•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_270
متوجه لکنت رومخم شدم و سرمو انداختم پایین...
+درست م..مثل حامد!
نمیدونم چی ا..ازمن دیده که انقدر متنفره ازم !
آ...آرزوی مرگمو داره !
می..میخاد سر به تنم نباشه !
مگه من چیکار ...کردم؟
سقط بچه ای که خودم آرزوی بغل کردنش به دلم موند مثل بختک اف...افتاد رو زندگیمون!
دستی به ته ریشش کشید ...
_چیکار کرده !؟
+د..دیگه دوسم ..نداره آ..آقا علی !
_چیکار کرده گفتم !
+م...میگه بهش خیانت کردم !
م..میگه من دوسش نداشتم و دلم پیش یکی ..یکی دیگه گیره!
هقی زدم و گفتم :
+اگه من دلم پیش ...ی..یکی دیگه گیر بود مگه دیوونه بودم با حامد ازدواج کردم!
م..میگه بچه ازون نیست!
دستی به صورتم کشیدم و خیره شدم به خیابون...
+کثیف تر و ...پ...پر دردتر از عشق هیچی دیگه نیست!
من ح..حامدو انتخاب کر...کردم چون د..دوسش داشتم! .
اما بروز ن...نمیدادم!
ولی این دل..دلیل نمیشه انقدر سرد بشه باهام !
بهم انگ هرز*گی و خیانت ب...بزنه!
بقرآن م..من مقصر ن...نیستم!
بعداز سقط اون ب...بچه حتی یه ن..نیم نگاه هم به..بهم ننداخت!
رادین کلی باهاش بحث و دعوا کرد!
و..ولی فایده نداشت !
دوسم نداره !
م...مثل یه عروسک ا..افتادم دستش !
منو نادیده میگیره!
نیش میزنه!
چون می..میدونه دوسش دارم !
نمیفهمه!
اینارو نمیفهمه !!!!!
دستمالی سمتم گرفت و دستاشو دور فرمون مشت کرد...
_مطمئنی دوست نداره؟
دستمالو تا کردم و تو مشتم گرفتم...
+نداره !
اگه داشت و...ولم نمیکرد !
آرزوی مرگ نمیکرد!
نمیگفت پاتو از زندگیم بکش بیرون!
بی محلی هاش دیوونم میکنه !!
ولی ...ولی میریزم تو خودم!
چون دلش وقتی با من ..ن..نیست چ کاری ...ا...از دستم بر..میاد؟