#قرآن
#لغت
#قلب
ابن فارس در کتاب معجم مقاییس اللغة دو معنای وضعی برای واژۀ #قلب ذکر می کند:
1. خالص ترین و برترین جزء هر چیزی را «قلب» می گویند. (قَلْبُ الإنسان و غيره، سمّى لأنّه أخلص شيء فيه و أرفعه، و خالص كلّ شيء و أشرفه قلبه.)
2. برگرداندن و وارونه کردن (قَلَبْتُ الثوبَ قلبا).
«وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُونَ»(عنكبوت:21) يعنى: به سوى او برگردانده می شويد؛ مثل «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (بقره: 28)
چون به باب تفعیل برود، (تقليب: بر گرداندن) براى كثرت و مبالغه است. «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ» (توبه: 48). یعنی: از پيش فتنه جوئى كرده و كارها را بر تو آشفته نمودند.
در باب انفعال نیز معنای مطاوعه دارد (انقلاب: انصراف و برگشتن)
«وَ إِذَا انْقَلَبُوا إِلى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ» (مطففين: 31) یعنی: و چون نزد اهلشان بر گشتند شادمان برگشتند.
در باب تفعّل نیز معنای لازم دارد.
در معنای «الَّذِي يَراكَ حِينَ تَقُومُ. وَ تَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ» (شعراء: 218 و 219) و اینکه مراد از «#تقلّب» چیست، اختلاف به حدی است که می توان درباره اش مقاله نوشت.
https://eitaa.com/DUROUS_ALSHABAB