eitaa logo
دروس الشباب
390 دنبال‌کننده
122 عکس
25 ویدیو
53 فایل
محور مباحث این کانال، علوم اسلامی و دروس حوزوی است. باز ارسال مطالب با ذکر آدرس کانال، مجاز است. ارتباط با ادمین: @Ebn_Ahmad
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه 138 سورۀ (1) سورۀ بقره آیۀ 138: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون‏» : «اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش ‏نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.» : اضافه کرده عبارت (این است) در ابتدای آیه بدین معناست که ایشان «صبغة الله» را خبر برای مبتدای مقدر پنداشته اند. در حالی که اللهِ منصوب است نه مرفوع. : « (آرى ايمان دلهاى ما) رنگ ‏آميزى خدايى است و كيست كه رنگ‏ آميزيش بهتر از خدا باشد؟ و ما پرستندگان اوييم.» : ذکر واژۀ (آری) هیچ دلیلی ندارد. تقدیر (ایمان دلهای ما) نیز بی دلیل است. ضمن اینکه قرینه ای بر حذف آن نداریم. ظاهر عبارت ایشان -(ایمان دلهای ما رنگ آمیزی خدایی است)- نیز این است که صبغة الله خبر برای مبتدای مقدر است. در حالی که صبغة منصوب است. : «رنگ خدايى (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت مى‏كنيم.» : ترجمه (رنگ خدایی بپذیرید) مقبول است. زیرا گاهی مفعول مطلق نائب فعل امر است (قبلا دربارۀ امر نوشته ام.) (من أحسن) برای سؤال از شخص است نه سؤال از رنگ، بنابر این ترجمۀ ( چه رنگى از رنگ خدايى بهتر است؟!) صحیح نمی باشد. عابدون اسم فاعل است ولی به صورت فعل مضارع ترجمه شده است. ترجمه های زیر نزدیکتر به صحت است: : « [به يهود و نصارى بگوييد:] رنگ خدا را [كه اسلام است، انتخاب كنيد] و چه كسى رنگش نيكوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش كنندگان اوييم.» : «رنگ خدايى (بپذيريد.) و خوش رنگ‏تر از خدا كيست؟ و ما تنها پرستش‏كنندگان اوييم.» البته اضافه کردن عبارت (به يهود و نصارى بگوييد) در ترجمۀ آقای انصاریان بی دلیل است. هر دو ترجمه صبغة الله را به معنای امر گرفته اند که صحیح است. توضیح واژۀ ..... @DUROUS_ALSHABAB
(2) سورۀ بقره آیۀ 138: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُون‏» صَبغ: به فتح صاد، مصدر و به معنای (رنگ كردن) است. أما دربارۀ : به كسر صاد، دو نظر است: 1- مصدر همانند صَبغ. 2- صفت مشبهه به معنای اسم مفعول (رنگ شده). مؤیّد نظریۀ دوم آن است که به (غذای مایع مانند خورشت قیمه و قورمه و نیز سوپ و آبگوشت و حتی سرکه و روغن) می گویند، و وجه تسمیه اش این است كه چون نان را در خورشت فرو برند، به حدی با آن آغشته می شود که به رنگ و طعم آن خورشت در می آید. (اقرب الموارد). استعمال به معنای خورشت در : آیۀ 20 از سورۀ مؤمنون: «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَ صِبْغٍ‏ لِلْآكِلِينَ» و اما : بر پایۀ آنچه دربارۀ به کسر صاد، گفته شد در نیز دو احتمال است: 1- مصدر نوع باشد، در این صورت برای دلالت بر نوع است و از اضافه کردن این واژه نیز بیان نوع آن است. پس اللهِ (رنگ کردن خدا) {از باب اضافۀ مصدر به فاعل}. 2- اسم به معنای (رنگ) در این صورت اضافۀ آن برای بیان نسبت و صاحب این رنگ است. و نیز برای دلالت بر نقل از مصدر به اسم است، همانند تاء در معجزة. و اما توضیح آیۀ «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ‏ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» بقره: 138 و ربط آن به آیات قبل ..... @DUROUS_ALSHABAB
دروس الشباب
#لغت #قرآن #صِبغَة (2) سورۀ بقره آیۀ 138: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً و
ارتباط_آیات «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ‌ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ» بقره: 138. با بررسی ربط این آیه به آیات قبل، و علت فصل (ترک عطف) این آیه از آیات قبل، علت برخی تقدیرها و ترجمه هایی که نقدش گذشت، معلوم می‌شود. در آیه 135 سخن اهل کتاب به مسلمانان را نقل می کند : «كُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‌ تَهْتَدُوا» و سپس در جواب آنان می فرماید: «قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً» و معلوم است که ترک عطف برای ردّ و اعلام بطلان دعوت آنان است. از این رو ترک عطف در آيه 136:‌ «قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‌ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ ...» از باب کمال اتصال و یا شبه کمال اتصال است، یعنی هدف از ذکرش این است: حال که دعوت شما مردود و دعوت ما حق است پس برشما مسلمین است که دعوت کنید و بر آنان است که دعوت را پاسخ گویند. پس اگر شما دعوت کنید، عکس العمل اهل کتاب در برابر دعوت شما چنین خواهد بود که در آیۀ 137 می فرماید: فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ في‏ شِقاقٍ فَسَيَكْفيكَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّميعُ الْعَليم‏ و در نهایت در برابر غسل تعمید که از مناسب تشرف به آیین اهل کتاب (مسیحیت) است، می فرماید: «صِبْغَةَ اللَّهِ» يعنى: ايمان باين پيغمبر و پيامبران ديگر رنگ خدائى و دين خداست و رنگ خدائى بهترين رنگهاست و ما باو عابديم. لازم به ذکر است که در روایتی عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل كرده فرمود: الصِّبْغَةُ ، الْإِسْلَامُ. منظور از صبغه ايمان و دين اسلام است. نکته ای دربارۀ در مجمع فرموده: بعضى از نصارى مولود خويش را در آبيكه بآن معموديّه گويند فرو مى‌بردند و آنرا تطهير مولود قرار ميدادند. بقولى يهود و نصارى فرزندان خويش را رنگ يهوديت و نصرانيّت ميزدند يعنى دين خويش را بآنها تلقين ميكردند. راجع باين قول است كه عمر بن الخطاب از بنى تغلب پيمان گرفت كه فرزندان خويش را رنگ نصرانيّت نزنند. بلكه آنها را بگذارند بزرگ شوند سپس هر دين را كه خواستند بپذيرند. @DUROUS_ALSHABAB
( ) در دربارۀ معنای واژۀ «أوّل» دو نظریه از ادباء نقل شده است: 1. اول یعنی (ابتداء الشیء) خواه دوم و ادامه ای داشته باشد یا نداشته باشد. 2. اول یعنی (نخست) و تنها در جایی به کار می رود که دومی داشته باشد. سیوطی بعد از نقل این دو نظریه، با هدف نشان دادن تأثیر این اختلاف در فقه، مثالی از فقه عامه (اهل تسنّن) در طلاق ذکر می کند: اگر مردی به زن خویش بگوید: (اگر اولین فرزندی که به دنیا می آوری، پسر باشد؛ پس تو مطلقه ای) و از قضا آن زن نگونبخت، پسری بزاید، و بعد از آن دارای فرزند نشود. بنابر نظریۀ اول، آن زن مطلقه است. ولی بنابر نظریه دوم، آن زن مطلقه نیست و در کابین شوهر خویش است. متن سیوطی در همع الهوامع شرح جمع الجوامع في النحو، ج‏2، ص: 115 الصحيح أن «أول» لا يستلزم ثانيا، و إنما معناه ابتداء الشي‏ء، ثم قد يكون له ثان و قد لا يكون، تقول: هذا أول مال اكتسبته، و قد تكتسب بعده شيئا و قد لا تكتسب، و قيل: إنه يستلزم ثانيا كما أن الآخر يقتضي أولا، فلو قال: «إن كان أول‏ ولد تلدينه‏ ذكرا فأنت طالق» فولدت ذكرا و لم تلد غيره؛ وقع الطلاق على الأول دون الثاني. @DUROUS_ALSHABAB
(به صلیب کشیده شده) برای حفظ مذهب و عقیدۀ خودمان -که حالتی درونی است- نه برای انتشار یا تبلیغ آن؛ چه بهایی می پردازیم؟ ربيع بن أبي مدرك در مدخل شماره 432 از کتاب رجالش ترجمه او را چنین نوشته است: اهل کوفه است او را (به صلیب کشیده شده) می نامند. به خاطر اظهار تشیع، در کوفه به صلیب کشیده شد. مردی ثقه و مورد اعتماد است که از علیه السلام روایت نقل می کند. او دارای کتابی است که عدۀ زیادی آن را روایت نموده اند (یعنی: مقبول نزد بزرگان و علمای امامیه بوده است و لذا کتابش را نقل کرده اند.) : رجال النجاشي ؛ ص164 باب الراء 432 ربيع بن أبي مدرك أبو سعيد كوفي، و يقال‏: له‏ المصلوب‏، كان صلب بالكوفة على التشيع، ثقة، روى عن أبي عبد الله عليه السلام. له كتاب رواه غير واحد. أخبرنا أحمد بن محمد بن هارون قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن غالب و أحمد بن عمر بن كيسبة قالا: حدثنا علي بن الحسن عن العلاء بن يحيى عن الربيع به. @DUROUS_ALSHABAB
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.41M
ارزش کار برای سلام الله علیها حضرت فاطمه @DUROUS_ALSHABAB
(بقلة_الحمقاء) سلام الله علیها یکی از کارهای بنی امیه (علیهم لعنة الله) و تغییر بود. برای توضیح این نکته مثالی می آورم که در همۀ کتاب های درسی و غیر درسی ما موجود است. حتما شما هم ترکیب (یا ) را در در بحث اضافۀ شیء به نفس را خوانده اید. مقدمه: قبل از توضیح مقصود اصلی مقدمه ای پیرامون این مثال ذکر می کنم: با توجه به اینکه هدف از اضافۀ معنویه ؛ تخصیص مضاف یا تعریف آن است، سؤالی ذهن نحویین را به خویش مشغول ساخته است: آیا اضافۀ یک واژه به واژۀ دیگری که در مصداق با هم متحدند، جایز است؟ کوفیین می گویند: «اختلاف لفظی» برای جواز اضافه کفایت می کند. مانند: یوم الخمیس (روز پنجشنبه) و (بذر حمقاء) و مسجد الجامع ولی بصریین می گویند: تخصیص یا تعریف یک چیز با واژۀ دیگری که از نظر معنایی و مصداقی با مضاف متحد است امکان ندارد و لذا باید مثال های فوق را تأویل برد. در زبان فارسی نام گیاهی است که عرب آن را (پَر پَهن) می نامد و نام های دیگرش و است. مرحوم کلینی (متوفی329) در کافی ؛ و برقی (متوفی274 یا 280) در کتاب محاسن بابی به نام فرفخ نگاشته اند و احادیثی در این باره نقل نموده اند. نیز در باب (کاسنی) نیز از این سبزی یاد کرده اند. ادیبانی که به بررسی این مثال پرداخته اند می گویند: این سبزی را می گویند زیرا در مسیل (محل عبور آب) می روید و لذا پیوسته آسیب می بیند و نمی تواند زیاد رشد کند. در اما وقتی به روایات مراجعه کنیم برای این سبزی چند ویژگی نقل می کنند: 1. پیامبر اسلام برای مداوا از آن استفاده کرده است. 2. این سبزی به خاطر خاصیت درمانی اش حضرت فاطمه سلام الله علیه قرار گرفت. 3. این سبزی را می نامیدند زیرا حضرتش این سبزی را دوست می داشت. 4. سند برخی از روایات متعدد مربوط به این سبزی که در بابهای مختلف کتابهای حدیثی قرن سوم نیز یافت می شود ، سند حسن است و برخی نقل کلینی و برقی را برای اعتماد کافی می دانند. : 5. تغییر و رایج در بنی امیه به خاطر کینه ای که از حضرت زهراء در دل می پروراندند نام این سبزی را از به تغییر دادند. متن برخی از روایات: 1. عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ بَقْلَةٌ أَشْرَفُ وَ لَا أَنْفَعُ مِنَ الْفَرْفَخِ وَ هُوَ ع ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ هُمْ سَمَّوْهَا بُغْضاً لَنَا وَ عَدَاوَةً لِفَاطِمَةَ ع. 2- عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: وَطِئَ رَسُولُ اللَّهِ ص الرَّمْضَاءَ فَأَحْرَقَتْهُ فَوَطِئَ عَلَى الرِّجْلَةِ وَ هِيَ الْبَقْلَةُ الْحَمْقَاءُ فَسَكَنَ عَنْهُ حَرُّ الرَّمْضَاءِ فَدَعَا لَهَا وَ كَانَ يُحِبُّهَا ص وَ يَقُولُ مِنْ بَقْلَةٍ مَا أَبْرَكَهَا. 3. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: «بَقْلَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْهِنْدَبَاءُ، وَ بَقْلَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ الْبَاذَرُوجُ، وَ بَقْلَةُ فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلَامُ الْفَرْفَخُ . علیهم السلام @DUROUS_ALSHABAB
در پیامبر از دست زنانش ناراحت شد و یک ماه با آنان قهر بود و در این مدت مسجد هم نمی رفت. آنچه می خوانید از کتاب { } نوشتۀ دکتر علی شریعتی؛ طوس، ص ۵۱۰ و ص ۵۱۱ می باشد. «مردی که در بیرون خانه مظهر قدرت و صلابت بود، در درون خانه چنان نرم و ساده و مهربان رفتار میکرد که زنانش بر او گستاخ شده بودند، آشکارا با او مشاجره می کردند و بی پروا سخن میگفتند و از آزارش دریغ نمی کردند. یک روز که به سختی از آنان رنجیده شد - برخلاف سنت معمولی که زنان را از خانه بیرون میراندند و اکنون نیز مؤمنین غالباً چنین میکنند - خود از خانه بیرون رفت و در انباری که یک طرفش غله ریخته بودند اقامت گزید. این انبار بر بلندی قرار داشت و پیغمبر تنه درختی را میگذاشت و از آن بالا می رفت و چون به انبار میرسید آن را بر میداشت تا کسی مزاحمش نشود، یک ماه با زنانش قهر کرد و چنان رنجیده بود که حتی به مسجد نیز نمی آمد و مردم سخت اندوهگین و پریشان شده بودند. عمر به نمایندگی آنان به سراغ وی آمد و اجازه خواست تا با وی سخن بگوید او را اجازه نداد و عمر پیغام داد که اگر گمان میکنی که من میخواهم درباره دخترم با تو سخن بگویم من از او بیزارم و اگر اجازه دهی گردنش را میزنم . او را اجازه داد. عمر میگوید وقتی وارد شدم دیدم در گوشه انبار بر حصیری دراز کشیده و چون برخاست آثار حصیر بر پهلویش نمودار بود و من سخت به گریه افتادم .... . دکتر بود و از ایشان می پرسیدیم: گناه مردم در این داستان چه بود؟ و جناب دکتر منبع این داستان دروغ را می گفتند. دکتر می بود و می گفت: چرا پیامبر قهر بیشتر از سه روز را باعث خروج از مسلمانی می دانست؟ این حکم فقط برای مردم بود؟ پیامبر منادی صلح و رحمت چگونه با همسران خود یک ماه قهر نموده و از منزل فراری می شود؟ قرآن آن حضرت را الگوی نیکوی رفتاری برای مؤمنان معرفی میکند. چرا حضرتش به یکباره با همه زنانش دعوا نموده و از آنان قهر کرده است؟ چرا مردم بعد از یک ماه به فکر وساطت افتادند؟ روایات فضیلت صلح برقرار کردن بین مردم و زن و شوهر کجاست؟ *** کتاب «اسلام‌شناسی» در تاریخ ۱۱ دی ماه ۱۳۴۷ در چاپخانه طوس مشهد در تیراژ دو هزار شماره به چاپ رسید. بخشی از این کتاب ۶۲۷ صفحه ای دروس شریعتی در دانشکده ادبیات مشهد است که توسط دانشجویان ضبط می شده و توسط خود دکتر شریعتی ویراستاری دوباره شده است. @DUROUS_ALSHABAB
برای تحصیل علم به چه کسی مراجعه کنیم؟ سرچشمۀ جوشان علم کیست؟ راه تحصیل علم نه تبعیت از مشاهیر است و نه فروبردن سر در گریبان خود. نه منیّت غرور و نه تبعیّت کور راه تحصیل علم، حضور در مجلس درس و زانوی ادب زدن در محضر اوست. در حدیثی طولانی که کلینی به اسنادش از امام موسی کاظم علیه السلام نقل می کند، حضرتش به هشام گفت: اى هشام- حق براى فرمانبردارى خدا بپا داشته شد، نجاتى جز به فرمانبردارى نيست و فرمانبردارى بسبب علم است و با آموزش بدست آيد و با عقل در بند می شود و علم از منبعی جز بدست نيايد. متن حدیث: كافي (ط - دار الحديث) ؛ ج‏1 ؛ ص37 يَا هِشَامُ، نُصِبُ‏ الْحَقُّ لِطَاعَةِ اللَّهِ، وَ لَا نَجَاةَ إِلَّا بِالطَّاعَةِ، وَ الطَّاعَةُ بِالْعِلْمِ، وَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ، وَ التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ يُعْتَقَدُ ، وَ لَا عِلْمَ إِلَّا مِنْ عَالِمٍ رَبَّانِيٍّ. پس: علم به درس خواندن نیست که بگویی خودم می خوانم یا خواهم خواند. علم به حضور است آن هم در محضر عالم ربانی یعنی باید که با تمام وجود و با تمام بند بند وجود و جسم و روحت در محضر او باشی. ای بسا که به خاطر محرومیت از محضر عالم ربانی، و خود را در حال تعلّم فرض کند. (داستان کوری عصا کش کور دگر - یا: نابینا و چاه) @DUROUS_ALSHABAB