eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2هزار دنبال‌کننده
813 عکس
225 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🖤🤍}•• ‌ ولی رسول ب آقامحمد میگفت! نمیخاستم کسی ازین موضوع چیزی بدونه! برای همین منصرف شدم ... سمت آرام رفتم و پتویی روش انداختم... آرام چیو ازمن پنهون کرده بود!؟ دستی به موهام کشیدم و ازخونه زدم بیرون... ................ تقریبا یه ساعت دیگه مونده بود تا قرار! از دیشب تو سایت بودم و بعداز کلی جر و بحث با آقامحمد بالاخره راضی شد دست ازسر من برداره! پوفی کشیدم و لپتاپو بستم... +رسول من میرم کار دارم! _کجا ب سلامتی !! صبر کن این گزارشارو تایپ کن ! یکم کمک کن حامد ! خیلی داری سواستفاده میکنی ! انگار نه انگار که این پرونده دست تو و رادینه! رادین که یکی درمیون میاد اینجا !. توهم که ک... +خدافظ! بی حوصله خدافظی کردم و طبق لوکیشن سمت قرار حرکت کردم... جلوی کافه ای که لوکیشن زده بود پارک کردم... نگاهی به اطراف انداختم و پیاده شدم . دستی به لباسم کشیدم که ماشینی جلو پام رو ترمز زد! _آقای هاشمی؟ +بله شما؟ _از طرف آقا افشین اومدم! +افشین کیه؟ _سوارشید ! متوجه میشید! اخمی کردم و مکان گوشیمو فعال کردم... سوار شدم که درارو قفل کرد! +چرا درارو قفل کردی ؟ راه افتاد که سکوت کردم! میدونستم کارم اشتباهه! میدونستم ریسک بزرگیه! اما حرف دیشبش بدجور شاخکامو فعال کرده بود! خیلی آروم دوربین گوشیمو روشن کردم و از جاده شروع به فیلم گرفتن کردم... +چقدر دیگه میرسیم؟ چیزی نگفت که عصبی گفتم: +اون آقا افشین بهت یاد نداده حرف زدنو؟ نیم نگاهی بهم انداخت و بازم هیچی نگفت! لااله الی الله ای زیر لب گفتم که وارد جاده خاکی شد! جلوی باغی نگه داشت... یارو پیاده شد که منم پیاده شدم... دستشو سمت باغ گرفت که زیرلب گفتم: +لالی؟ با جدیت تمام راهنماییم کرد که وارد کلبه کوچیکی که ته باغ بود شدم... +خب کو این افشین افشینی که میگفتی! _منو میگی؟ سمت صدایی ک از پشت سرم اومد؛ برگشتم...