eitaa logo
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2هزار دنبال‌کننده
815 عکس
228 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
مرسی از بودنتون😍🫂♥️ @CafeYadgiry🌸
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_86 تازه متوجه صدازدنای آقامحمد شدم... _رادین! باتووام! +ب..ببخشید آقا.
•{🖤🤍}•• ‌ +راستش....میخام کمکم کنی ارسلان روپیدا کنیم! اخم ریزی کرد و گفت: _سلطانی؟ سوژه رو میگی؟ +آره! نیشش باز شد... چرخید سمت کامپیوتر و مشغول تایپ شد... _اونو که الان روش سواریم...آقامحمد گفت پیگیرش باشیم!! +جدی میگی؟ چپ چپ نگام کرد ... _آره! +خوب...باش...کاری نداری آقای نطنز؟ _نه برو آقای عاشق! خواستم برم که با صدای تلفن روی میز رسول دستمو کردم تو جیبم و وایستادم... _جانم آقا؟ .....+ _چشم الان میگم ....! گوشی رو گذاشت و رو کرد سمت من: _آقامحمد میگه برو پیش آرام خانوم!تو اتاقه! +باش‌.... سمت اتاق قدم برداشتم.! خیالم از بابت ارسلان کمی راحت شد!... فکر نمیکردم آقامحمد انقدر به من و فکری که تو ذهنمه حواسش باشه! ولی فکر و خیالم یه لحظه هم آروم نبود....آرام بدجور ترسیده بود! ازاون عوضی! خواستم وارد اتاق بشم که خانم فهیمی جلومو گرفت... _ببخشید! +بله؟ _آرام جان یسری چیزایی بهم گفتن که گفتم اگر شما بدونید بد نیست... سوالی نگاش کردم... سرشو انداخت پایین وشروع کرد به توضیح دادن.... _آرام جان میگفتند که سوژه وقتی بردتش به خونه اونجا چندتا پسر جوون توسط ارسلان سلطانی به قتل رسیده! تهدیدش هم جون شما و گفتن قضیه به ماها بوده که اگر بگه آرام و شمارو .... نفس عمیقی کشید... _میکشه! دستی به موهام کشیدم و گفتم: +خانوم واقعا ازتون ممنونم! لطف زیادی کردید! _خواهش میکنم! بااجازه! وارد اتاق شدم .... آرام خیره شده بود به من... تو که همه چیو گفته بودی! چرا اینو نگفته بودی! فکرم درگیرتر شد... نشستم روبروش...زیر چشمی منو میپایید... _چته؟ +چرا بهم نگفته بودی ؟ _چی رو؟ +قتل جوون مردمو! سکوت کرد... میفهمیدمش! ازاین موضوع اذیت میشد! ولی خوب من هم باید پیگیری میکردم! یه حسی بهم اجازه نمیداد که کسی منو آرامو اذیت کنه! خم شدم رو میز و با صدای آروم گفتم: +آرام! تو فقط با پنهون کاریات کار منو سخت تر میکنی! با نگرانی لب زد: _برادر من! اون عوضی به هیچکس رحم نمیکنه! بابغض گفت: _جلو چشمام چارتا جوون بی گناهو کشت! دستی روی صورتم کشیدم... بلند شدم و شروع کردم ب راه رفتن... استرس تموم جونمو داشت میخورد.. این بار اگر اون عوضی برگرده چه غلطی کنم؟ نترسیده بودم! حتی جون خودمم برام مهم نبود! تنها چیزی که برام‌مهم بود و ازش میترسیدم جسم و روح آرام بود که آسیب بخوره و تمام....
••{🖤🤍}•• ‌ لباسمو مرتب کردم و روبه آرام گفتم: +پاشو بریم خونه! آروم بلند شد و دنبالم اومد... رفتم سمت بچه ها که انگار جشن گرفته بودن...آرام کنارم وایستاد.... +هااای! بدون من جشن گرفتین؟! فرشید:والا تو مثل سوسک میمونی! یدفه غیب میشی! حامد:کجاش شبیه سوسکه؟ شبیه گوریله! وقتی عصبی میشه منو میخاد بخوره! باصدای خنده بچه ها چشم غره ای به حامد رفتم!... آرام هم ریز میخندید و دستشو گرفته بود جلو دهنش... + ههههععععییی....من که دارم میرم...ولی حلالم کنین شاید دیگه برنگشتم.!وایسین...همچین حسرت این روزا رو بخورین! با اشاره بچه ها سوالی نگاشون کردم... رسول دستاشو کرد تو جیبش و گفت: _حالا ازاین حرفا نزن ایشالله عروسیت.... طرف آرام اشاره زد... برگشتم سمت آرام که دیدم یکی از دستاشو روی چشماش گذاشته و ازمن فاصله گرفته... +آرام! خوبی؟ با بغض و صدای لرزون گفت: _اره خوبم! +بچه ها من رفتم خدافظ! از طرف من از آقا محمد خدافظی کنین! حامد: رادین وایسا منم میام! داداشا خدافظ.. با همه دست داد و بعداز خداحافظی از سایت اومدیم بیرون... حامد نشست پشت فرمون و منم سمت شاگرد...آرام هم عقب نشست.... یه چیزی یادم اومد... از شدت درگیر بودن ذهنم فقط میتونستم ب حامد بگم! ولی....آرام حضور داشت! گوشیمو از جیبم درآوردم ... پنجره رو باز کردم و دستمو تکیه دادم به در... شماره حامد رو کلیک کردم ... +حامد یه چیزی یادم اومد باید بهت بگم! حامد دنده رو عوض‌کرد که صدای پیامک گوشیش تو ماشین پیچید... گوشیشو از کنار دنده برداشت ... بعدازاینکه خوند با اخم کوچیک و سوالی بهم خیره شد... اشاره زدم به گوشیش... سری تکون داد... شروع کردم به نوشتن: +قبل از اومدنم به سایت آرام تو ماشین خوابش برده بود.... سرش یکم خم شده بود که چشمم خورد به گوشه شالش! یه شنود کوچیک چسبیده بود! حامد پیامو باز کرد و بعداز خوندن پیام اخماش رفت توهم... نمیفهمم چرا انقدر غیرتی میشه! خواهر منه اونوقت....... سریع شروع به تایپ کردن کرد... بعداز چند ثانیه پیام اومد برام..
•{🖤🤍}•• ‌ حامد: اونوقت تو هیچ کاری نکردی؟ حوصله بحث کردن باهاش رو نداشتم! تنها اخلاق حامد که بده اینه خیلی لجباز و یه دنده و عصبیه! به خودم رفته.... گوشیمو گذاشتم روپام و دستمو از پنجره بردم بیرون....خیره شدم به خیابون و آدماش ک یدفه ماشین ایست کرد... حامد پیاده شد و درو محکم بهم کوبید... _رادین ! حامد چش شد!؟ +آقا حامد!.....نمیدونم..الان میام! پیاده شدم و رفتم دنبالش... توی سوپر مارکتی درحال حساب کردن پول آب معدنی بود.... دم سوپر مارکتی منتظرش وایستادم ... اومد بیرون و بدون توجه به من وارد کوچه ای که کنار سوپر مارکتی بود شد.... آرام مارو نگاه میکرد که با وارد شدنمون به کوچه دیدی نسبت ب ما نداشت... کمی هلش دادم و گفتم: +چته تو! چرا هرچی درمورد این یارو میگم بهت سریع عصبی میشی! بعد منو نصیحت میکنه😏! در بطری رو باز کرد و کمی از آب رو سر کشید.... بقیشو پاشید تو صورتش... بطری رو گذاشت کنار پاش و انگشت اشارشو آورد بالا: _رادین! من آرامو دوسش دارم! نمیزارم هرکس و ناکسی عذابش بده! خانوم فهیمی همه چیو بهم گفت! واقعا از تو بعیده که تا الان ساکت نشستی! طعنه ای بهم زد و رفت... هنگ کردم! حرفاش اکو میشد.. _من آرامو دوست دارم! _نمیزارم هرکس و ناکسی عذابش بده! _من آرامو دوسش دارم.... دستامو مشت کردم و سمت ماشین قدم برداشتم... آرام رنگش پریده بود و متعجب بود.... سرمو به حالت چته تکون دادم که گفت:هیچی... هرکار میکردم اخمم رو نمیتونستم مهار کنم! حامد پسر بدی نبود.‌...ولی .... هوفی کشیدم که صدای زنگ گوشیم بلند شد....
✅English words: کلمات انگلیسی ①🎋Zoo: باغ وحش ②🌚Month: ماه ③🔥Fire: اتش ④🍝pasta: ماکارانی ⑤🏆cup: جام ⑥🌋volcano: آتشفشان ⑦🔦flashlight: چراغ قوه ⑧🔪Knife: چاقو ⑨🎈balloon:بادکنک ①⓪🛋Sofa: مبل ①①🪥Toothbrush: مسواک ①②🧼soap: صابون ①③📮Post: پست ①④🗑basket: سبد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سال جدید رو پیشاپیش بهتون تبریک میگم 🌱😍 الهی پر از شادی ، سلامتی و موفقیت باشه براتون 🤍💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" دلـاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_89 حامد: اونوقت تو هیچ کاری نکردی؟ حوصله بحث کردن باهاش رو نداشتم! تنها
•{🖤🤍}•• ‌ حامد راه افتاد و منم گوشیمو جواب دادم... +سلام آقا _سلام کجایی رادین؟ +بااجازتون دارم برمیگردم خونه! _برگرد سریع! +چیزی شده آقا؟ _نه ....بیا برات میگم! +باشه چشم الان میام! گوشی رو قطع کردم .. +وایسا من پیاده شم! حامد:چی شده؟ _نمیدونم! زد کنار که برگشتم عقب... +آرام! خواهر حامد برگشته! برو پیش نرگس خانوم تنها نباشی .... کارم تموم شد میام دنبالت! _کجا میری؟ +بعدا میگم بهتون! روکردم سمت حامدو با اخم گفتم: +بی زحمت آرام رو ببر پیش خواهرت! _چشم داداش! از ماشین پیاده شدم...رفتارهای حامد این چندروز عجیب بود! اون از عصبی شدناش! اون از اعتراف کردناش.... اینم از مهربون شدناش... مطمئن بودم آرامو دوست داره! حرفاش همه حقیقت بود! چشماش راست میگفت! تاکسی گرفتم و سریع سوار شدم.... _________________________ از سایت زدیم بیرون... حالم زیاد نرمال نبود! رادین عذابم میداد! یکسره از مرگ و رفتن حرف میزد! حتی همکاراش هم فهمیده بودن که این موضوع برام عذاب آوره ولی خودش نه!... حامد این چندروز خیلی بهمون کمک کرده بود! یکسره کنارمون بود... یادم باشه ازش تشکر کنم... پسر خوبی بود! مهربون و خوش قلب! سربه زیر و باغیرت! به نظر میومد منطقی باشه.... سوار ماشین شدیم که بعداز ده دقیقه رادین بهم ریخت....گوشیشو برداشته بود و پیامک بازی میکرد.... رادین گوشیشو گذاشت رو پاش که همون دیقه برای حامد پیام اومد! این دوتا بدجور مشکوک بودن! کلافه شده بودم! زیرچشمی حامد و رادینو نگاه میکردم که یدفه ای اخمای حامد رفت توهم! چیزی تایپ کرد و یدفه ای ترمز زد.... پیاده شد و محکم درو کوبید... دلم شور میزد.... حس حسودانه ای داشتم... کی بود که اعصابشو خورد کرده بود؟ یه حسم میگفت نامزد کرده.... ولی اگه نامزد کرده بود که رادین به من حتما میگفت! دروغ چرا....ولی نگرانش بودم! پسر خیلی مظلوم و ساده ای بود.... _رادین! حامد چش شد؟ +آقا حامد! نمیدونم...الان میام.... خیلی بدم اومد! خوب که چی! حامد غریبه نبود! دوست چندین و چندساله رادین و البته همسایه صمیمی ما بود.... رادین و حامد دوتاشون عصبی بودن! هرطور شده باید بفهمم چشونه!چرا عصبی ان! جلوی سوپر مارکتی درحال صحبت بودن که وارد کوچه شدن و از دیدم محو شدن!
سلاااام جذاب ها ! عیدتون مبارک انشاالله سالی بدون غم و غصه و شاد و خندونی داشته باشید♥️زیر سایه پدر و مادر!🫂 مرسی که کنارمون هستین🥺🫂
.*👩🏻‍💻💛*. -انسلادوس یکی از ماه های کوچکتر از زحل 𝟗𝟎٪ نور خورشید رو منعکس می کنه‹.🧸🔖.›‌ -گرمترین سیاره تو منظومه شمسی ما زهره ست*--*‹.🖍🌸.›‌ -اگه یه ستاره از نزدیکی یه سیاه‌چاله عبور کنه، میتونه بخشی از اونو پاره کنه‹.🇦🇶🌻.›‌ -عطارد و زهره تنها 𝟐 سیاره تو منظومه شمسی هستن که هیچ ماهی ندارن‹.👩🏻‍🎓💛. @CafeYadgiry🥰 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
.*👩🏻‍💻💛*. ◄••میدونی زمان کوتاه ترین جنگ ۳۸ دقیقه بوده و بین نازی ها و انگلستان رخ داده؟🔱♥️ ↳ ◄••میدونستی اولین کارخانه تمام رباتیک در ژاپن قرار داره که میتونه ۳۰روز بدون ناظر به کارش ادامه بده🌸🌊 ↳ ◄••در ژاپن ۹۰درصد موبایل ها ضد اب هستن علتش اینه که بسیاری از افراد موبایل های خودشون رو به حمام میبرند✨🛀🏻 ↳ ◄••میدونستی در دو کشور کوبا و کره شمالی فروش کوکاکولا غیر قانونیه😐🧊↳ ◄••تئوری هست که میگه هرکی بتونه به حقیقت این جهان پی ببره این جهان نابود میشه و جهانی پیچیده تر از قبل بوجود میاد🗿🌱 ↳ @CafeYadgiry ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹⤾.
.*👩🏻‍💻💛*. - حقایق جالبی کہ نمیدونستیم•🧡🌻• ﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍﹍ - 100 سال طول می‌کشد،اگر بخواهید تمام ویدیو‌های یوتیوب را ببینید.🧚🏻‍♀🍓!‌ -”چالز آزبورن” فردی است کہ بہ مدت ۶۸ سال پشت سر هم سکسکہ کرد.💛🍿.! - یک ماه زمان برد تا مخترع و سازنده مکعب روبیک بتواند آن را حل کند.🌸🥣.! - بلندترین عنوانی کہ یک کتاب تا بہ حال داشتہ است،حاوی ۱۸۰۹ کلمہ است.💭🍓.! - طولانی‌ ترین زمان تاخیر بین تولد دودر قلوها ۸۷ روز بوده.🦋🌱.! @CafeYadgiry😁 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست، بخند :)🧡🌱› □ .*👩🏻‍🎓🌸*. @CafeYadgiry🥳 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻
اگر فحش بهت دادن، تحقیرت کردن، حالت رو گرفتن اینا مثله آجر عمل میکنه. به شخصه فکر میکنم هرچی بیشتر زخمی بشی قوی تر میشی، من میگم از تمام این دردها استفاده کن. خودت رو بالا بکش، برو اونجایی که هیچ بیشعوری نتونه اذیتت کنه □ .*👩🏻‍🎓🌸*. @CafeYadgiry❤️ ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
✅English words: کلمات انگلیسی ①👚Blouse: بلوز ②👗Skirt : دامن ③🧣Scarf: شال گردن ④👑Crown: تاج پادشاهی ⑤💍 ring: حلقه ⑤🎒backpack: کوله ⑥❄️Snow: برف ⑦🛢barrel: بشکه ⑧💉ampoule: آمپول ⑨🧦socks: جوراب ①⓪🪡needle: سوزن @CafeYadgiry🤗
🔴 مفهومی خوندن یعنی چی؟!🧐 همه‌ی معلما به شما می‌گن مفهومی بخونید اما ممکنه ندونید که مفهومی خوندن یعنی چی! 💥 مفهومی خوندن یعنی هر جمله را با دقت بخونید و کلمات کلیدی را پیدا و معنای دقیق اون‌ها رو روشن کنید. منظور نویسنده را پیدا کنید، مثال اضافه بزنید (اگر مثال‌های شما نامربوط باشه معلوم میشه که مفهوم را درنیافتین) و مطالب رو به همدیگه ربط بدین. تفاوت‌ها و تشابه‌ها رو تعیین و نکات یک موضوع را دسته‌بندی کنید. ✅ اگر مطلبی رو خوب بفهمید و یاد بگیرید، می‌تونید اون رچ به زبان خودتون بیان کنید و به پرسش‌های آن پاسخ بدید. خودتون رو به جای طراح بذارید و از اون مطلب، سؤال طرح کنید. اون رو تجزیه و تحلیل و نموداری از طبقه‌بندی مطالب رسم کنید (مطالب رو دسته‌بندی کرده و بین مطالب ارتباط برقرار کنید و زیرگروه بودن هر یک رو نشان دهید. 🟣 سعی کنید نموداری مانند درخت دانش رسم کنید تا در حافظه‌ی‌ تصویری شما باقی بمونه، اگر مطلب رو خوب بفهمید ون رو دیرتر فراموش می‌کنید. @CafeYadgiry😉
🌸🖇 چند نکته طلایی برای بهتر درس خوندن 🙇 🔹 صبح‌ها سعی کن بیشتر مطالب جدید و خوانده نشده رو یاد بگیری و مطالعه کنی. 🔹 شب‌ها ترجیحا درسایی که در طی روز خوندی یا قبلا خوانده شده رو مرور کنی. 🔹 بلافاصله بعد از غذا خوردن مطالعه نکن. 🔹 قبل و بعد از مطالعه حتما استراحت داشته باشید. 🔹 زمانِ هیجان، ترس، خشم و... مطالعه نکن چون تمرکز نداری. 🔹 انتظارای بیجا از خودت نداشته باش! به اندازه ی هوش توانایی و استعدادت، نتیجه میگیری. 🔹 برای مطالعه شوروشوق فراوان داشته باش، بااجبار درس نخون. 🔹 برنامه ریزی درست و مناسب درحد توان خودت داشته باش. 🔹 درحالت خستگی و بی خوابی و کم خوابی مطالعه نکن. 🔹 به خودت انرژی منفی نده و کمالگراییت رو متعادل کن. @CafeYadgiry💅
۸ راهکار برای داشتن خفن ترین کیفیت مطالعه 🦄 @CafeYadgiry🤓
چرا کم انگیزه میشم؟ @CafeYadgiry
✅English words: کلمات انگلیسی ①🌳Tree: درخت ②🔒lock: قفل ③📐Gunya: گونیا ④🧮abacus: چرتکه ⑤🗞Newspaper: روز نامه ⑥🧸Bear : خرس ⑦🧻tissue paper: دستمال کاغذی ⑧🚬cigarettes: سیگار @CafeYadgiry🧨
✅edibles: خوراکی ها ①☕️Tea:چای ②🍰Cake: کیک ③🫕Chicken supe :سوپ مرغ ④🍨Sundea: بستنی آجیلی ⑤🍞Bread:نان ⑥🌭Fast food: فست فود ⑦🥬🥦Vegetable:سبزیجات 🍑🍒Fruit:میوه ⑨🥮bottom of the pot:ته دیگ ①⓪🧂salt shaker: نمکدان ①①🧁cream cake: کیک خامه ای @CafeYadgiry😋
.*👩🏻‍💻💛*. ⏆ روش مطالعه درس‌های‌حفظی مثل‌ادبیات 📰🧠 🔍 مرحله پیشخوانى** (preview): ؛এ در این مرحله یک بار فصل مورد نظر رو ورق میزنیم و بدون تحلیل به مطالب فقط نگاه می‌کنیم تا به یک دید کلی از مطالب برسیم.👀🧱 ✏️ مرحله طرح سوال (questioning): ؛এ براى خودمون از فصل سؤالات کلى مطرح میکنیم که در انتهاى مراحل به جوابش میرسیم.🪙🪚 📖 مرحله مطالعه (reading): ؛এ در این مرحله مطالعه عمقى مطلب به همراه خط کشى نکات مهم و کلیدى انجام میشه.📖🔗 📍(معمولا اکثرا از مراحل پیشخوانى و طرح پرسش غافل میشن که باعث سخت شدن کار حین مطالعه و زیاد شدن تایم مطالعه و کم کردن سرعت مطالعه میشه!)🧧📉 👩🏻‍🏫 مرحله تلقین و تکرار (self-recitation): ؛এ این مرحله مهمترین مرحله است، در این مرحله شما باید پس از مطالعه فصل مربوطه، کتاب رو کنار بذارین و با توجه به چیزهایى که در مطالعه اول یاد گرفتید فصل رو براى خودتون بازگو کنید و توضیح بدین.🗃📯 📝 مرحله آزمون (test): ● از مطالبی که خوانده اید از خودتان امتحان بگیرید.📋 @CafeYadgiry😍 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
⁉️ چرا سر جلسه ی آزمون بی دقتی می کنیم؟ 🔍بی دقتی های سر جلسه ی آزمون به ۲ دسته ی عواملِ بیرونی و درونی دسته بندی می شوند. ✴ عوامل بیرونی: 🔑 خستگی و تغذیه ی نامناسب: گاهی اوقات بی دقتی ها ناشی از خستگی هستند یعنی این که مثلا شما شب قبل از آزمون نخوابیده اید یا برنامه ی خواب و تغذیه ی شما در طول هفته ی گذشته ی قبل از آزمون، تنظیم نبوده است. از نظر علمی اگر شما در طول چند ماه گذشته برنامه ی منظمی از نظر خواب یا حتی غذا نداشته باشید، به مرور زمان این موضوع در دقت، حافظه و تمرکز شما تاثیر می‌ گذارد پس سعی کنید از نظر خواب و خوراک، حرفه ای عمل کنید. ✴ عوامل درونی: 🔑 مهارت تست زنی و شناختن دام های تستی : مربوط به بی دقتی های ناشی از نداشتن مهارت در تست زنی مثل عدم توانایی در خواندن تست ها، افعال یا قیود آنها، جابه جا گذاشتن عدد ها و…‌می شود. 🔑 عدمِ تسلطِ کافی بر مبحث: بخشی از بی دقتی ها به کم تسلطی و اطلاعاتِ کم نسبت به یک مبحث بر میگردد؛ یعنی شما صرفا تعداد تست کمی از یک فصل زده اید و هنوز در آن مبحث مسلط و روان نشده اید و وقتی می خواهید به همه ی سوالات پاسخ بدهید‌؛ قاعدتا ممکن است بی دقتی ها و تعداد اشتباهاتتان در آزمون بالا برود. 🔑 عدم مرور خوب: بسیاری از اوقات به صورت کلی مطلب در ذهن ما وجود دارد اما عمق ندارد و به صورت جزئی و دقیق مرور نشده و در ذهن جا نیفتاده است؛ همین عامل باعث افزایشِ پاسخ های اشتباه می شود. مرور ها اگر رعایت شوند، باعثِ کاهش بی دقتی و افزایشِ درصد می‌شود. 🔑 اضطراب و دستپاچگی: این موضوع ناشی از عدم تمرین مهارت آزمون است. یعنی شما به نوعی هنوز مدیریت زمان را یاد نگرفته اید، تکنیک های ضربدر_منها را استفاده نمی کنید، به دور دوم و سوم پاسخگویی(استراتژی بازگشت) اعتقاد ندارید و می خواهید همه سوالات را در دور اول پاسخ دهید و این سبب اضطراب و دستپاچگی و در نهایت افزایش تعداد غلط ها می شود. 🔑کارکردن کوییز و تمرین مهارت های ازمون: یکی از آیتم های مهمی که باید در برنامه های خود قرار دهید، زدن آزمون ها و کوییز های مختلف است. به گونه ای که سه ویژگی زماندار بودن، ترکیبی بودن و رعایت تکنیک های آزمونی در آن پیاده شود. طبیعتا هرچه بیشتر شرایط آزمون را تمرین کنید، مهارت بیشتری کسب می‌کنید و بهتر می‌توانید اشکالات خود را پیدا و اصلاح کنید. @CafeYadgiry😍
.*👩🏻‍💻💛*. با‌اینا‌از‌استرس‌کم‌کم‌دور‌شو(🚲💗) ›.————————————.‹ - انجام‌دادن‌یه‌پروژه‌هنری🎨🍊. - خوندن‌یه‌کتاب‌خووب📚. - آفلاین‌شدن‌‌توی‌فضای‌مجازی📡🌸. - خوردن‌یه‌صبحانه‌عالی🍞🔗. - گوش‌دادن‌به‌موزیک‌ملایم🧜🏻‍♀🎶. - نوشیدن‌چای‌سبز🍵🍓. - مهربونی‌و‌محبت‌به‌بقیه👧🏼🍊. - فکر‌کردن‌به‌اتفاقای‌مثبت🏋🏻‍♀🎡. ›.————————————.‹ @CafeYadgiry🤝 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
.*👩🏻‍💻💛*. عجیب ترین شغل ها🍚💗 ♡- - - - - - - - - - - - - -♡ تخم مرغ شکن: این افراد تخم مرغ رو روی ی میله میزارن و با دقت ی ترک رو تخم مرغ ایجاد میکنن و محتویات تخم مرغ رو از هم جدا میکنن..! 🍓🔗 مغز خالی کن: در بعضی کشور ها این شغل ی شغل رسمیه که مغز خالی کن ها می‌رن به کشتار گاه،و بعد خیلی راحت مغز حیون هارو در میارن که تو بعضی کشور ها مغز حیوان ها غذای لذیذی محسوب میشه🥥🌸 جدا کننده جوجه ها: کسایی که وارد این شغل میشن روزانه با کلی جوجه سر و کار دارن و باید تشخیص بدن که این جوجه نر هست یا ماده و بعد اونارو از هم جدا کنه-.-⛲️🍓 @CafeYadgiry🥢 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹
✅English words: کلمات انگلیسیی ①🕸Spider: عنکبوت ②🐋Dolphin: دفلین ③🐚Shell: صدف ④🪨Rock: سنگ ⑤🍤shrimp: میگو ⑥🪀yo yo: یو یو ⑦🏊Swim: شنا ⑧🧗Climber: کوهنورد ⑨🚵‍♂cyclist: دوچرخه سوار ①⓪💵Money: پول @CafeYadgiry💗
.*👩🏻‍💻💛*. برای‌راحت‌شدن‌از‌فکرهای‌منفی‌ چیکار‌کنیم؟👌🏼🌼 •خونه‌یا‌اتاقتو‌تمیز‌کن.⚾️🍰. •به‌خاطرات‌خوبت‌فکر‌کن🥪🌚. •خودتو‌با‌کتاب‌یا‌فیلم‌سرگرم‌کن.💭🍒. •اهدافتو‌مرور‌کن،براشون‌برنامه‌ریزی‌ کن.🔗🍿. @CafeYadgiry😉 ✻┄┄┄┅┅❋┅┅┄┄┄✻ 𓏲🦋⤹