eitaa logo
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
6.7هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
353 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو؛❣ تمنای منُ❣ یار منُ❣ و جان منی❣ پس بمان❣ تا که❣ نمانم❣ به تمناى‌ کسى..💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 _ من به توفيق اجباري زندگيم عادت كردم! و بعد يه دستش و از پشت گردنم گرفت و تو كسري از ثانيه لباش و روي لبام گذاشت و به محض تر شدن لبامون سرش و برد كنار گوشم و آروم گفت: _ حالا كه فهميدي حسم بهت عوض شده ميخوام يه كم بيشتر پيش بريم! مات حرفش شده بودم... آب دهنم و به سختي قورت دادم و خواستم چيزي بگم که باعث شد تا يه چشمم و ببندم و دستم و رو سينش بذارم تا از خودم دورش كنم كه با دوباره فرود اومدن لباي داغش به روي لبام انگار نظرم عوض شد و دست هام و دور گردنش حلقه كردم كه اين كارم و بي جواب نذاشت و دستش و دور كمرم انداخت ... آخرين دكمه ي مانتوم و بستم و از روي مبل بلند شدم. عماد هنوز با جاي گازم كه روي گردنش مونده بود درگير بود و زير لب فحش نثارم ميكرد كه زدم زير خنده و در حالي كه به سمتش ميرفتم گفتم: _ انقدر سوسول بازي در نيار،زخم شمشير كه نخوردي كلافه نفسش و فوت كرد تو صورتم: _ كاش زخم شمشير بود ولي جاي اين دندوناي تيزت رو گردنم نميموند...آخه دخترم انقدر وحشي؟ با صداي بلند زدم زير خنده و نگاهي به گردنش انداختم،اوه اوه يه جوري گاز گرفته بودم كه كمِ كم ٢٠روز مهرِ گردنش بود 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بیا کلاغ پر بازی کنیم❣ کی پر ؟❣ روز بی تو بودن پر❣ دوست داشتن غیر تو پر❣ عشق جز تو پر❣ اصلا همه چی پر❣ فقط تو نپر💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
من ميخوام ❣ وقتي همه تورو ميخوان ❣ تنها كسی باشم كه تو انتخاب ميكنی:)💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
حضورت اشتیاق بیداری ❣ هر صبح من است ❣ با بوسه هایت صبحم را ❣ بخیر کن ...💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
🍷محدودم کن❣ به دوست داشتنت ،❣ دلم میخواهد جز تو❣ چیزی به چشمِ دل نیاید ...!💕🍷💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
💕❣🌺❣💕 از وقتی تو ❣ برآورده شدی ❣ دیگه آرزویی نکردم...❣ عاشقتم تا ابد 😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
کسی که دوستت داره ❣ همش نگرانته ❣ بخاطر همین همیشه ❣ بیشتر از اینکه بگه دوستت دارم ❣ میگه مواظب خودت باش ....❣ اما تو دوستت دارم بخونش😍💕❣💕 ┄•●❥ @Cafe_Lave
یا درد و غمی که داده‌ای بازش گیر یا جان و دلی که برده‌ای بازم ده ┄•●❥ @Cafe_Lave
داشتنت را بغل گرفتم و دویدم! کاشکی آدم‌ها، با دور شدن‌شان دوست داشتن‌شان را هم می‌بردند ┄•●❥ @Cafe_Lave
°•♡‌کافه‌عشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_110 _ من به توفيق اجباري زندگيم عادت كردم! و بعد يه دستش و از پشت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 وقتي صداي خنده هام بالاتر رفت با حرص گفت: _ زهرِ مار! كه بين قهقهه هام جواب دادم: _ ميخواستي قلقلكم ندي و براي اينكه بيشتر حرصش بدم با حالا بامزه اي چشم و ابروم و بالا انداختم كه چشم ازم گرفت و جلوي آينه ي توي اتاق ايستاد و سعي كرد يقه ي پيرهنش و يجوري تنظيم كنه كه جاي گاز معلوم نباشه اما هركاري كرد نشد و شروع كرد به غر غر: _ جواب مامان و ارغوان و چي بدم خدايا! پشت سرش ايستادم و تو آينه نگاهش كردم: _ همچنين دانشجوهات،مخصوصا بچه هاي كلاس خودمون! و براش بوس پرت كردم كه يهو برگشت سمتم: _ ميكشمت يلدا،اگه كسي تو دانشگاه چيزي بفهمه ميكشمت! حالت بامزه اي به خودم گرفتم و با تمسخر گفتم: _ واي ترسيدم! شونه اي بالا انداخت: _ تقصير خودمه،همين امشب بايد يه كاري ميكردم كه حساب كار دستت بياد و بفهمي با كي طرفي انقدر زبونت دراز نباشه! دستم و گذاشتم جلوي دهنم كه خندم نگيره و سري به نشونه ي باشه تكون دادم كه بي هيچ حرفي سوييچ و از رو ميز برداشت و گفت: _ بيا بريم تند تند راه افتاد و منم مثل جوجه اي كه دنبال مامانشه پشت سرش ميرفتم اما زبونم كوتاه شدني نبود كه به محض رسيدن به ماشين گفتم: _ باز بداخلاق شدي كه،حست عوض شد دوباره؟! در ماشين و باز كرد و جواب داد: 🌸 🌼🌼 🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼🌼