eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
868 عکس
232 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
خیلی‌هاتون این سوالو پرسیده بودید ؛ حتی گفته بودید که اد رمان بشیم و پارتگذاری رو ماها انجام بدیم ..
ایشون هم میگند : میخواستم از چنلتون لف بدم ولی ...😂😂. خلاصه که از من به شما نصیحت ... یه ۲۴ ساعت بمونید تا من چنلو ثابت کنم بهتون😂♥️🥺. قربون تک‌تکتون که انرژی میدید🙂. .
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
ایشون هم میگند : میخواستم از چنلتون لف بدم ولی ...😂😂. خلاصه که از من به شما نصیحت ... یه ۲۴ ساعت بمو
ینی از ممبرامون گوله گوله نمک میریزه 😂😂😂. یه چی گفت که من عمق وجودم به انحراف کشیده شد ... میگم من خیلی ...اهم ... بعد میگند که : عادت های سمی کههه مانع ر‌شدت میشن🤣🤣🤣🤣.
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_320 با کوبیده شدن در ، به خودم اومدم ! مغزم قفل کرده بود و تازه فهمیدم
•{🖤🤍}•• ‌ نفس عمیقی کشید و دنده ای عوض کرد: _ایستادگی درمقابل حامد خودش یه کار بزرگه! کلافه سرمو تکون دادم و گفتم: +من نمیام رسول ! منو برسون خونه خودم! تو میخوای بری سایت برو! من نمیام! خواست چیزی بگه که گفتم: +اگر زحمتت میشه نگه دار اسنپ میگیرم؛ با اسنپ میرم ! _هوی هوی ! کجا ! تند نرو داداش! حامد داره دیوونه میشه ! باید بیای آرومش کنی ! +من زنش نیستم که آرومش کنم ! خنده شیطانی کرد که زیرلب گفتم؛ +زهرمار ! _نه جدی ... جون رسول کوتاه بیا ! توکه چلاق شدی زمین و زمانو داشت بهم میریخت ! پوزخندی زدم ... +حالا داره میفهمه چه غلطی کرده ! نیم نگاهی بهم انداخت ... _حالش بده رادین !! خواهش میکنم !!! نفس عمیقی کشیدم که دردم برای لحظه ای آروم شد ... بعداز پارک کردن ماشین توسط رسول، پیاده شدیم ... _دستتو بزار رو کمرم ... یاعلی گفت که با درد پاهام؛ تموم زورمو انداختم روی رسول ..! +رسول صبر کن ....! مکثی کرد که تکیه دادم به دیوار... _وای عقلم نکشید ویلچر بگیرم !! +برای خودت ؟ _نه خرمن ! برا تو ! +میخوای مسابقه دو بدم باهات؟ _بشین سرجات بابا ! اه ! خنده ای کردم و باکمک عصاهام ، وارد سایت شدیم ... _رادین ! حرفامو یادت نره ! +اوک ! سمت اتاقم رفتم که در باز شد ! با دیدن وضعیت حامد، لحظه ای دلم براش آتیش گرفت!! +ح...حامد ! خوبی؟؟ سکوت کرد و خیره شد بهم ! چشمای قرمز و صورت ژولیده و موهای بهم ریخته ! +بیا داخل کارت دارم حامد ! واکنشی نشون نداد که ترسیده دوباره صداش زدم ! +حامد !!! گیج و منگ سری تکون داد و رفت داخل که پشت سرش وارد اتاق شدم ..
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_321 نفس عمیقی کشید و دنده ای عوض کرد: _ایستادگی درمقابل حامد خودش یه کا
•{🖤🤍}•• ‌ ولو شد رو مبل و خیره شد به سقف ! نشستم روبروش و عصبی گفتم ...: +این چه وضعیه برای خودت درست کردی؟ جواب نداد ک گفتم : +باتوام حامد !! بیحال لب زد: _آرامو بدبخت کردم رادین ! دیدی چیشد؟ بچمو خودم کشتم ! آرامو خودم عذابش دادم! خودم ! منی که جونم به جونش بند بود ! بچه ای که آرزوم بود از آرام داشته باشم رو کشتم رادین ...! +آروم باش !! ولوم صداش لحظه به لحظه بالاتر میرفت !!! _چه خاکی توسرم بریزم الان ! چرا الان نیست ! رفته ! چرا برای اینکه منو خورد کنه ، با جون خودش بازی کرد ! کاش هنوزم بود رادین ! بخدا بس میکردم ! دیگه اخلاق گ*وهمو میزاشتم کنار ! بخدا رو چشمام میزاشتمش ! سمتم خیز برداشت و نشست جلوم ! _رادین !!! آرام منو میبخشه دیگه نه؟؟ من مطمئنم منو میبخشه ! به پهنای صورت اشک میریخت و من بااینکه دلم ازش پر بود اما از درون شکستم !!!! _میبخشه سقط بچشو وقتی من تو اوج حال بدش ولش کردم؟ رادین جواب بده ! بخدا دارم دق میکنم رادین ! +بچت زندست !!! خنده ای از سر دیوانگی سر داد و گفت: _نگفتم دروغ بگوو ! گفتم جواب بده ! خیالمو راحت کن ! میبخشه یا نه !؟؟ +دارم میگم بچه زندست حامد ! نمیفهمی؟؟! بدون هیچ حرفی خیره شد که ادامه دادم ... +رفتارا و حرفای تو آرامو روبه روز داغون میکرد ! همون روزی که حالش بد شد و آوردیش بیمارستان ... دکتر گفت بچه سالمه !! کلی سونو و آزمایش نوشت که فهمیدیم بچه زندست !! لبخندی زدم... +دختره !! افتاد روی زمین و هقی زد ! نمیتونستم ... نمیتونستم بشینم و با لذت خورد شدنش رو ببینم ! درهرحال رفیقم بود! کنارش به سختی نشستم که خودشو انداخت بغلم ...:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🖤.
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
🥀🖤.
انگار نه انگار... دیروز همینجا یکی خورد به دیوار ... انگار نه انگار ... دیروز یه زن رو زدن بین انظار :))))) @CafeYadgiry🥲🖤
افسانه های قشنگ و زیبا ‹.🧸💛.›↭. ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ - اگه با نخ سرنوشت به عشقت وصل باشی کسی‌ نمیتونه اون نخ رو پاره کنه و به هم میرسین .🫐🤍. - اگه از بوی خون خوشت میاد ، توی زندگیه قبلیت خون آشام بودی .🧸🩸. - اگه از خواب بپری و بدنت یخ کرده باشه یعنی داشتی توی خواب میمردی .💤🌱. - اگه به جادو معتقد باشی برات اتفاق میوفته .🥩🌿. - اگه در روز به سه نفر لبخند بزنی آرزوت برآورده میشه .🍐💙. اگه یهو اسم کسی بیاد توی ذهنت ، یعنی طرف داره بهت فک میکنه .🧷💚. @CafeYadgiry🍇