🌸 دختــران چــادری 🌸
اصلا ڪی گفته آقا پسر میاد خواستگاری باید ماشین داشته باشه؟🚗🤔
زن و شوهر باس وقتــی میخوان برن هیأت یه ساعت تو ایستــگاه منتــظر اتوبوس بمونن 🚌
دلخوشیش همینه پا به پای هم باشن😇
زمستونا به پای هم یخ بزنن توسرما
هـــی آقا ڪتشو بده به خانوم
هـــی خانوم بگه خودتون سردتون میشــه آقایی😌
زن باس هر سال جهازشو جمع ڪنه از این خونه به اون خونه🏃🏻🚛
آقاشم ڪمڪش ڪنه و روزی صد بار برای خانوم بمیــره و زنده بشه ڪه چه خانوم ماهی داره😍
هی بگه خانومی شرمنده ی شوما هم هستیــما😅
خانومی ڪه درڪ میڪنه بخاطر وضع مالی واقتصادی آقای خوبش ، باید یه چند سالی صبور باشه🙂
ڪی میگه باید همون سال اول خونه داشــته باشن🙅🏻🤔
آقا پسر باس هرروز واس خانومش یه شاخه گل بخره😇🌹
پول نداشت گل بخره خودش با ڪاغذ و قیچی....🗒✂ برای خانومش درست ڪنه ڪه به خانومش بفهمونه دل قوی و مردونــش چقد خاطرخواهـــشـه😍
وگرنه پول خرج ڪردن و تجمــل رو هــمه بلــدن😕🖐🏻
ڪی گفــته دختر خانوم باید جهاز گرون ببره🤔
آقا پسر باس به مادر خانومش بگه چیز خاصی نیاز نیست بخرید ما خودمون ڪم ڪم میگیریم ...😎💪🏻
اصلا اگه بخواید تجــملی بگیرید من نمـیبرم تو خونم😡
شما همینڪه دختر مثل دسته گلتون رو سپردید به من لطف ڪردید👰😎
ڪی میگه آقای خونه هی باید خانومشو ببره رستوران های گرون گرون🍹🍽🤔
اینڪه خانوم خونه میگرده تو ڪتاب آشپزی 📖دستور یه غذا رو میگیره و با حساسیت خاصی درستش میکنه خیلی عاشقانه تره💑
هرچند آقا با هر لقمه ای باید یه قلپ آب بخوره ڪه بره پایین از گلوش...🍝😆🍶
#سعی_کنید_درس_بگیرید😌
#دخترخانوما_از_حضرت_فاطمه(س)
#آقاپسرها_از_حضرت_علی(ع)
#زندگی_ساده_لذت_بیشتری_داره😍
#عاشقانه_مذهبی_دختران_چادری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩
🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🌀🍃
✨ پیامبـراڪرم(ص)
خداوند هفت نفر را لعنت
کرده یکی از آنها مردی است که
نسبت به پوشش و
#عفت همسرش بیتوجه است.!
📚مستدرکالوسایل ج۱۴ ص۲۹۱
💠: @Clad_girls 🌷
🌸 دختــران چــادری 🌸
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دوازدهم 💠 فرصت همصحبتیمان چندان طولانی نشد که حلیه دنبالم آمد و خبر د
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
خواهرانی که۵۰ گرم روسری را سنگین،اسارت و خفقان توصیف میکنید بدانید...
🌹اگر شهدا ومدافعان حرم نبودند عکس بالا میتوانست مربوط به خیابانهای تهران باشد😞
آنوقت آزادی واقعی را با پوست و گوشتتان حس میکردید😥
🆔 @Clad_girls 🍃🌸
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
⏰ ساعت هایمان را کوک کنیم !
یٰا صٰاحِبَ الزْمانْ اَدْرِکنٰا وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَة...
پویش همگانی #چله_قرائت_دعای_فرج ( دعای #الهی_عظم_البلا )
به نیت تعجیل در فرج امام زمان (عج) و رفع گرفتاری از مردم
از سه شنبه ۲۰ اسفند رأس ساعت ده شب به مدت چهل شب
#نشر_حداکثری
AzomalBala - Ostad Farahmand [Www.FarsiMode.Com].mp3
1.04M
🎙8⃣2⃣ به نیت تعجیل در فرج
⏰ وعده ما هر شب ساعت 22:00
🆔 @Clad_girls
🌱دنیـا دنیـاے ٺیـپ زدنـهـ!
فقـط مھـم اینـهـ ڪهـ #ڪـے
#براے_ڪـے ٺیـپ میـزنـه؟!
#حاجحسینیڪٺا
🌹| @Clad_girls
هدایت شده از بیداری ملت
🔴شبکه مجازی غربزده ها برای تخریب روابط ایران و چین وارد میدان شد
کانال های طنز و فان زنجیره ای که توسط یک جریان امنیتی منحرف حمایت و پشتیبانی میشوند در چند روز اخیر همزمان با سخنان پرحاشیه سخنگوی وزارت بهداشت علیه چین وارد میدان شده اند و بصورت گسترده در حال نفرت پراکنی علیه مردم و دولت چین به بهانه کرونا هستند.
عملیات روانی این شبکه زنجیره ای تلگرامی نشان از یک سناریوی طراحی شده در اتاق فکر غربگرایان میدهد . نزدیکی ایران و چین خطر فروپاشی تحریمهای غرب را افزایش میدهد . افتضاح به بار آمده در غرب در مساله کرونا و ناتوانی آنها در مهار این ویروس و آشکار شدن چهره زشت و وحشی تمدن غربی در روزهای اخیر از دیگر دلایلی است که این اختاپوس رسانه با سیاه نمایی علیه چین بدنبال انحراف افکار عمومی از آن میباشد....
اتاق فکر جریان غربگرا و اصلاحات که بیش از نود درصد بودجه و امکانات کشور را در سیطره خود دارد این روزها بیشتر از آنکه بفکر مهار ویروس کرونا در کشور باشد بدنبال راهی برای پوشاندن چهره زشت و واقعی غرب بعد از کرونا در میان افکار عمومی میباشد تا همچنان به جریان غربزدگی در کشور تنفس مصنوعی بدهد.
"سعید درخشان"
🔴 بیداری ملت
@bidariymelat
@bidariymelat
📸 رئیس محترم صداوسیما مواظب باشید پخش سریالی که بازیگر آن مدتی است کشف حجاب کرده است؛ عملیات مرموز و فتنه انگیز ستون پنجم فرهنگی دشمن نباشد!
#صداوسیمای_ابتذال
#صداوسیمای_بی_در_و_پیکر
#نهادهای_نظارتی_غافل
🆔 @Clad_girls
⭕️آرش عباسی هستن نویسنده پایتخت ۶؛ در حال عشق بازی با دختر بچهشون، البته دخترشون یه گربه است!!!
🔻شنیدم علی عسگری دستور داده ببینن اتفاقات قسمت آخر پایتخت ۶ کار نفوذیها بوده یا اشتباهی در کار بوده!
یعنی اگه قبل از انتخاب آرش عباسی به عنوان نویسنده سریال، یه نگاهی به صفحه اینستاگرامش و نمایش نامههای قبلیش مینداختن، الان مثل پروانه در عسل گیر نکرده بودن!
🆔 @Clad_girls