eitaa logo
🌸 دختــران چــادری 🌸
155.8هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
19.2هزار ویدیو
287 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
#چ_مثل_چرا_چادر ❤️ دروغ گفتہ اند خوشگلے دردسر دارد خوشگل خانم میتواند یڪ چادر بہ سر باشد بے دردسر و بزڪ دوزڪ ✍ #میم_اصانلو 💟 @clad_girls
#چ_مثل_چرا_چادر ❤️ -چ مثل؟ -مثل چرا... مثل چادر... مثل... -چرا؟ چادر؟ خب... چرا چادر؟ -اشتباہ ڪردے چادر چرا ندارد یکـ چ دارد بہ اضافہ ی چاشنےِ عشقـ♡ــ ✍ #میم_اصانلو @clad_girls 🍃🍃
🌸 دختــران چــادری 🌸
درست مثل یک چیستان می ماند؛ از آن مدل هایی که جوابش در گوگل هم یافت نمیشد! "آن چیست..؟" بار اول که این چیستان را گفتم، همه هاج و واج من را نگاه کردند و از آنجا که حدس مشخصی نداشتند،شروع کردند به سوال و جواب کردن تا بلکه فرجی شود و برنده خوش شانس ما باشند! _پوشیدنیه؟ (مکث) گونی؟؟ _حیوونه؟ (مکث) کلاغ؟؟ _توی جیب جا میشه؟ (مکث) قاب دستمال؟؟ _کلمست؟ (مکث) عقب افتاده؟؟ _آدمه؟ (مکث) مادر شهید؟؟ خنده! دیدی گاهی انقدر سوال و جوابهایشان بی ربط و خنده دار هست که چشم هایت چهارتا میشود؟ اما راستش چشم های من در همان اندازه باقی ماند و ضربدر دو هم نشد..! خب؛ آن ها که جای من نبودند،معلوم هست ذهنشان پر بود از خالی!نه تصوری داشتند از آن چیز،نه درکی،نه لمسش کرده بودند و نه حتی طعمش را چشیده بودند..این شد که نفهمیدنَش! آدم وقتی یک چیز را نفهمد قاعدتاََ پرت و پلا میگوید. وگرنه هرکس دیگر جای من بود،اگر از او میپرسیدند: "آن چیست که اعجوبه ایست مشکی،همه جا با توست و یک دم رهایت نمیکند..؟" میگفت: -هم خانواده ی عشق؟(بی مکث)چادر؟؟ اما ماجرا از این قرار بود؛ که هیچکس جای من نبود.. "چیست آن" از آنِ من بود..! | نویسنده: | . ✅ @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
‍ ‍ ‍ ➖➖➖➖ ‍ ‍ باید تجربہ ڪرد.. باید چشید.. باید مزہ مزہ ڪرد..! طعمِ گرماےِ دلپذیر چادر را.. همینطورے ڪہ نمیشود.. و چہ ڪسے میدانست پیتزا،پیتزا است..! تا زمانے ڪہ اولین گاز را نزدہ؟! باید چشید.. باید لمس ڪرد.. از نزدیڪ ترین نزدیڪ ها.. بعضے چیزها را.. حجاب را.. عشق و یا نام دیگرش.. چادر را.. باید یڪبار هم ڪہ شدہ.. گذاشت آن را،آن بالا بالاها.. بالایِ سرها.. ڪِشتے برایش گذاشت.. تاج بندگے را تنظیم ڪرد..! آن وقت رفت در خیابان ها .. میان مردم هاے لباس نخے و روسرے در بادها.. و در سِیلِ جمعیت..خدا را دید.. ڪہ دارد از دور مے آید.. و میرسد ڪہ بہ تو.. حوالہ ات میڪند یڪ لبخند..! بہ دور و برت نگاہ میڪنے.. همہ مشغولند بہ آینہ،مو و رنگ رژها.. ڪسے خدا را ندید؟ندید. تو اما..لبخند خدا را با همین چشم هایت.. همین چشمهایت دیدے..! دلت قرص میشود! نگاهت بہ آسمان میشود خیرہ.. آفتاب را میبینے.. ڪہ از چهار جهت،شمالو جنوبو غربو شرق.. پدر زمین را درآوردہ..! عرق میڪنے.. اما ساق دستت را نہ..رها نمیڪنے..! میترسے.. میترسے مزہ لبخندِ خدایت،بیفتد از دهان ها..! دخترڪے آن طرف تر با دوست هایش دارد میخندد.. نگاهش بہ توست.. و اشارہ اش بہ چادرت.. از ڪنارش ڪہ میخواهے رد شوے.. میگوید:مسڪن مهر بدهم از چادر در بیایے؟ دوست هایش ڪمے آن طرف تر غرق در خندہ.. زبانت بند مے آید.. چیزے از درون میجوشد.. ڪلمہ ها قُل قُل میڪنند.. و میگویی:دوستش دارم..! دخترڪ میشنوند.. دوست هایش نہ! دخترڪ خندہ اش خشڪ میشود.. نگاهش تو را دنبال میڪند.. دوست هایش نہ! تو اما میروے..و میروے.. باد میوزد.. عرق بدن خنڪ میشود.. چادرے بودن،چادرے بودن..تجربہ میشود..! ✍ نویسنده: 📩 . 💟 @clad_girls ➖➖➖➖
🌸 دختــران چــادری 🌸
♥️ از همان طفولیت شب نشینی را دوست داشتم! سرما و گرما هم نمیشناختم،شب که میشد بساطم بر پشت بام خانه پهن بود..لحاف مامان دوز را پهن میکردم و رویش میغلتیدم درست مثل بچه گربه ها..😇 آنوقت بعد از کمی شیطنت دخترانه،آرام که میگرفتم، به رو میخوابیدم و زل میزدم به سفره ی شب که با ستاره ها، مروارید دوزی شده بود..از این همه زیبایی، گوشه ی لبم به گل خنده وا میشد..☺️ با توجه به مقتضای دخترانگی هایم،من هم مثل هر دختر دیگری،بین آن هم ستاره ریز و درشت،بدنبال ستاره ای بودم که مال من باشد..!ستاره ی*؟*من... از قضا یک شب ناگاه چشمم افتاد به ستاره ای کوچک اما چشمک زن... کار خودش را که کرد،چشمم را که گرفت، دودله را یک دله کردم و گفتم:از امشب تو ستاره منی!🌠 این جمله را گفتن همانا،هر صبح به انتظار شب نشستن و به دنبال ستاره ی محبوبم گشتن همانا! امان از روزها... آسمان که شب نبود، ستاره ی من هم نبود..دلم میخواست برقهای آسمان برود..دلم میخواست روزم سیاه بشود..خب دلم میخواست همیشه ستاره ام باشد،برای همین بود که دلم میخواست دنیایم همیشه شب باشد..! بزرگتر که شدم،برای خودم بقول گفتنی خانمی شدم.. اما هنوز هم دوست داشتم دنیایم شب باشد، هنوز هم دوست داشتم تک ستاره ام در تاریکی مطلق رخ نمایی کند! تنها فرقی که با آنموقع ها داشت، این بود که سفره ی شب وسیع تر از قبل شده بود، به پهنای مشکی ام...🌌 و ستاره ام حالا دیگر شناسنامه دار شده بود:ستاره ی *مادر* ... بلاخره آرزوی شیرین دوران کودکی رنگ واقعیت گرفته بود؛ دنیایم همیشه شب شده بود و ستاره ام در گوشه ی این شب،نور افکن.. امشب بعد از مرور خاطرات،نفسی راحت کشیدم،زیر لب به ستاره ام گفتم:ز کودکی خادم این تبار محترمم... ستاره ام چشمک زد،من گریستم... نویسنده: @clad_girls °•°♡•°•
#چ_مثل_چرا_چادر ♥️ +گفت:چندلحظہ چشمانت را بدوز بہ عڪس و بعد اوّلین حسے را ڪہ داشتے،بگو! -گفتم:جلوے دست و پایم را نگرفتہ بود اما دست و دلم بدجور لرزیدہ بود بار اوّل! @clad_girls 🌱
🌸 دختــران چــادری 🌸
  #اتفاقی_نبود_شبیه_زهرا_شدنم ❤️ 🔰🔰🔰  
❤️ بعضے وقتها؛ میبینم پروفایلت.. مُزیّن است بہ.. دخترے مشڪین ردا.. بالاے ڪوہ.. یا ڪنار رود.. در هوهوے باد! و بوجد مے آید نگاهم.. نہ از سر هوس.. و یا هوا.. ڪہ از رنگ نجابت.. و شڪوہ و جلال! بعد میروم سروقت پُست هایت.. یڪ در میان.. چطور ممڪن است.. این همہ تفاوت.. فاز بہ فاز! و نگاهم بے فروغ و بے وجد میشود.. پر از علامت تعجب.. و چند سوال! مثلا.. یڪ پست.. از حسین است و لب عطشان.. و درست پست بعد.. از طنازے و انتخاب لباس حنابندان..! آن هم در جمعے مختلط.. و ڪامنت ها روان! و یا یک پست.. از عشق بازے با خدا.. پراز ادعا و دعا دعا.. و درست پست بعد.. عڪس نوشته:اگر بگویم دوستت دارم.. چہ جوابے میدے،انتخاب ڪن یڪ تا دہ، تو را بہ خدا! بہ من حق بدہ ڪہ بمانم.. بین این تضاد.. و بگویم وات د فاز و ماذا فازا! میمانم گیج و گمراہ.. وسط دو علامت سوال؟؟ ڪہ آیا.. آن چادر در جایگاہ اشتباہ گرفتہ قرار؟ و یا تو ڪہ ندانستے قدر آن جایگاہ؟ زمان،زمان تعارف نیست.. و باید روبرو شد اندڪے با واقعیت ها.. تو بودے ڪہ یادت رفت.. آمیختہ بودن چادر را بہ حیا! تو بودے ڪہ تاختے و باختے.. چادر را بدون حیا! تو بودے ڪہ گرفتے دست ڪم.. معنا و تفسیر پوشش و ردا! وگرنہ که.. چادر جایش درست هست.. درست بالاے سرت.. با همان ابهت و اقتدار بی مثال! پس.. مثال دیگران نگویمت.. تعویض ڪن عڪس پروفایل را.. یا ڪہ اول چادر بردار.. بعد بتاز و بتاز! چرا ڪہ چادر تقصیرے ندارد.. و این تو هستے.. ڪہ نیستے قدردان! خب! من با تو.. دارم چند ڪلمہ حرف حساب! چادرے ماندن،نگهدارے میخواهد.. عزیزِ خواهر جان..! براحتے نبودہ و نیست.. ارزندہ نگہ داشتن این دُرِّ گران..! یڪ تڪہ پارچہ بے معنا.. ڪہ مفتخر بودن ندارد،جنس ارزان..! پس برگرد.. برگرد.. برگرد بہ جایگاهت.. تو را قسم بہ.. گوشہ ے چادر مادرجان! تصورڪن! عروسے ڪہ.. براے بالا رفتن.. دست داماد را گرفتہ.. و میرود پلہ بہ پلہ.. آرام آرام..! تو اے عروس مشڪین پوشم.. نگاہ ڪن بہ دستان مادر.. بگو یا فاطمہ زهرا.. و برگرد.. برگرد.. پلہ بہ پلہ.. آرام آرام..! بہ جایگاهت.. بہ چادر! بعلاوہ ے حیا! ❤️➖❤️➖❤️➖❤️ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057  
#چ_مثل_چرا_چادر ♥️ دروغ گفتہ اند خوشگلے دردسر دارد خوشگل خانم میتواند یڪ چادر بہ سر باشد بے دردسر و بزڪ دوزڪ ✍ #میم_اصانلو 🆔 @clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
❤️ بعضے وقتها؛ میبینم پروفایلت.. مُزیّن است بہ.. دخترے مشڪین ردا.. بالاے ڪوہ.. یا ڪنار رود.. در هوهوے باد! و بوجد مے آید نگاهم.. نہ از سر هوس.. و یا هوا.. ڪہ از رنگ نجابت.. و شڪوہ و جلال! بعد میروم سروقت پُست هایت.. یڪ در میان.. چطور ممڪن است.. این همہ تفاوت.. فاز بہ فاز! و نگاهم بے فروغ و بے وجد میشود.. پر از علامت تعجب.. و چند سوال! مثلا.. یڪ پست.. از حسین است و لب عطشان.. و درست پست بعد.. از طنازے و انتخاب لباس حنابندان..! آن هم در جمعے مختلط.. و ڪامنت ها روان! و یا یک پست.. از عشق بازے با خدا.. پراز ادعا و دعا دعا.. و درست پست بعد.. عڪس نوشته:اگر بگویم دوستت دارم.. چہ جوابے میدے،انتخاب ڪن یڪ تا دہ، تو را بہ خدا! بہ من حق بدہ ڪہ بمانم.. بین این تضاد.. و بگویم وات د فاز و ماذا فازا! میمانم گیج و گمراہ.. وسط دو علامت سوال؟؟ ڪہ آیا.. آن چادر در جایگاہ اشتباہ گرفتہ قرار؟ و یا تو ڪہ ندانستے قدر آن جایگاہ؟ زمان،زمان تعارف نیست.. و باید روبرو شد اندڪے با واقعیت ها.. تو بودے ڪہ یادت رفت.. آمیختہ بودن چادر را بہ حیا! تو بودے ڪہ تاختے و باختے.. چادر را بدون حیا! تو بودے ڪہ گرفتے دست ڪم.. معنا و تفسیر پوشش و ردا! وگرنہ که.. چادر جایش درست هست.. درست بالاے سرت.. با همان ابهت و اقتدار بی مثال! پس.. مثال دیگران نگویمت.. تعویض ڪن عڪس پروفایل را.. یا ڪہ اول چادر بردار.. بعد بتاز و بتاز! چرا ڪہ چادر تقصیرے ندارد.. و این تو هستے.. ڪہ نیستے قدردان! خب! من با تو.. دارم چند ڪلمہ حرف حساب! چادرے ماندن،نگهدارے میخواهد.. عزیزِ خواهر جان..! براحتے نبودہ و نیست.. ارزندہ نگہ داشتن این دُرِّ گران..! یڪ تڪہ پارچہ بے معنا.. ڪہ مفتخر بودن ندارد،جنس ارزان..! پس برگرد.. برگرد.. برگرد بہ جایگاهت.. تو را قسم بہ.. گوشہ ے چادر مادرجان! تصورڪن! عروسے ڪہ.. براے بالا رفتن.. دست داماد را گرفتہ.. و میرود پلہ بہ پلہ.. آرام آرام..! تو اے عروس مشڪین پوشم.. نگاہ ڪن بہ دستان مادر.. بگو یا فاطمہ زهرا.. و برگرد.. برگرد.. پلہ بہ پلہ.. آرام آرام..! بہ جایگاهت.. بہ چادر! بعلاوہ ے حیا! ❤️➖❤️➖❤️➖❤️ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057  
❤️ -چ مثل؟ -مثل چرا... مثل چادر... مثل... -چرا؟ چادر؟ خب... چرا چادر؟ -اشتباہ ڪردے چادر چرا ندارد یکـ چ دارد بہ اضافہ ی چاشنےِ عشقـ♡ــ ✍ @clad_girls 🍃🍃
+گفت:چندلحظہ چشمانت را بدوز بہ عڪس و بعد اوّلین حسے را ڪہ داشتے،بگو! -گفتم:جلوے دست و پایم را نگرفتہ بود اما دست و دلم بدجور لرزیدہ بود بار اوّل! 🆔 @clad_girls 💯
♥️ +گفت:چندلحظہ چشمانت را بدوز بہ عڪس و بعد اوّلین حسے را ڪہ داشتے،بگو! -گفتم:جلوے دست و پایم را نگرفتہ بود اما دست و دلم بدجور لرزیدہ بود بار اوّل! @clad_girls 🌱