدی به عشق و روحم! دیدی؟ داره سر خودتم میاد! بلند شدم و خیره شدم بهش! +من گند زدم به زندگیت؟ د لامروت تو نون شبتم نداشتی ! نمیتونستی دماغتو بکشی بالا! الان من گند زدم؟ د اگه من نبودم که الان زیر صد متر خاک فسیل شده بودی! _خدا ازت نگذره ! از اتاق زد بیرون که نشستم رو صندلی... خیره شدم روبرو.. همون آسمون تیره رنگ..! مث قلب من بود! دل من! دلی که پیش آرام بود! ولی باورم نداشت! ارسلان داری چکار میکنی! اون قاتل مادرته ! نباید... نفس عمیقی کشیدم و سیگاری روشن کردم... پکی زدم و خیره شدم به میلاد که از.سوار ماشینش شد و رفت.. بد کرده بودم ! هم به اون دختره! هم به میلاد...! بیشتر دلم برای میلاد میسوخت! میلادی که تا جون داشت برام مایه گذاشت! کنارم موند ! اما یک دفعه هم منت هیچ کار رو سرم نزاشت! اما من...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 مینی چالش سلامت روان :✔🧠 1- عزیزانتو بغل کن.🫂 2- ۸ لیوان آب بخور.✨ 3- پادکست گوش کن.💻 4- از فضای مجازی دور باش.📱 5- یک وعده غذای سالم بپز.🥮 6- با دوستت برو بیرون.⛺️ 7- مدیتیشن کن.⚙ 8- قبل خواب گوشیتو چک نکن.🎈 9- کنار خانواده وقت بگذرون. 10- یک ساعت پیاده روی کن.⏰ 11- به پوستت برس.🌿 12- کتاب بخون‌.📖 13- نه گفتن رو تمرین کن.⭕️ 14- برای خودت نامه بنویس.🖌 15- ایده هاتو بنویس‌.🖍📁 @CafeYadgiry🤍💜
اوخی💜💜🥺 #بک_گراند @CafeYadgiry🤍
Milad Kiyani – Hava Abre(320).mp3
6.69M
اگه بترسی کم آوردی!!!! @CafeYadgiry🙈♥️
شادی رو با این روشها به خودت تزریق کن ☆به خودت عشق بده🧚‍♀ ☆ریلکس باش🧜‍♀ ☆برای خودت تند تند هدیه بخر🎁 ☆بیخیال حرف مردم باش🧘‍♀ ☆کارتن و فیلم کمدی زیاد ببین🤹 ☆مثل بچهها ذوق کن💃🏼 ☆حتما یک کتاب لطیفه داشته باش☺️ @CafeYadgiry🤓
ایشون‌آرام‌خانوم‌هستن🥺😂 اسمشو‌گذاشتم‌آرام😌 @CafeYadgiry🌻
خدایا منو سوسک کن😭😭😭😭😭 چرا باید سوتی گنده و عجق وجق و ...پیش یکی از ممبرا بدممممم! آی الله... خدا😭😭😭🤣🤣🤣
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
خدایا منو سوسک کن😭😭😭😭😭 چرا باید سوتی گنده و عجق وجق و ...پیش یکی از ممبرا بدممممم! آی الله... خدا😭😭😭
داستان ازینجا شروع شد😭😂 من چون دخترعموم سرکار میزاره فکر کردم دخترعمومه😂 فهمیده بودم اونه اما گفتم منم سرکارش بزارم💔😂
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
تا اینکه عصبی شدم...
و گفتم ویس بده🗿 ویس دادن....وای خدایا منو محو کن... باید دیل بزنم با این اتفاق✅😂
خدایا تمام مریضان را بیامرز.
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_224 دست و پام شل شد! افتادم روی تخت ..! _ارسلان! اونا خیلی زرنگ تر از م
•{🖤🤍}•• ‌ باصدازدنای حامد از خواپ پریدم.. +آخ... _چیشد! رگ گردنم و بدنم کلا گرفته بود ! +بدنم گرفته...اوووف. _هرچی صدات زدم بیدار نشدی! بیا این ساندویچو بخور چندساعت دیگه میرسیم خونه! نگاهی به ساعت دستم انداختم.. 12:36 دقیقه. پوفی کشیدم و گازی به ساندویچ زدم... +رادین تهرانه؟ _نمیدونم! برادر توئه ازمن میپرسی؟ چشم غره ای بهش رفتم و حرصی گفتم: +اذیتم نکن ! رادین تهرانه یا مشهد؟ بعد از عقد من یه بارم باهاش حرف نزدم حامد! خندید و گفت: _تهرانه...منتظر ماست! دستامو کوبیدم به هم و بازوشو فشار دادم! +وایییییی جدی میگی؟ دلم براش یذره شده ! اوخخخخخخخ بگردمممم! _اها ... باشه. نیشمو بستم و تکونی خوردم و برگشتم سمتش.. +حسودیت شد الان مثلا؟ نیم نگاهی انداخت و نگاهشو به جاده دوخت.. _نوچ... +د آخه قربون آقاییم بشم که انقدر حسودههه! انگشتشو روی لبش کشید تا خندش معلوم نشه.. +آرههه آره بخند خجالت نکش بی تربیت! _بیخیال بابا ! تو الان اون نره غول رو ببینی همه چی یادت میره! اصن یادت میره که من شوهرتم! +نره غول خودتی ! برو بابا ! اصن من قهرم! زد کنار و پیاده شد.. توجهی نکردم که بعداز چنددیقه با صورت اخمالو و موهای بهم ریخته سوار شد.. سوالی نگاش کردم که توجهی نکرد و راه افتاد... جدیده باز.. من باید ناز بکشم! برو بابا... دنده رو عوض کرد و باصدای مردونه گفت: _همیشه اولویت زندگیت من نبودم! فرمونو چرخوند و عصبی تر گفت: _اون یالغوز همیشه جلوتر از منه! اونو بیشتر دوسش داری! جلو در خونه ای که تازه خریده بودیم پارک کرد.. _گمشو پایین! اعصابمو ریختی بهم! +ولی من شوخی کر.. _گفتم گمشو پایین! با صدای دادش بغضی تو گلوم گیر کرد ... پیاده شدم و کلیدو انداختم تو در! حامد توی دو دیقه عوض شد ! رفتارش ازین رو به اون روشد! باید میفهمیدم چخبره! وارد حیاط شدم که دیدم پشت سرم داره میاد.. نگاهمو دوختم بهش و راه افتادم... کلیدو انداختم تو در .. درو باز کردم که با صدای ترکیدن بادکنک جیغ بنفشی کشیدم..
•{🖤🤍}•• ‌ برگشتم و خودمو انداختم تو بغل حامد... سرمو فرو بردم به سینش که قهقه ای زد.. _نترس ارام بادکنک بود! دستمو مشت کردم و زدم به سینش.. +اصلنم نترسیدم! برو اونور.! براچی منو بغل کردی! خندید و سکوت کرد.. با ذوق وارد خونه شدم که با خیس شدن صورتم کیفمو انداختم زمین... +اییییی این چیههههه! روی چشمامو خالی کردم که رادین رو با برف شادی که تو دستش بود دیدم! +خیلی الاغی! _منم دلم برات تنگ شده بود! سمت بغلش پرواز کردم که کنار گوشم لب زد: _مبارک باشه آبجی کوچیکه!...خوشبخت بشی! بوسه ای به گونش زدم و خیره شدم بهش! چقدر لاغر شده بود! رنگش حسابی پریده بود ! +رادین تواینجا چکار میکنی؟ حالت خوبه؟ چرا رنگت پریده! به من و من افتاد و برف شادی رو داد به حامد.. _چی من؟ نه بابا..والا این شوهر ندید پدیدت پدرمنو از دیشب درآورده ! کل این بادکنک ها و دیزاین خونه و بامن بود! توجه کردی اصن؟ نگاهی به جز به جز خونه انداختم..! چقدر شیک و خوشگل بود! وایب خونه دلنشین بود! از رنگای خاکی و سفید و طلایی استفاده شده بود! +اینهمه...اینهمه اثاث از کجا اومده! حامد: نه خواهش میکنم این چه حرفیه... دست شماهم درد نکنه! رادین: والا این یه هفته دهنمو سرویس کرد که اثاث و وسیله هارو بخرم بیارم بچینم اینجا. که انجام شد! +خیلی خوشگله! لبخندی رو لب دوتاشون اومد که رادین دوباره گفت: _منم این برف شادیه رو خریدم قشنگه؟ زدیم زیر خنده که شروع کردم به بررسی اجزای خونه.. سرویس و حموم تو اتاق بود.. از بچگی دوست داشتم اتاقم مجزا باشه..ینی حموم وودسشویی داشته باشه! لبخندی زدم و رفتم سراغ قلب خونه... آشپزخونه! کابینت ها رنگ سفید و خاکی داشت.. یکی درمیون رنگاشون الگوبرداری شده بود.. لباسشویی و یخچال و ماکروفر و ...اوووو!کلی کوفته دیگه! تموم وسیله ها تکمیل بود! اتاق خوابش اونقدر بی نظیر بود که...دلم میخواست جیغ بزنم! جهاز من خیلی کمتر ازین وسیله ها بود! من و رادین تیکه های اصلی خونه رو گرفته بودیم! اما بقیه رو حامد تکمیل کرده بود! رفتم پیششون که رادین گوشیش زنگ خورد.. _باشه آقا الان میام! سمت من رو کرد .. _آرام من برم کار دارم...بالاخره خدا بهم نظر کرد منو نجات داد از دست این نچسب! خندیدم و سفت بغلش کردم.. _قربونت برم...میرم دوباره میام سر میزنم! +باشه ! مراقب خودت باش! _توهم همینطور ! چشمکی زد و بالحن شیطونی گفت: _خوش بگذره!! لپام گل انداخت که ضربه ای به بازوش زدم... +بیشعور بی حیا...خدافظ..! _خدافظ.. درو بستم و رفتم تو پذیرایی... ولو شدم که حامد با یه سینی چایی و کیک اومد ... کنارم نشست و خودشو بهم چسبوند... به حالت قهر ازش فاصله گرفتم که منو پرت کرد تو بغلش... _ناز نکن دیگه! گفتم سوپرایزت کنم بد کردم؟ سرمو گذاشتم رو سینش .. +دیگه سرم داد نزن حامد! بوسه ای به سرم زد .. _از خونه خوشت اومد؟ +اوهوم! خیلی قشنگه! آرامش خاصی داره!اما...وسیله هارو چجوری تهیه کردی؟ _والا ... با خرج کردن پس انداز و فروش ماشین و طلاهای مامانم همینا شد... +طلاهای مامانتتت؟ _آره دیگه! +خیلی خری! _باشه ! کیکتو بخور بریم چرت بزنیم...دارم خورد میشم از خستگی.! +ایش! باشه! چاییمونو خوردیم و سمت اتاق پرواز کردیم.. به ثانیه نکشید جفتمون خوابمون برد..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دریا:)🥺🌊 #پروف @CafeYadgiry🍓
آقا نزدیک مدرسه هاست! ماهم بعضی هامون داریم هق میزنیم بعضی هامون قهقه ! بخاطر باز شدن مدارس! یه حرفی باهاتون داشتم ! وارد پایه جدید میشیم! عقلمون نسبتا کامل شده ! میدونیم چی خوبه چی بد! میدونیم کدوم رفیق بدرد میخوره کدوم رفیق بدرد نمیخوره! آقا از روز اول مدرسه باخودت عهد ببند! اینکه من بخاطر حال خوب خودم تلاش میکنم! به آدمای بی ارزش اهمیت نمیدم ! درسمو خوب میخونم تا نمره خوب بگیرم! تا موفق.بشم! دوست صمیمی هرچقدر هم کنارت باشه آخرش ازهم جدا میشید! چون هرکی میره پی آینده خودش! هرچقدر هم صمیمی باشه! جونتون به جونش بند باشه! نقطه ضعف نشون کسی ندید! اونقدر بد تو روتون برمیگردن و از نقطه ضعفتون استفاده میکنن که میشکنی! حواست باشه! به خودت! به آیندت! تو خیلی باارزشی! نترس! ازهیچی نترس! اونقدر قوی هستی نخوای به خاطر حرف و حدیث و دعوا ها و قهرهای آبکی چندش زمین بخوری ! درست رو اولویت قرار بده! هرچقدر هم که طرف رو دوست داشتین! و اینو یادت باشه ! "هرچیزی ...از هرکسی برمیاد!" @CafeYadgiry🙂
#بک_گراند @CafeYadgiry🦦