✨ روزهایی که ناصر رفت اوایل جنگ سوریه بود و خیلی خطرناک بود ولی همرزمانش میگویند که ناصر همیشه در هر کاری داوطلب بود و شجاعت زیادی از خودش نشان میداد. آقای حسینی میگفت: ناصر مدام در نمازهایش گریه میکرد؛ وقتی علت را از او پرسیدم گفت: من میدانم که شهید نمیشوم.
طلبهای که همراهمان بود به ناصر گفت: چرا اینقدر ناراحتی؟
✨ ناصر به او گفته بود: من زن، بچه و زندگی و همه چیز دنیا را طلاق دادهام؛ فقط یک چیز هنوز در دلم مانده است که اگر این را هم طلاق بدهم صد در صد شهید میشوم. هر چه اصرار کردیم قبول نکرد در موردش با ما حرف بزند تا شب عاشورا که ناصر با حالت خندان آمد و گفت: به خون امام حسین(ع) من فردا شهید میشوم. این در حالی بود که عملیاتی در پیش نبود.
✨ گفتیم: چی شده ناصر خواب دیدی؟ گفت: البته خواب هم دیدهام ولی آن چیزی که در دلم بود را طلاق دادم. گفتیم: حالا میتوانی بگویی چه بود که موجب دل مشغولی تو شده بود؟ گفت: بنیامین (کوچکترین فرزندش) بود. ساعت 10 و نیم صبح روز عاشورا 12 نفر بودند که ساختمان محل استقرارشان محاصره میشود و ابتدا به آنها تیراندازی میکنند ولی زنده بودند که آتششان میزنند و ساختمان را نیز منفجر میکنند و پیکرهای شهدا 15 روز زیر آوار بودند.آرزویش بود در روز عاشورا شهید شود.
✍️راوی: همسر شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_ناصر_مسلمی_سواری
#بهشت_نشین
https://eitaa.com/joinchat/1324875833C4c9d5a8ec0
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹نشرمجدّد: کانالِ کِلک |
🖋 [در پیام رسان ایرانی ایتا]
@Ckelke
@Ckelkeadmin ارتباط با مدیرکانال
https://eitaa.com/Ckelke عضویت