🔰یاری طلبیدن برای دفاع از حریم خانواده(۱۵)
🔹حضرت تا آنجا که توان داشت خود از حریم خانواده خویش دفاع کرد و در حال ناتوانی از دیگران #درخواست کمک کرد تا ندای او در #تاریخ بماند که برای حفظ پاسداری حریم خانواده خویش از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
🔹«هَل مِن راحِمٍ یَرحَمُ آلَ الرَّسُولِ الْمُحَنّارِ هَل مِن نَاصِرٍ یَنصُرُ الذَّریة الاَطهارِ هَل مِن بَحیرٍ لِاَبناءِ البَتُول، هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ الرَّسُولِ؛(۱۶)
🔹 آیا رحمکنندهای هست که به خاندان پیامبر«ص» برگزیده ترحم کند؟ آیا یاریکنندهای هست که فرزندان پیامبر«ص» را یاری دهد؟
🔹 آیا کسی هست که به فریاد فرزندان [زهرا] بتول برسد؟ آیا دفاعکنندهای هست که از خانواده رسول خدا«ص» دفاع کند.»
🔹این استغاثه امام در دل دشمن اثر نگذاشت، از این رو امام«ع» مقابل اجساد مطهر یارانش آمد و فرمود: «ای حبیب بن مظاهر و ای زهیر بن قین!
🔹و ای مسلم بن عوسجه! ای دلیران و ای سواران روز کارزار! چرا شما را ندا میکنم کلام مرا نمیشنوید؟
🔹 چرا شما را فرا میخوانم و جواب نمیدهید! شما خفتهاید و من امیدوار که سر از خواب بردارید:
🔹«فَهذهِ نِساءُ آل الرَّسُولِ فَقَد عَلاهُنَّ مِن بَعدِکُمُ النُّحُول فَقُومُوا عَن نَومَکم اَیُّها الکِرامُ وَ اَدفَعُوا عَن آل الرَّسول الصفاةَ اللّئامَ؛(۱۷)
🔹 پس اینان زنان آل رسولند که پس از شما یاوری ندارند. از خواب برخیزید ای کریمان و در برابر این عاصیان پست از آل رسول دفاع کنید.»
🔹و حتی هنگام آوردن قنداقۀ علی اصغر تلاش کرد از دشمن برای نجات او آب درخواست کند و در همان حال نیز برای یاری از حریم خانواده از آزاداندیشان و غیرتمندان کمک خواست«آیا حقطلبی هست که به ما کمک کند؟
🔹آیا کسی هست که از قیامت بترسد و از ما دفاع کند؟ آیا کسی در بین شما هست که آبی برای این طفل ب
بیاورد؟ او طاقت تشنگی را ندارد.» (۱۸)
🔰استفاده از روح غیرت برای دفاع از حرم آل الله
🔹در لحظههای خونرگ غروب عاشورا که پیکر خونین امام حسین«ع» در میان گودال قتلگاه بیرمق افتاده و خورشید امامت در خون نشسته بود، آل درندهخوی ابوسفیان به سوی #خیمههای امام یورش آوردند. ناگاه صدای گریه کودکان و ناله زنان به گوش امام«ع» رسید.
🔹 غیرتالله به جوش آمد و بهزحمت روی زانوها برخاست و خطاب به آنان فرمود:
🔹«وَیلَکُم یَا شِیعَةَ آلِ أبِی سُفیَانَ إِن لَم یَکُن لَکُم دِینٌ وَ کُنتُم لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحرَاراً فِی دُنیَاکُم هَذِهِ وَ ارجِعُوا إِلَى أَحسَابِکُم إِن کُنتُم عَرَباً کَمَا تَزعُمُونَ(۱۹)
🔹 : وای بر شما ای پیروان آل ابیسفیان! اگر دین ندارید و از قیامت نمیترسید، لااقل آزادمرد باشید و چنان که گمان میکنید از قوم عرب هستید (اعراب دارای غیرت بودند)، به گذشته خود رجوع کنید. شمر جلو آمد و گفت: ای پسر فاطمه چه میگویی؟
🔹حضرت فرمود: «أَنَا الَّذِی أُقَاتِلُکُم وَ تُقَاتِلُونِّی وَ النِّسَاءُ لَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ فَامنَعُوا عُتُاتَکُم عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمتُ حَیّاً(۲۰)
🔹: این منم که با شما میجنگم و شما هم با من مبارزه میکنید. زنان را گناهی نیست، پس متجاوزان و ستمگران و جاهلان خود را مادام که زندهام از خیمهگاه من باز دارید.»
🔹استاد مطهری در این زمینه میگوید: «گفتند حسین مردی است غیور، غَیرَه الله است که محال است که جان در بدنش باشد و بتواند تحمّل کند که در حیات او به خیام حرمش ریختهاند. آزمایش زنده بودن یا نبودن حسین این بود که ناگاه لشکر به خیام حرم اباعبدالله«ع» هجوم آورد. حضرت احساس کرد که بنای هجوم دارند.
🔹. با زحمت روی کندههای زانو به پا ایستاد. ظاهراً با تکیه دادن به شمشیر خود، فریاد مردانهاش در آن وادی بلند شد. ای خودفروختگان به آل ابیسفیان! شما با من میجنگید و من با شما. زن و بچه چه تقصیری دارند؟(۲۱
پینوشتها
۱ـ سید رضی، نهج البلاغه، مصحح: صبحی صالح، قم: نشر هجرت، چاپ اول، 1414ق، ص 491.
۲ـ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق، ج 3، ص 444، ح 4541.
۳ـ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت: دارالصوب و التعارف، چاپ چهارم، 1401ق، ج 5، ص 535، ح 1.
۴ـ آمدی، تمیمی، غررالحکم، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش، ج 3، ص 328، ح 4620.
۵ـ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف، دایرهالمعارف جامع اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی آرایه، چاپ اول، 1385ش، ج 4، ص 474.
۶ـ همان، ص 474.
۷ـ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، پیشین، ج 44، ص 207، ح 4.
۸ـ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم: انتشارات ذوی القربی، چاپ اول، 1421ق، ج 4، ص 38 – 41.
۹ـ موسوعه کلمات امام حسین«ع»،... تحقیقات باقر العلوم، قم: مؤسسه الهادی، چاپ اول، ص 297-298.
۱۰ـ شهریار.
۱۱ـ علی بن محمد بن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، 1385ق، ج 4، ص 40.
۱۲ـ سیدبن طاووس، اللهوف، تهران: نشر جهان، چاپ اول، 1348ش، ص 155.
۱۳ـ خوارزمی، مقتل الحسین«ع»، نجف: الزهرا، 1367ق، ج 1، ص 183.
۱۴ـ مقتل الحسین خوارزمی، قم: مکتبه المفید، چاپ اول، 1367ق، ج 1، ص 248.
۱۵ـ فتوح ابن اعثم کوفی، بیروت: دارالندوه، چاپ اول، ج 5، ص 107.
۱۶ـ حیاه الامام حسین«ع»، باقر شریف القرشی، دارالکتب العلمیه، قم، اول، ج 3، ص 274.
الدمعه الساکبه، محمدباقر بهبهانی، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، 1409ق، ج 4، ص 334.
۱۷ـ المفید فی ذکری السبط الشهید، عبدالحسین آملی، مؤسسه الاعلمی ، بیروت، اول، 1410ق، ص 115.
۱۸ـ فرهنگ سخنان امام حسین«ع» ، محمد دشتی، مؤسسۀ انتشارات مشهور، قم، چاپ سوم، 1381ش، ص 613.
۱۹ـ
۲۰ـ خوارزمی، مقتل الحسین، همان، ج 2 ، ص 32؛ لهوف ابن طاووس، همان، ص 119؛ بحارالانوار، همان، ج 45، ص 51؛ دمقعه الساکبه، همان، ج 4، ص 343؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف، بیروت، اول، 1409ق، ج 1، ص 609.
۲۱ـ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران: نشر صدرا، چاپ پنجم، 1384ش، ج 22، ص 408. با تلخیص و تغییر.
اولین غیور عالم، خود خداوند است؛ و این صفت را در هر کسی، ولو مشرک و غیرمسلمان، دوست دارد.
در روایتی از امام باقر آمده است که دستور اعدام تعدادی از مشرکان که با مسلمانان جنگیده و مستحق اعدام بودند، صادر شد. پیغمبر اکرم ص فرمودند یکی از آنها را نکشند.
او را جدا و بقیه را اعدام کردند. او خدمت پیغمبر9 رسید. پرسید: «چرا مرا نکشتید؟» پیغمبر9 فرمودند:
«الان جبرئیل نازل شد و فرمود در تو پنج صفت هست که خداوند آنها را دوست دارد:
صداقت، شجاعت، سخاوت، اخلاق خوشی که با خانواده و اطرافیانت داری و «الْغَیْرَةُ الشَّدِیدَةُ عَلَى حَرَمِک»[2]، نسبت به حَرَمت غیرت داری. خداوند این پنج صفت تو را دوست دارد. این صفات هر جا که باشند، ارزشمندند.»
طرف که خودش را میشناخت، گفت: «عجب خدا و عجب پیامبری که اینگونه از اوصافم خبر میدهد»؛ و همانجا خدمت پیامبر اکرم9 مسلمان شد. او بعداً در یکی از غزوات، به شهادت رسید.
عذاب الهی برای نداشتن غیرت دینی
خداوند بیغیرت را ولو عابد باشد، مبغوض میدارد. در جلد ۹۷ بحارالانوار، از امام صادق7 نقل است که قومی مشمول عذاب بود و دو ملک برای عذاب آنان فرستاده شد. وقتی نازل شدند، دیدند در آن قوم، مرد زاهد و عابدی است که تضرع و مناجات میکند. از خداوند پرسیدند: «آیا این هم جزو کسانی است که باید عذاب شود؟» فرمود: «کار خودتان را بکنید؛ وَ اِنَّ ذلِکَ رَجُلٌ لَمْ یَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ قَطُّ غَضَباً لِی[3]؛ این آدمی است که هیچ جا خشم نداشته و برای من هیچ جا غضب نکرده است؛ او را هم عذاب کنید که غیرت دینی نداشته است».
🔰تفاوت غیرت ملی با ملیگرایی
ما وقتی کلمۀ غیرت را میشنویم، بیشتر غیرت ناموسی به ذهنمان میآید،
👈 ولی غیرت، اقسامی دارد.
حداقل سه قسم غیرت داریم:
🔹اولین آن، غیرت ملی است که انسان نسبت به ملت، آب و خاک خود احساس مسئولیت کند. غیرت ملی غیر از ملیگرایی است.
🔹غیرت ملی، این است که انسان نسبت به ارزشها، افتخارات، پشتوانههای فرهنگی و تمدنی ملت خود بیتفاوت نباشد. نقل شده است که «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الْایمانِ»؛[4] این بیان، میتواند به همین معنا دلالت کند. دوست داشتن #وطن و پاسداری از ارزشها و افتخارات ملت خود، ویژگی ارزشمندی است. اما ملیگرایی بیشتر #تعصب افراطی به ملت خود و نفی ارزشهای ملل دیگر و تقابل با آنها است.
ما سردار و سالار ملی ـ ستارخان و باقرخان ـ را میستاییم که برای #استقلال سرزمینمان مبارزه کردند.
آنها مشروطهخواه بودند و با استبداد داخلی میجنگیدند؛ اما وقتی دیدند انگلیسیها در مشروطه نفوذ کردهاند و دارند دم از مشروطه میزنند، در عین مبارزه با استبداد، با انگلیسیها هم مقابله میکردند. در آن گیر و دار که خطر حذف از طرف انگلیسیها وجود داشت، از طرف کنسولگری روسیه برای ستارخان پیام آمد که اگر به کنسولگری #روسیه پناه بیاوری، ما از تو دفاع میکنیم و او آن جمله معروف را گفت که «من زیر بیرق اباالفضل7 هستم». ما امروز او را به عنوان یک مرد غیرتمند، تحسین میکنیم.
🔹ما رئیسعلی دلواری را تحسین میکنیم که با #تنگستانیها و دشتستانیهای بوشهر در مقابل انگلیسیها ایستاد و مردانه جنگید و به شهادت رسید.
🔹اما کسی مثل شاه سلطانحسین صفوی را بیغیرت میدانیم. او در فتنهای که در ایران رخ داد و تجاوزاتی که به ایران صورت گرفت، دست روی دست گذاشت تا وقتی که #محمود افغان به دروازههای اصفهان رسید.
🔹او به جای اینکه بایستد و دفاع کند، تاجش را برداشت و بر سر محمود گذاشت و دخترش را پیشکش او کرد. اگر او مقاومت میکرد، کشتهها بسیار کمتر از وقتی میشد که آنها وارد اصفهان شدند و کشتار زیادی کردند و ننگ بیغیرتی هم روی او ماند.
مصادیق تاریخی غیرت ملی
البته غیرت ملی فقط در نظامیگری نیست. نمونۀ دیگر غیرت ملی، آن جوان نخبهای است که برای تحصیل به خارج از کشور میرود و پس از اتمام تحصیل با آنکه میتواند بماند و بار خود را ببندد، برمیگردد تا به کشور خدمت کند. غیرتمند آن سرمایهداری است که میتواند ثروتش را در جای دیگری سرمایهگذاری کند و امکانات بهتری هم داشته باشد، ولی در کشور میماند و با مشکلات میسازد و به هموطنان خود خدمت میکند.
🔰احترام به ناموس مسلمانان و مظلومان
🔻قسم دوم غیرت، «ناموسی» است؛ اینکه انسان نسبت به ناموس و حریم خود غیرت داشته باشد و به هیچوجه به #غیر اجازه ندهد وارد حریم او شود.
نه فقط نسبت به ناموس خود بلکه اگر به ناموس #دیگری هم تعرض شود، نباید ساکت بنشیند، اگرچه غیرمسلمان باشد.
🔺در نهج البلاغه میخوانیم زمانی لشکریان #معاویه به یکی از شهرهای مرزی حکومت آن حضرت تجاوز کردند. حضرت وقتی شنید #خلخال از پای یک زن یهودی ربودهاند، فرمود اگر مسلمانی از شنیدن چنین #ظلمی که بر یک زن یهودی روا شده، دق کند، او را ملامت نمیکنم: «مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً»[5].
🔺وقتی میشنویم یکی از منابع درآمد داعشیها فروش زنان مسیحی و ایزدی به عنوان #بردۀ_جنسی است و هر زن مظلوم مسیحی یا ایزدی را هفت تا هشت هزار دلار به #اسرائیل میفروشند، احساس انزجار میکنیم.
🔻هنگامی که رضاخان قانون کشف حجاب را اجرا میکرد، آیتالله مرعشی نجفی در سن جوانی بودند.
در همان ایام، روزی رئیس #شهربانی قم که آدم تنومند، لات و قلدری بود، وارد حرم حضرت معصومه شد و به قسمت خانمها رفت و چادرهایشان را کشید.
👈هیچ کس جرئت نداشت کاری بکند و فقط صدای فریاد یا اباالفضل7 یا صاحبالزمان4 به گوش میرسید.
👈وقتی آیتالله #مرعشی وارد حرم شد و صدای فریاد شنید، پرسید: «چه خبر است؟» جواب دادند فلانی دارد چادر زنها را میکشد. ایشان شتابان رفت و چنان #سیلی_محکمی به گوش او زد که برق از چشمش پرید.
🔺غیرت مرد و حجاب زن
امروز در دنیایی زندگی میکنیم که بیحیایی، بیعفتی و بیغیرتی ترویج میشود، ولی گاهی انسان #صحنههایی را میبیند که حاکی از کم شدن غیرت در بعضی از مردهاست.
🔻در قضیۀ بدحجابی باید اول یقۀ مرد را گرفت. در روایتی از امیرالمؤمنین7 آمده است که فرمود: «ای مردان کوفه! به من خبر رسیده است که در بعضی از کوچههای بازار، #زنان شما #تنه به تنه مردان میزنند. شما #خجالت نمیکشید؟
👈 «لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا یَغَار؛[6] خدا لعنت کند کسی را که غیرت ندارد». امیرالمؤمنین7 یقۀ مردان کوفه را چسبید.
🔻اشتباهی که اکنون مرتکب میشویم، این است که با بلندگو فقط خانمها را به حجاب فرا میخوانیم؛ درست این است که بلندگو به دست بگیریم و بگوییم: آقایان! غیرت! نمیخواهم بگویم تنها دلیل بدحجابی این است
👈. بدحجابی دلایل مختلفی دارد. گاهی جهالت، گاهی عقدههای روانی زنان و گاهی تربیت غلط خانوادگی آنهاست که با پوشش نامناسب بیرون میآیند. گاهی هم مسألۀ سیاسی و دهن کجی به دین و نظام است. اما یکی از مهمترین دلایل بیحجابی، بیغیرتی یا کمغیرتی مرد است. در خانۀ هر زنی، برادر، پدر یا شوهری هست و اگر آنان غیرت به خرج دهند، جلوی بسیاری از این وضعیتها را میتوانند بگیرد.
عفاف و حجاب
🔰احترام به ناموس مسلمانان و مظلومان 🔻قسم دوم غیرت، «ناموسی» است؛ اینکه انسان نسبت به ناموس و حریم
🔰خدا آیتاللّه آسید مصطفی #بهشتینژاد را رحمت کند.
🔻 او از صلحای اصفهان و شوهرخواهر شهید دکتر بهشتی و پدر دو شهید بود. ایشان حدود ۴۰ـ۵۰ سال پیش با جمعی از مردم اصفهان، خواست از مرز #قصرشیرین راهی عتبات شود. در مرز، ایشان حس کرد مأموری که پاسپورتها را چک میکند، به بهانۀ اینکه میخواهد #عکس خانمها را با خودشان تطبیق بدهد، چشمچرانی میکند. کمی دقت کرد و مطمئن شد که این مأمور، #چشمپاک نیست.
🔺 وقتی نوبت به ایشان رسید و قرار شد آن مأمور پاسپورت خانم ایشان را ببیند، گفت: «این همه زن میآیند که عبور کنند. یک #مأمور زن بگذارید که خانمها را ببیند»؛ جواب داد: «نخیر، خودم باید ببینم»؛ گفت: «من نمیگذارم»؛ مأمور گفت: «من هم نمیگذارم عبور کنی». بقیه گفتند: «حاجآقا! یک نگاه میکند و رد میشویم»؛ ایشان گفت: «خیر، زیارت سیدالشهدا7 #مستحب است اما حفظ غیرت و ناموس، واجب.
🔻 ما غیرت را از خود ایشان یاد گرفتهایم». ایشان یکی دو روز در قصرشیرین میماند، بلکه این مأمور عوض شود یا از خر شیطان پایین بیاید؛ ولی او همانجا ایستاده بود و میگفت نمیگذارم بروی. ایشان هم میگفت ما هم نمیرویم.
🔻 از دور سلامی به اباعبداللّه7 کرد و با همسرشان برگشتند و به مشهد رفتند. کاروانیها رفتند و برگشتند. بعضی از آنها پیش ایشان آمدند و گفتند: «حاجآقا! ما حاضریم ثواب این زیارتِ رفتۀمان را با زیارتِ نرفته شما عوض کنیم».
🔺آقازادۀ ایشان میگفت که مدتی گذشت و ایشان بیماری سختی گرفت و در سحر دوشنبه، ساعت دو و نیم نیمهشب، از دنیا رفت.
🔻 ما مراسم گرفتیم و دو سه روز گذشت. جوانی آمد و در زد؛ پرسید: «منزل آسید مصطفی بهشتینژاد همین جاست؟» گفتیم: «بله»؛ گفت: «پدر شما دوشنبه شب از دنیا رفت؟» گفتیم: «بله»؛ گفت: «ساعت دو و بیست دقیقه یا دو و نیم نیمه شب؟» گفتیم:
«بله، همین طور است». دیدم همۀ جزئیات را دارد میگوید. پرسیدم: «چطور مگر؟» گفت: «من نه اصلاً شما را میشناسم و نه پدرتان را میشناختم، نه میدانستم خانۀتان کجاست. دوشنبه سحر خواب دیدم دارم به حرم امام رضا مشرف میشوم و آقا دارند از حرم بیرون میآیند. خدمت آقا سلام عرض کردم و پرسیدم کجا تشریف میبرید؟
🔺حضرت فرمودند یکی از شیعیان ما در اصفهان، آقای سیدمصطفی بهشتینژاد، موقع مرگش است. به #بالینش میروم. از خواب بلند شدم و به ساعت نگاه کردم و دیدم دو و بیست دقیقه است.
🔻به اصفهان آمدم و پرسان پرسان پرسیدم سیدمصطفی بهشتینژاد کیست. آدرس دادند و به خانۀ شما آمدم تا ببینم خوابی که دیدهام صادق است یا نه؛ دیدم درست است.
🔻امام رضا7 فرمودند یکی از شیعیان ما سیدمصطفی بهشتینژاد است و موقع مرگش رسیده و ما باید بر بالینش باشیم».
🔺درود خدا بر انسانهای باغیرت. مهمتر از غیرت ناموسی، غیرت دینی است؛ به این دلیل که اگر باید ناموسم برایم مهم باشد که هست، باید ناموس خدا برایم مهمتر باشد.
🔻ناموس خدا همان محترمات الهی است. احکام الهی، حدود الهی، قرآن، انبیا و اولیای الهی، حقوق مؤمنان و…، جزو نوامیس الهی و جزو حقوق الله است.
🔺در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند.
🔻 وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد.
امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.»
در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5)
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.»
این سخن اشاره است به آیه شریفه:
«قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.»
در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند.
از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود.
مرحوم نراقی می نویسد:
«دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8)
برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.»
در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است.
فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از
ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند.
به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است.
امام علی(ع) می فرماید:
«علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11)
و می فرماید:
«قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.»
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325
غیرت حسینی
نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی
23
غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند:
«واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1)
غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود.
«غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2)
در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد.
غیرت در فرهنگ دینی
اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.»
امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.»
در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5)
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.»
این سخن اشاره است به آیه شریفه:
«قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.»
در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند.
از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود.
مرحوم نراقی می نویسد:
«دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8)
برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست:
غیرت و حمیّت
واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند.
پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند:
«حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.»
حمیّت دو گونه است:
الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود.
ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9)
حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند.
این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد:
«اذ جعل الّذین کفروا
غیرت و عصبیّت
عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند.
طریحی در مجمع البحرین می نویسد:
«التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.»
عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود:
«العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.»
درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است:
«ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.»
نیز می فرماید:
«تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.»
پای بندی به ارزش ها
پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند.
ملا احمد نراقی می نویسد:
عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند.
اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند.
و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17)
در این فراز چند نکته اساسی نهفته است:
1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی.
2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد.
3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد.
4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود.
5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند.
6. عصبیّت، باید همراه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد.
بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت.
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325
غیرت حسینی
نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی
23
غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند:
«واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1)
غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود.
«غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2)
در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد.
غیرت در فرهنگ دینی
اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.»
امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.»
در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5)
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.»
این سخن اشاره است به آیه شریفه:
«قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.»
در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند.
از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود.
مرحوم نراقی می نویسد:
«دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8)
برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست:
غیرت و حمیّت
واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند.
پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند:
«حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.»
حمیّت دو گونه است:
الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود.
ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9)
حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند.
این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد:
«اذ جعل الّذین کفروا
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.»
در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است.
فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از
ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند.
به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است.
امام علی(ع) می فرماید:
«علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11)
و می فرماید:
«قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.»
غیرت و عصبیّت
عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند.
طریحی در مجمع البحرین می نویسد:
«التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.»
عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود:
«العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.»
درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است:
«ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.»
نیز می فرماید:
«تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.»
پای بندی به ارزش ها
پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند.
ملا احمد نراقی می نویسد:
عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند.
اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند.
و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17)
در این فراز چند نکته اساسی نهفته است:
1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی.
2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد.
3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد.
4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود.
5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند.
6. عصبیّت، باید هم
راه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد.
بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت.
غیرت و ستم ناپذیری
اباء الضیم در عربی، برابر است با ستم ناپذیری، مفهوم این واژه در محتوا هم افق است با مفهوم غیرت، ضیم به معنای ستم پذیری و اباء به معنای سرباز زدن و زیر بار ستم نرفتن است.
ستم بر دو گونه است:
1. پاره ای ستم ها در خور تحمّل و گذشتند، به گونه ای که نادیده انگاشتن و چشم پوشی از آنها، خواری و ننگی به دنبال ندارد. در این گونه موارد خردمندانه ترین راه که شریعت نیز به آن سفارش کرده آن است که انسان با بزرگواری و بردباری و فروبردن خشم خویش از آن بگذرد، تا در ردیف نیکوکاران قرار گیرد:
«والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحبّ المحسنین».(18)
2. ستم هایی که اگر انسان در برابر آنها نایستد و استواری و واکنش نشان ندهد گرفتار نوعی خواری و پستی می گردد. در برابر این گونه ستم ها، ایستادگی باید کرد که از آن به عنوان اباء الضیم نام برده می شود. در فرهنگ دینی به نمونه های گویا و روشنی بر می خوریم که این ویژگی را به گونه ای زیبا و با شکوه نمایانده و پیام ذلت ناپذیری و غیرتمندی به مسلمانان راستین داده است.
در جنگ صفین، سپاه معاویه، شریعه آب را بر سپاه علی(ع) بست. امام در آغاز می خواست این جریان را به گونه غیرنظامی، حل کند. لکن هنگامی که احساس کرد، دشمن از این مسأله استفاده نادرست می کند و می خواهد سپاه را ذلیل و خوار سازد. در یک فرمان عزت مندانه، لشکریان را با این جمله ها بسیج کرد و روح غیرت و ستم ستیزی در کالبد آنان دمیده و فرمود:
«قد استطعموا کم القتال فأقروا علی مذلة و تأخیر محله او روّوا السیوف من الدماء ترووا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین؛(19) از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری برجای بپایید و از رتبه ای که دارید، فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید و آب را از کف آنان به در کنید. خوارگشتن و زنده ماندنتان، مردن است و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن.»
این سخنان موجی از عزّت و غیرت آفرید و در نخستین هجوم و حمله، سرداران سپاه علی(ع) شریعه از دست دشمن به در کرد و به آب دست یافتند.
در این هنگام، شماری از لشکریان به آن حضرت پیشنهاد دادند که ما نیز، با دشمن همان کنیم که با ما کرد. امام علی(ع) به آنان اجازه نداد و فرمود:
«ما با ستم ستیز کرده ایم، نباید خود گرفتار ستم گردیم.»
امام حسین(ع) نماد کامل غیرت
فرزند رشیدش امام حسین(ع) نیز، جلوه و نماد کامل غیرت و ستم ناپذیری است تا آن جا که او را با عنوان سرور ستم ستیزان لقب داده اند.
ابن ابی الحدید می نویسد:
«سید اهل الأباء الذی علم الناس الحمیّة و الموت تحت ظلال السیوف اختیاراً له علی الدنیّة، ابو عبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، عرض علیه الامان و اصحابه، فانف من الذل و خاف من ابن زیاد ان یناله بنوع من الهوان ان لم یقتله؟، فاختار الموت علی ذلک...و من کلام الحسین(ع) یوم الطف...الا و انّ الدعی ابن الدعی قد خیّرنا بین اثنین: السلّة والذلة و هیهات منّا الذلة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیّة و نفوس ابیّة؛(20) سید و سالاری که به مردم حمیّت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبداللّه الحسین(ع) است که بر او و یارانش امان عرضه شد ولی به خواری تن در نداد و بیم آن داشت که ابن زیاد، بر فرض که او را نکشد، به گونه ای او را خوار و زبون سازد. از این رو مرگ را بر آن برگزید... از گفتار آن حضرت است در روز عاشورا که گفت: همانا پسر خوانده ای که پسر خوانده است روسپی زاده، پسر روسپی زاده ما را در میان دو چیز مختار کرده است: کشیدن شمشیر و پذیرش زبونی. و زبونی سخت از ما دور است. خداوند و رسولش و مؤمنان و دامن ها و آغوش های پاک و پارسا و سرشت ها و جان های غیرتمند، آن را برای ما نمی پذیرند.»
البته رسیدن به این قله، کاری است کارستان، همت عالی می طلبد و اراده قوی. آن که بنده نام و نان است و در پی شهرت، توانایی پرواز در این میدان را ندارد. سرشت پاک می خواهد و خانواده ای شیر دل و مسؤولیت شناس و دین باور، تا فرزندی غیرتمند و قوی دل بپروراند که سید الاحرار، سید الابرار و سید اهل الاباء و در آخر هم سید الشهداء گردد.
بزرگی نفس و بزرگواری روح، ریشه غیرت و غیرت مندی است، سستی و زبونی نفس و روحیه پذیرش ذلت و ستم، پایه و مایه بی تفاوتی و بی غیرتی است.
مجله پاسدار اسلام دی 1387 - شماره 325
غیرت حسینی
نویسنده : حجة الاسلام ابوالقاسم یعقوبی
23
غیرت در فرهنگ انسانی و دینی کاربرد و قلمرو گسترده ای دارد. واژه شناسان در معنای این واژه نوشته اند:
«واکنشی طبیعی است که آدمی نسبت به دخالت های نابجا و ناروای دیگران، در آنچه دوست می دارد از خود نشان می دهد».(1)
غیرت از لوازم محبت است، چه هر که محب است، به ناچار غیور بود.
«غیرتمند کسی است که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است و از قبول اهانت بر عرض خود ابا دارد».(2)
در نظام آفرینش غیرت جایگاه ویژه ای دارد. در بسیاری از حیوانات این حس دفاع به چشم می خورد و در تمامی انسان ها این حس وجود دارد که در برابر هجوم به آنچه دوست می دارند، مانند مال، فرزند، ناموس، آبرو و دین، آرام نمی نشینند و با یورش گران درگیر می شوند و به دفاع از جان، مال و...خود برمی خیزند وجود این حالت، یک ارزش انسانی است که از اراده اخلاقی او سرچشمه می گیرد. به هر نسبت که آدمی در گرداب خواسته های شهوانی و حیوانی فرو رود و از عفاف و تقوی و طهارت دور شود، این حالت رنگ می بازد و به جایی می رسد که این احساس در او می میرد و بی تفاوت و بی غیرت می گردد.
غیرت در فرهنگ دینی
اسلام دینی است هماهنگ با فطرت و عقل بشری. آنچه در تکوین و آفرینش انسان به عنوان وسیله حراست و نگاهبانی گوهر انسانی او پیش بینی شده و در نهاد او به ودیعت گذاشته شده؟، در تشریع و قانون گذاری شرع نیز مورد تأیید و حمایت قرار گرفته است. امام صادق(ع) ده چیز را به عنوان بزرگواری اخلاق (مکارم اخلاق) نام برده که غیرت از آن شمار است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید:«الغیرة من الایمان؛(3) غیرت جزئی از ایمان است.»
امام علی(ع) فرمود: «ما زنی غیور قط؛(4) انسان غیرتمند هرگز آلوده دامن نمی شود.»
در برخی از احادیث می خوانیم: «خداوند غیور است و حرام ها را دوست نمی دارد».(5)
از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که فرمود: «ما احد اغیر من اللّه و من غیرته انه حرّم الفواحش وحد الحدود؛(6) هیچ کس از خدا با غیرت تر نیست. از این روی، خداوند تمام کارهای زشت را حرام کرده و برای آنها مرزهایی معین کرده است.»
این سخن اشاره است به آیه شریفه:
«قلّ انّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن؛(7) (ای پیامبر،) بگو خدای من هرگونه کار زشت را چه در آشکار و چه در نهان منع فرموده است.»
در نگاه دین، غیرت ارزش است و پسندیده که بالاترین و شریف ترین مرحله آن از آنِ پروردگار عالم است و بندگان او نیز، هر یک به اندازه برخورداری از این ارزش اخلاقی و انسانی، به او نزدیک می شوند.
از چشم انداز عالمان دین، حساسیت مثبت و احساس مسؤولیت در برابر آنچه که مورد علاقه و عشق آدمی است و یا ایده و مرامی است که آن را برگزیده و حق می شمارد و می داند، نه تنها ناپسند نیست، بلکه نوعی تکلیف و وظیفه به شمار می رود.
مرحوم نراقی می نویسد:
«دانستی که حمیّت و غیرت آن است که آدمی نگاهبانی کند دین خود و اولاد و اموال خود را و از برای محافظت و نگاهبانی هر یک، طریقه ای است که صاحب غیرت و حمیّت از آن تجاوز نمی کند... بی غیرتی و آن کوتاهی و اهمال کردن در محافظت آنچه نگاهبانی آن لازم است، از دین و عرض و اولاد و اموال.»(8)
برای ریشه یابی غیرت در فرهنگ دینی و روشن شدن مفهوم آن، به واژه های هم افق آن نیز باید نگریست:
غیرت و حمیّت
واژه حمیّت در اصل از ماده حمی به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید یا بدن انسان و مانند آن پدید می آید. به همین جهت به حالت تب حمّی گفته می شود و به حالت خشم و تعصب و خشم آلود حمیّت گویند.
پژوهشگران واژه شناس، مفهوم و گونه های حمیّت را این گونه کالبد شکافی کرده اند:
«حمیّت یعنی خشمگین شدن، هیجانی شدن و ناخوش داشتن، اسمی است که جایگزین مصدر شده، مانند سکینه که به معنای سکون است.»
حمیّت دو گونه است:
الف. حمیّت پسندیده: و آن در جایی به کار می رود که نگاهداشت آن بر او لازم است و آن عبارت است از: دین، خانواده و وطن. این گونه پاسداشت و حمیّت را غیرت می نامند که مثبت و سازنده است و در ردیف مکارم اخلاقی به شمار می رود.
ب. حمیّت ناپسند: و آن در حالت روگردانی از حق و زورگویی و غارتگری است که از آن به عصبیّت و حمیّت جاهلی یاد می شود. ریشه این خوی زشت، خشم و غضبی است که همراه با خودبینی، خودشیفتگی و خود بزرگ بینی باشد.(9)
حمیّت ناپسند و تعصّب کور، حالتی است که بر اثر جهل و کوته بینی و سستی در اندیشه و فرهنگ به وجود می آید. این حالت بیشتر در میان مردمانی رواج دارد که از فرهنگ و تمدن بشری بی بهره اند و به جنگ و درگیری و قتل و غارت خو کرده اند.
این خوی، با این ویژگی در هر فرد و جامعه ای پدید آید، تباهی می آفریند. بسیاری از سنّت های غلط، خرافی و انحرافی و پافشاری قوم ها و ملت های منحرف در برابر انبیاء و رهبران الهی، ریشه در همین حمیّت جاهلی دارد:
«اذ جعل الّذین کفروا
فی قلوبهم الحمیّة حمیّة الجاهلیّة فأنزل اللّه سکینته علی رسوله و علی المؤمنین و ألزمهم کلمة التّقوی؛(10) آن گاه که کافران در دل های خود تعصّب، (آن هم) تعصّب جاهلیت ورزیدند، پس خدا آرامش خود را بر فرستاده خویش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آرمان تقوا را ملازم آنها ساخت.»
در این آیه شریفه حمیّت جاهلی و آرامش ایمانی در برابر هم قرار گرفته است.
فرهنگ جاهلی، همواره مردمان را به تعصّب و خشم کور و سوزان فرا می خواند. مرز شکنی و حرمت نگه نداشتن و بی اعتنایی به قانون ها و آیین های فردی و اجتماعی، از نشانه های بارز آن است،اما فرهنگ دینی که ریشه در سکینه و آرامش درونی برخاسته از
ایمان دارد، نمونه های روشنی همچون رفتار همراه با بردباری و وقار و متانت و تحمّل و بزرگواری را در جامعه رواج می دهد و مردمان را به آن سمت و سو فرا می خواند.
به هر حال، حمیّت مثبت و سازنده خاستگاه غیرت است.
امام علی(ع) می فرماید:
«علی قدر الحمیّة تکون الغیرة.»(11)
و می فرماید:
«قدر الرجل علی قدر همّته و عفّته علی قدر غیرته؛(12) ارزش مرد همسان همت اوست و عفت او هم تراز غیرت او.»
غیرت و عصبیّت
عصبیّت و تعصّب به معنای جانبداری از شخص یا جریان، مرام و اندیشه ای است که آدمی به آن گرویده است. به آن جمعی که دارای سازمان و تشکیلات گروهی باشند و دسته جمعی از یکدیگر طرفداری کنند عصابه گویند.
طریحی در مجمع البحرین می نویسد:
«التعصّب من العصبیّة و هی الحاماة و المدافعة عمن یلزمک امره او تلزمه لغرض؛(13) واژه تعصّب، برگرفته از عصبیّت است، و آن به معنای جانبداری و دفاع از کسی است که فرمان او بر تو لازم است یا طرفداری از کسی است که او را به خاطر هدفی برگزیده ای.»
عصبیّت، هم افق با حمیّت است و مانند آن به دو گونه مثبت و منفی در خور تصویر است، زهری می گوید:از امام علی بن الحسین(ع) معنای عصبیّت را پرسیدم، فرمود:
«العصبیّة التی یأثم علیها صاحبها ان یری شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین و لیس من العصبیّة ان یحبّ الرجل قومه و لکن العصبیّة ان یعین قومه علی الظلم؛(14) تعصّب ناپسندی که دارنده آن گناهکار به شمار می رود آن است که: بدی خویشان خویش را نیک بیند و آن بدی ها را بر نیکی دیگران ترجیح دهد، لکن دوست داشتن و طرفداری از خویشان امری است پسندیده، آنچه مصداق عصبیّت منفی است آن است که کسی قوم و قبیله اش را بر ستم و ستمگری یاری رساند.»
درد دین داشتن، در گسترش ارزش ها کوشیدن، جبهه حق را قدرت بخشیدن، ستمدیدگان را یاری رساندن، از حق و حقیقت حمایت کردن، مصداق های روشن و گویایی از تعصّب مثبت هستند که در کلام امام علی(ع) به آن اشارت شده است:
«ان کنتم لامحالة متعصّبین فتعصّبوا نصرة الحق؛(15)اگر قرار است از خود تعصّب نشان بدهید، آن را در راستای یاری حق، به کار گیرند.»
نیز می فرماید:
«تعصّبوا لخلال الحمد من الحفظ للجار و الوفاء بالذمام و الطاعة لبرّ و المعصیة للکبر و تحلّوا بمکارم الخلال؛(16) برای خوبی های ستوده تعصّب بورزید که عبارتند از: نگاهداشت حرمت همسایه، وفا کردن به پیمان ها، گسترش نیکی و نیکوکاری و پرهیز از تکبر و خود را به این خصلت های ارزنده بیارایید.»
پای بندی به ارزش ها
پای بندی به اصول شریعت و نگاهداشت مرزهای حلال و حرام، حرمت در مسیر گسترش ارزش ها و پیشگیری از آلوده شدن فضای جامعه به ناهنجاری ها و رفتارهای فسادانگیز و فتنه ساز، دفاع از دین، در افتادن با فتنه ها و شایعه ها و شبهه ها، تعصّب روا و پسندیده است که با فرهنگ دین سازگاری دارد و عالمان دینی آن را مورد ستایش و سفارش قرار داده اند.
ملا احمد نراقی می نویسد:
عصبیّت و آن عبارت است از سعی نمودن در حمایت خود یا چیزی که با خود نسبت دارد، از دین و مال و قبیله و عشیره و اهل شهر، یا اهل صنعت خود و امثال اینها، یا فعل و آن بر دو قسم است، زیرا آن را که حمایت می کند و سعی در دفع بدی از آن می کند.
اگر چیزی است که حفظ و حمایت آن لازم است و در حمایت کردن از حق تجاوز نمی کند و انصاف را از دست نمی دهد، این قسم ممدوح و پسندیده و از صفات فاضله است و آن را غیرت گویند.
و اگر چیزی را که حمایت می کند، چیزی است که حمایت آن شرعاً خوب نیست، یا در حمایت از حق و انصاف تجاوز می کند و به باطل داخل می شود، این قسم از عصبیّت مذموم است و از رذایل صفات متعلقه به قوه غضبیه است.(17)
در این فراز چند نکته اساسی نهفته است:
1. عصبیّت، قلمرو گسترده ای دارد: قومی و قبیله ای، شهروندی، صنفی و دینی.
2. عصبیّت مثبت گاهی در گفتار انسان نمود پیدا می کند و گاهی در رفتار خود را نشان می دهد.
3. آنچه انسان نسبت به او تعصّب می ورزد، باید ارزشمند و امری مباح و روا باشد.
4. دفاع از آنچه پشتیبانی از آن لازم است، باید از چارچوب حق و انصاف خارج نشود.
5. از چیزی باید پشتیبانی کرد و نسبت به آن عصبیّت داشت که عقل و شرع آن را پسندیده باشند.
6. عصبیّت، باید هم
راه با بصیرت باشد وگرنه مشکل ساز و خطرآفرین می گردد.
بدین سان، روشن شد که:حمیّت، عصبیّت و غیرت اگر درست و بجا به کار رود پیامدهای سازنده و سودمندی در جامعه دینی به دنبال خواهد داشت.
غیرت و ستم ناپذیری
اباء الضیم در عربی، برابر است با ستم ناپذیری، مفهوم این واژه در محتوا هم افق است با مفهوم غیرت، ضیم به معنای ستم پذیری و اباء به معنای سرباز زدن و زیر بار ستم نرفتن است.
ستم بر دو گونه است:
1. پاره ای ستم ها در خور تحمّل و گذشتند، به گونه ای که نادیده انگاشتن و چشم پوشی از آنها، خواری و ننگی به دنبال ندارد. در این گونه موارد خردمندانه ترین راه که شریعت نیز به آن سفارش کرده آن است که انسان با بزرگواری و بردباری و فروبردن خشم خویش از آن بگذرد، تا در ردیف نیکوکاران قرار گیرد:
«والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس و اللّه یحبّ المحسنین».(18)
2. ستم هایی که اگر انسان در برابر آنها نایستد و استواری و واکنش نشان ندهد گرفتار نوعی خواری و پستی می گردد. در برابر این گونه ستم ها، ایستادگی باید کرد که از آن به عنوان اباء الضیم نام برده می شود. در فرهنگ دینی به نمونه های گویا و روشنی بر می خوریم که این ویژگی را به گونه ای زیبا و با شکوه نمایانده و پیام ذلت ناپذیری و غیرتمندی به مسلمانان راستین داده است.
در جنگ صفین، سپاه معاویه، شریعه آب را بر سپاه علی(ع) بست. امام در آغاز می خواست این جریان را به گونه غیرنظامی، حل کند. لکن هنگامی که احساس کرد، دشمن از این مسأله استفاده نادرست می کند و می خواهد سپاه را ذلیل و خوار سازد. در یک فرمان عزت مندانه، لشکریان را با این جمله ها بسیج کرد و روح غیرت و ستم ستیزی در کالبد آنان دمیده و فرمود:
«قد استطعموا کم القتال فأقروا علی مذلة و تأخیر محله او روّوا السیوف من الدماء ترووا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین؛(19) از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری برجای بپایید و از رتبه ای که دارید، فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید و آب را از کف آنان به در کنید. خوارگشتن و زنده ماندنتان، مردن است و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن.»
این سخنان موجی از عزّت و غیرت آفرید و در نخستین هجوم و حمله، سرداران سپاه علی(ع) شریعه از دست دشمن به در کرد و به آب دست یافتند.
در این هنگام، شماری از لشکریان به آن حضرت پیشنهاد دادند که ما نیز، با دشمن همان کنیم که با ما کرد. امام علی(ع) به آنان اجازه نداد و فرمود:
«ما با ستم ستیز کرده ایم، نباید خود گرفتار ستم گردیم.»
امام حسین(ع) نماد کامل غیرت
فرزند رشیدش امام حسین(ع) نیز، جلوه و نماد کامل غیرت و ستم ناپذیری است تا آن جا که او را با عنوان سرور ستم ستیزان لقب داده اند.
ابن ابی الحدید می نویسد:
«سید اهل الأباء الذی علم الناس الحمیّة و الموت تحت ظلال السیوف اختیاراً له علی الدنیّة، ابو عبداللّه الحسین بن علی بن ابی طالب، عرض علیه الامان و اصحابه، فانف من الذل و خاف من ابن زیاد ان یناله بنوع من الهوان ان لم یقتله؟، فاختار الموت علی ذلک...و من کلام الحسین(ع) یوم الطف...الا و انّ الدعی ابن الدعی قد خیّرنا بین اثنین: السلّة والذلة و هیهات منّا الذلة، یأبی اللّه ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت، و انوف حمیّة و نفوس ابیّة؛(20) سید و سالاری که به مردم حمیّت و مرگ زیر سایه شمشیر را آموخت و آن را بر پستی و زبونی برگزید، ابوعبداللّه الحسین(ع) است که بر او و یارانش امان عرضه شد ولی به خواری تن در نداد و بیم آن داشت که ابن زیاد، بر فرض که او را نکشد، به گونه ای او را خوار و زبون سازد. از این رو مرگ را بر آن برگزید... از گفتار آن حضرت است در روز عاشورا که گفت: همانا پسر خوانده ای که پسر خوانده است روسپی زاده، پسر روسپی زاده ما را در میان دو چیز مختار کرده است: کشیدن شمشیر و پذیرش زبونی. و زبونی سخت از ما دور است. خداوند و رسولش و مؤمنان و دامن ها و آغوش های پاک و پارسا و سرشت ها و جان های غیرتمند، آن را برای ما نمی پذیرند.»
البته رسیدن به این قله، کاری است کارستان، همت عالی می طلبد و اراده قوی. آن که بنده نام و نان است و در پی شهرت، توانایی پرواز در این میدان را ندارد. سرشت پاک می خواهد و خانواده ای شیر دل و مسؤولیت شناس و دین باور، تا فرزندی غیرتمند و قوی دل بپروراند که سید الاحرار، سید الابرار و سید اهل الاباء و در آخر هم سید الشهداء گردد.
بزرگی نفس و بزرگواری روح، ریشه غیرت و غیرت مندی است، سستی و زبونی نفس و روحیه پذیرش ذلت و ستم، پایه و مایه بی تفاوتی و بی غیرتی است.
غارتگران غیرت
غارتگران غیرت، همواره کوشیده اند که نمادهای غیرت ورزی را از مسلمانان بگیرند، تا بتوانند آنان را ستم پذیر و سلطه پذیر سازند. اما دست پروردگان مکتب اهل بیت(ع) و جرعه نوشان کوثر زلال محمدی، علوی و حسینی، با الگوگیری از این راست قامتان، همواره
شعار هیهات منّا الذلّه را مشعل راه ساخته و بوستان شریعت را سرسبز نگاه داشته اند:
حمیّت دین را نشانی دیگر استکه از آن آتش جهانی اخضر است
پی نوشت ها:
1. لغت نامه دهخدا، واژه غیرت.
2. مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص 414.
3. مستدرک الرسائل،ج 14، ص 224.
4. نهج البلاغه، حکمت 305.
5. جامع السعادات، نراقی، ج 1، ص 265.
6. بحارالانوار، ج 73، ص 361.
7. سوره اعراف، آیه 33.
8. معراج السعادة، ص 152.
9. ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، سید علی خان مدنی، ج 2، ص 348.
10. سوره فتح، آیه 26.
11. میزان الحکمه، ج 7، ص 357.
12. نهج البلاغه، حکمت 47.
13. مجمع البحرین، واژه عصب.
14. اصول کافی، ج 2، ص 308.
15. غررالحکم، ج 3، ص 20.
16. نهج البلاغه، خطبه 192.
17. معراج السعادة، ص 215.
18. سوره آل عمران، آیه 134.
19. نهج البلاغه، خطبه 51.
30. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(بیست جلدی) ج 3 4، ص 249.
🔰غیرتی وبی تفاوتی یک بیماری روحی است که به شکل های مختلف می توان آن را درمان نمود:
🔻الف) شکوفا سازی غیرت
🔹جوانی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: من عادت کرده ام که به نوامیس مردم نگاه کنم، درباره این گناه چه کنم؟
حضرت او را کنار خود نشاند و فرمود: آیا میل داری کسی با خواهر تو چنین رفتار کند؟
گفت: هرگز.
حضرت فرمود: تو هم می توانی این غیرت را داشته باشی که به ناموس دیگران نگاه نکنی.
جوانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسید و عرض کرد: اجازه می دهید من زنا کنم؟
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نزدیک بیا، جوان بلافاصله نزدیک آمده و در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشست.
حضرت فرمود: آیا دوست داری کسی با مادر تو زنا کند؟
جوان گفت: نه یا رسول الله.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: همین طور مردم نیز دوست ندارند کسی با مادرشان چنین کند.
سپس پیامبر فرمود: ای جوان! تو علاقه مندی دیگران با دختر تو بر خلاف عفّت حرکت کنند؟
جوان: نه فدایت شوم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: همین گونه دیگران نیز حاضر نیستند کسی با دخترشان چنین کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم: آیا تو راضی می شوی کسی خواهر تو را در آغوش بگیرد؟
جوان: نه ای پیامبر خدا.
جوان به کلی از سؤال خود پشیمان شد و درخواست دعا کرد. رسول خدا نیز او را دعا فرمود و او از آن عمل متنفر گردید و بدین گونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به وسیله تحریک حسّ غیرت، آن جوان را نسبت به این عمل پشیمان ساخت.
ب) همنشینی با افراد با غیرت
معاشرت و همنشینی با هر فردی آثاری دارد. از این رو در روایات از همنشینی با برخی از افراد، نهی و نسبت به برخی از افراد توصیه شده است و کسی که بخواهد از این صفت رذیله رهایی یابد باید با افراد با غیرت نشست و برخاست کند.
ج) توجّه به عواقب بی غیرتی
یکی از راه های مقابله با پدیده بی غیرتی، تبیین آثار و عواقب بی غیرتی در قالب های گوناگونی چون هنر، خطابه، کتاب، موعظه و... است.والبته اگر هر فرد از عوامل بی غیرتی اجتناب کند غیرت مندی در وجودش تقویت شود.
🔻اما عوامل بی غیرتی:
۱. خود کم بینی: مرحوم نراقی; در این زمینه می¬گوید:
«از جمله علل اصلی این صفت خبیثه، خود کم بینی و ضعف نفس است که نفس را یارای دفاع و حمایت از آنچه که شرع و عرف پشتیبانی و نگهبانی از آن را بر وی واجب و ضروری شمرده است ندارد و در این حالت است که قوۀ غضبیه که به عنوان پاسبان انسان به او ارزانی شده است از حالت عادی خود خارج شده، راه تفریط را میپیماید».
۱. آهنگ¬های مبتذل: یکی دیگر از علل بی¬غیرتی، مشغول شدن به ترانهها و موسیقیهای حرام و مبتذل میباشد که مرد را بیغیرت و زن را بیحیا میکند. چنانچه امام صادق علیه السلام در این زمینه می¬فرماید: «اگر در منزلی چهل روز نوای موسیقی پخش شود، شیطان وارد شده، چنان قدرت نمایی کند که غیرت و حفظ ناموس را از او بردارد، آنچنانکه حتی اگر به ناموس وی هم تجاوز شود، در نزد او اهمیتی ندارد».
۲. حرام خواری: تصرف نمودن در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمۀ حرام یاد می¬شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می¬توان آنها را به وضوح در منابع دینی و کلام بزرگان مشاهده کرد. یکی از آثار این پدیدۀ شوم، بی غیرتی است چرا که لقمۀ حرام در انسان تولید هوس نامشروع می¬کند و هوس نامشروع به آنجایی میانجامد که انسان نسبت به ارزش¬های مربوط به خود بی¬تفاوت[بی¬غیرت] می گردد
انسان به صورت طبیعی و فطری از غیرت بر خوردار است؛ امّا عوامل و زمینه هایی موجب کم رنگ شدن غیرت می شود. به برخی از این زمینه ها توجه فرمایید.
1- ترویج فرهنگ بیگانگان
یکی از زمینه های بی غیرتی، پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، نشر آرم ها و واژه ها و تعابیر خلاف عفّت عمومی است که در درازمدت رنگ فرهنگ خودی پیدا می کند و حسّاسیت ها را از بین می برد.
برخی از واژه ها و آرم هایی که روی بسیاری از لباس های دختران و پسران چاپ شده دارای معانی زیر است:
هرزگی، شهوت پرستی، آی لاویو، سلام پسرها (به روی لباس های دخترانه) سلام دخترها (به روی لباس های پسرانه)، عشق منی، فرار نکن، همه اش همینیم، سلام مامی، پیش به سوی کریسمس عالی و نیز تصویرهایی روی تی شرت های مردانه از هنر پیشه های غربی به صورت جذاب چاپ شده و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و در سایر کالاهای غربی همچون فیلم ها، کتاب ها، مجلات، الگوهای خیاطی، فراوان دیده می شوند.
سبک زندگی
خلقیات فردی و اجتماعی زمینه های بی غیرتی
تاریخ انتشار : 1396/10/27 بازدید : 7339 منبع : اکبری، محمود؛ غیرتمندی و آسیب ها، ص: 90
انسان به صورت طبیعی و فطری از غیرت بر خوردار است؛ امّا عوامل و زمینه هایی موجب کم رنگ شدن غیرت می شود. به برخی از این زمینه ها توجه فرمایید.
1- ترویج فرهنگ بیگانگان
یکی از زمینه های بی غیرتی، پخش فیلم ها و تصویرهای مبتذل و روابط نامشروع، به ویژه ارتباط دختر و پسر، نشر آرم ها و واژه ها و تعابیر خلاف عفّت عمومی است که در درازمدت رنگ فرهنگ خودی پیدا می کند و حسّاسیت ها را از بین می برد.
برخی از واژه ها و آرم هایی که روی بسیاری از لباس های دختران و پسران چاپ شده دارای معانی زیر است:
هرزگی، شهوت پرستی، آی لاویو، سلام پسرها (به روی لباس های دخترانه) سلام دخترها (به روی لباس های پسرانه)، عشق منی، فرار نکن، همه اش همینیم، سلام مامی، پیش به سوی کریسمس عالی و نیز تصویرهایی روی تی شرت های مردانه از هنر پیشه های غربی به صورت جذاب چاپ شده و در اختیار نوجوانان و جوانان قرار می گیرد و در سایر کالاهای غربی همچون فیلم ها، کتاب ها، مجلات، الگوهای خیاطی، فراوان دیده می شوند.
2- جلب منافع و رضایت بیگانگان
یکی از زمینه های بی غیرتی جلب منافع و رضایت بیگانگان است که به وسیله برخی از روشنفکر نماهای غرب زده و خود باخته صورت می گیرد. آنان فکر می کنند با حسّاسیت نشان ندادن در برابر مفاسد اجتماعی همچون بدحجابی، بی عفتی و ارتباطهای نامشروع، می توانند زمینه جلب رضایت بیگانگان را فراهم کنند و از آنها امتیاز بگیرند. در حالی که آنها هرگز به این بی تفاوتی ها اکتفا نمی کنند. آنان با اصل دین و هویت دینی مسلمانان مخالفند.
قرآن می فرماید:
لَنْ تَرْضی عَنْک الْیهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ[1]
هرگز یهود و نصارا از تو راضی نخواهند شد تا (به طور کامل تسلیم خواسته های آنها شوی و) از آیین (تحریف یافته) آنان پیروی کنی.
در شأن نزول این آیه از ابن عباس نقل شده است که: یهود مدینه و نصارای نجران انتظار داشتند که پیامبر اسلام همواره در قبله با آنها موافقت کند. هنگامی که خداوند قبله مسلمانان را از بیت المقدس به سوی کعبه برگردانید آنها از پیامبر مأیوس شدند و شاید در میان بعضی از طوائف مسلمانان این تصور بود که نباید کاری کرد که باعث رنجش یهود و نصاری گردد.[2] اینجا بود که آیه فوق نازل شد و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرد: این گروه از یهود و نصارا، نه با هماهنگی در قبله و نه چیز دیگر از تو راضی نخواهند شد، جز این که آیین آنها را دربست بپذیری.
این که انسان با نیروی جاذبه اخلاق، دشمنان را به سوی حق دعوت کند و در برابر افراد، انعطاف پذیر باشد، چیز خوبی است. اما نباید در فکر جلب رضایت کسانی بود هرگز تسلیم حرف حق نیستند؛ چرا که آنها نه تنها راضی نمی شوند، بلکه در فکر نابود کردن دین هستند
3- هم نشینی با افراد بی غیرت
یکی دیگر از زمینه های بی غیرتی، معاشرت و هم نشینی با افراد بی غیرت است. افرادی که با خانواده های بی بند و بار رفت و آمد دارند، ناخودآگاه ارزش های خود را از دست می دهند و رفتارهای فاسد آنان را به عنوان ارزش می پذیرند؛ بدین جهت در آیات و روایات از دوستی و معاشرت با کفّار، و انسان های آلوده و فاسد نهی شده است.
4- اعتیاد
اعتیاد یک بیماری روانی و اجتماعی است که فرد، خانواده و جامعه را آسیب پذیر می کند.
اعتیاد به مواد مخدر، نابود کننده استعدادهای جسمی و روحی انسان است.
اعتیاد باعث می شود آدمی شرافت، ناموس، ثروت، حیثیت و همه چیز خود را برای ارضای یک نیاز کاذب بر باد دهد و به هر کار خلافی دست بزند.
معمولًا جوانان در برابر این پدیده خطرناک آسیب پذیرتر هستند.
این بیماری ضمن بر جای گذاشتن آثار سوء فراوان جسمی و روحی، موجب بی غیرتی و بی تفاوتی در برابر تهاجم به ارزش ها می شود.
دختر 14 ساله ای در دادسرای تهران اظهار داشت: پدر معتادم مرا در سن چهارده سالگی پیش فروش کرد. او در قبال گرفتن مبلغی پول مرا به ازدواج جوانی در آورد که هیچ نوع توافق اخلاقی با او نداشتم و به این ترتیب مرا به خاک سیاه نشاند.[3]
زن 17 ساله ای که پنج ماه از ازدواجش گذشته بود با چشمان گریان در دادگاه گفت: پنج ماه پیش پدرم که مردی معتاد است، از سر ناچاری و به دلیل اعتیاد شدید به مواد افیونی مرا به یک مرد 75 ساله شوهر داد؛ پس از چند روز از ازدواج ناخواسته، که از سر اجبار به آن تن داده بودم متوجه شدم، پدرم در مقابل دریافت پنجاه هزار تومان مرا به کنیزی آن پیرمرد فرستاده است که همسر و فرزندانش سال ها قبل او را به دلیل اخلاق بدش ترک کرده بودند.[4]