خطا کردن، پشتوانه ی #تجربی برای وی ایجاد می کند برای آن که هرگز به سراغ خطا نرود.
اولا
نیازی به آزمون شخصی نیست بلکه نتایج، قبلاً مشخّص است. عاقل نیز برای آزمودن چیزی که نتیجه اش معلوم است دوباره دست به تجربه نمی زند.
عقل حکم می کند که اولا تجارب دیگران را فرا بگیریم، ثانیاً آن ها را به کار بندیم و در یک کلام از آن ها پند بگیریم. بنابراین روش آزمون و خطا را نمی توان یک راهبرد اصلی تلقی کرد
نکته ی دوم:
تجربه و آزمودن گاه هزینه های سنگینی را در پی دارد. حسن تجربه این است که طریقی بشود، پلی بسازد و ما را نسبت به آفت های وسیع تر مصون بدارد. اما همه ی تجربه ها چنین نیستند. برخی تجربه ها انسان را در تار و پود خود گرفتار می کنند. انسان نمی تواند خود را از آن ها بر کند. در این گونه موارد، تجربه ها خود موضوعیّت پیدا می کنند و انسان نمی تواند آن ها را به چشم یک مرحله ی «گذار» بنگرد بلکه در متن تجربه دربند می شود.
نکته ی سوم:
همان طور که در مورد سمّ مهلک و اعتیاد چنین محکم و استوار می ایستیم و متربّی را محافظت می کنیم باید در قبال گناه هم چنین نگرشی داشته باشیم. مومنان بالیده در مکتب تربیت علوی، گناه را مهلک تر از سمّ می دانند و اعتیاد به آن را خطرآفرین تر از مواد مخدّر می شناسند. تنها تفاوت این جاست که اثر سمّ و مواد مخدّر محسوس است اما فهم اثر سوء گناه دلی بیدار و قلبی خاشع می خواهد.👇👇👇