ساجده
#پارت_75
دیگه بعدش سر و صداهای جمع بلند شد....نگاهی به پاهام کردم یک جعبه جلوم بود.
اع.....این رو کی بهم داد!!!
زیرلفظی بوده!
انقدر حواسم پرت بوده که متوجه نشدم.
تشکر هم نکردم یعنی!؟؟
نوبت علیرضا شد اون هم با آرامش خاصی بله گفت
چرا انقدر این مرد آرومه
عاقد اومد امضا هارو گرفت و برامون دعای خیر کرد....چقدر امضا کردم
هیچکدوم هم شبیه اون یکی نبود.
کم کم مرد ها به حیاط رفتن.
روی صندلی نشسته بودم هنوز چادرم رویِ صورتم بود....صدای زن دایی اومد
+سید علی میتونی چادرو برداری مادر
انشالله مبارکتون باشه
یکم یخ کردم
دستش و به لبه چادر زد از روی سرم برداشت....زل زدم به چشم های مشکی اش....اونم من رو با لبخند محوی نگاه می کرد. خجالت کشیدم و سرم رو پایین انداختم. تا قبل اش قلبم تند تند می تپید اما الان آروم بود...آرامش علیرضا به من هم رسیده بود.
همیشه پیشم بمون علیرضا(:
حلقه هارو آوردن و دست کردیم....حلقه ی علیرضا رو دقیقا همون مدلی که می خواستیم ساخته بودن.
مادر ها جلو امدن و روبوسی کردن..
مامانم اشک میریخت وقتی بغل امکرد کنار گوش ام گفت:
+مادر فدات بشه خوشبخت بشی
منم گریه ام گرفته بود
_مامان خیلی دوست دارم
+منم دوست دارم عزیزدلم
زندایی+ای بابا...گریه نداره که....بسه
فعلا که دورِ همیم حلیمه جان
مامان لبخندی زد
+اشک شوقه آنیه خانوم
زندایی دست مامان رو گرفت گفت:
+بیا بریم حلیمه جان این دوتا جوون هم یکم باهم تنها باشن.
بعد هم لبخندی بهمون زد
ای وای....می دونستم حسابی سرخ شدم.
نفس عمیقی کشیدم و به حلقه ام نگاه می کردم.
+خوشگل شدی ساجده خانوم
سرم رو اوردم بالا
_ممنون
لبخندی زد
+حالا چرا انقدر خجالت می کشی....اون دختر شیطون کو !!!
لبخندی زدم
+گفته باشم هاا من همون دختر میخوام
ناخودآگاه اخم اومد رو صورتم...اعع همون دختر
_نکنه همون که تو هواش نفس می کشی!!
با تعجب نگاهم کرد
+کیو میگی؟
عصبانی تر شدم
_تو پیج اینستات دیدم.
درهوای تو نفس می کشم
انگار فهمید که زد زیر خنده
بین خنده هاش گفت:
+خب خوبه برگشتی به همون حالت گذشته
_جواب بده وگرنه خفت میکنم 😩
+اخ اخ خطرناک شدی
بعد هم ابرویی بالا انداخت گفت:
+خب هوایِ خانومم دیگه...!
اگر تو جمع نبودیم تمام موهاشو میکندم
نمیدونم چی شد که بغضم گرفت معلوم بود شوخی میکنه ولی من .....
سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم
چند ثانیه بعد دستم رو گرفت گفت:
+ساجده جان شوخی می کنم....مگه من به جز تو...خانوم خوشگلِ دیگه ای هم دارم.
حساس شدیاا
آروم گفتم
_ولم کن علی.. دستت رو بردار
+اوقات تلخی نکن دیگه...شوخی کردم...اصلا تو بگو چکار کنم..
چیزی نگفتم
+حالا که اینجور شد میرم یک زن دیگه می گیرم
حرصم در اومد آروم طوری که دندون هام رو هم قفل شده بود گفتم
_میکشمت تو ....تو بی جا کردی
خنده ای کرد
+باشه ببخشید 😄
#سین_میم #فاء_نون