او از افراد شناخته شده و کارآمد و مؤمن در بین مردم و انقلابیون جامعه بوده است و با شروع جنگ تحمیلی از ابتدای جنگ با قبضه توپ 106 در جبهه های آبادان با نیروهای زرهی و مکانیزه عراق درگیر شد و به اتفاق همرزمانش خواب راحت را از دشمن گرفت. در عملیات شکست حصر آبادان شرکت کرد و ضربات سنگینی بر ماشین جنگی عراق وارد آورد که در نهایت منجر به شکستن حصر آبادان می شودو وی در ادامه برای مدتی رهسپار کردستان گردید و در آن جا رشادتهای زیادی از خود نشان داده و با شروع عملیات های خیبر و بدر به خوزستان بازگشته و به دفاع می پردازد. در سال 1364 باتوجه به توانایی هایی که داشت به سمت جانشین ادوات قرارگاه کربلا منصوب و مأمور تشکیل گردان مستقل ضر زره ذوالفقار می گردد. ایشان با سعی و تلاش شبانه روزی موفق شد این گردان را که متشکل از دو گروهان ضد زره موشک تاو و مالیوتکاویک گروهان مینی کاتیوشا تشکیل و سازماندهی کند و در عملیات های موفق والفجر8 و کربلای 1 با منهدم کردن تعداد زیادی از تانک های دشمن ضربه سنگینی به زمان زرهی عراق در این مناطق وارد آورد
#قسمت_دوم
🌴 کانال دلیران نخلستان🌴
https://eitaa.com/Daliran_Naklstan
شهید امینیان در ادامه کار فرماندهی گردان مستقل پیاده را زیر نظر قرارگاه کربلا به عده گرفت و در مناطق کربلای5 در پنج ضلعی مستقر شد و در نهایت در تابستان 67 در مقابل با تک دشمن به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید و تا آسمان شهیدان پر کشید و جاودانه شد.
از خصوصیات بارز آن شهید آمادگی همیشگی برای نبرد بود. ایشان به افرادی که از نظر مالی و امکانات زندگی ضعیف و نیازمند بود شخصاً کمک کرده و دیگران را نیز دعوت به کمک می نمود تا مطمئن شود که مشکل رفع شده. از جذابیت خاصی برخوردار بود و مسائل نظامی و عملیاتی را خیلی سریع فرا می گرفت و بکار می برد
#قسمت_سوم
🌴 کانال دلیران نخلستان🌴
https://eitaa.com/Daliran_Naklstan
شهید خسرو امينيان، بيست و دوم خرداد1340، در شهرستان نهاوند به دنيا آمد. پدرش جلال، تعميركار شهرداري بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و ديپلم گرفت. سال 1365 ازدواج كرد و صاحب كي پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيستم تير 1367 ، با سمت فرمانده تيپ ضد زره در شلمچه بر اثر اصابت تركش به پا و سينه، شهيد شد. مزار او در شهرستان اهواز واقع است
بچه یِ منطقه مستضعف نشین کارون آبادان بود و آشنایِ درد مردم.
به نیازمندان کمک می کرد و مهمتر اینکه دیگران را نیز به این حسنه ترغیب می کرد.
تا مطمئن نمی شد که مشکل حل شده دست از پیگیری برنمی داشت!
🔸در وصیت کوتاه و خواندنیش آمده:
سفارش من، ادای نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه می باشد.
💠سردار شهید "خسرو" امینیان از پایه گذاران اولین یگان ضدزره در سپاه دوران جنگ است.
شاه شمشاد قدان "خسرو شیرین دهنان"
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
با صبا در چمن، لاله سحر می گفتم
که شهیدان کِه اَند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نِه ایم
از مِی لعل حکایت کن و شیرین دهنان
"حافظ
#قسمت_چهارم
🌴کانال دلیران نخلستان 🌴
https://eitaa.com/Daliran_Naklstan
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۴
حسین عکس #مریم را گرفت. خیسی چشمانش را گرفت و گفت: تو خانه نماز میخواندم. #مریم در حیاط بود و لباسهایم را میشست. هر وقت میآمدم مرخصی و پیش #مریم میرفتم اجبار میکرد و لباسهایم را میشست. آب میریخت روی سرم و پارهای وقتها شلنگ آب را میکرد تو یقهام و من خیس میشدم و #مریم میخندید و منِ عصبانی هم به خنده میافتادم. قنوت بستم و مثل همیشه از ته دل گفتم:
<<اللهم ارزقنا توفيق الشهادة فی سبیلک>>
سلام نماز را که دادم خود را در آغوش #مریم دیدم. #مریم های های گریه میکرد و صورتم را میبوسید و نوازش میکرد. پرسیدم:
<<چه شده #مریم؟>>
گفت آخر تو چرا از خدا شهادت میخواهی؟ تو هنوز ۱۴ سالهای و هنوز نوجوانی. دعا کن من شهید بشوم. <<راستی علی، #مریم کی شهید شده؟>>
☘علی گفت:
_دیروز عصر با خواهر سنیه سامری و فرشته اویسی میرفتهاند به سوی مزار شهدا. دیروز سالگرد شهید مرزوق ابراهیمی بود. مرزوق را که یادته. پسر نازنینی بود. یتیم بزرگ شده بود. همان مرداد ماه سه سال پیش که شهید شد و دفنش کردند مادرش به #مریم و خواهران دیگر وصیت میکند که من تا چهلم مرزوق زنده نمیمانم. خواهش میکنم لااقل در سالگرد مرزوق بیایید اینجا به نیابت از من برایش فاتحه بخوانید.
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۵
🌱#مریم و دوستانش هر شب جمعه میرفتند سر خاک مرزوق. دیروز عصر سر چهارراه منتظر ماشین بودند که... که آن خمپارهی لعنتی آمد. ترکش به قلب #مریم خورده. حسین باورت نمیشود. انگاری به یک خواب ناز رفته. همچین چشمانش را بسته که آدم خیالاتی میشود. الان است که #مریم از خواب بپرد و هراسان بگوید که ای وای خوابم برد و از کارم عقب افتادم.
🌿حسین از شیشه به بیرون نگاه کرد. نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. حتی در شهادت مهدی همچین گریهای نکرده بود..
☘علی آه کشید و گفت:
_دو سه ماه پیش رفتم دیدن #مریم به خوابگاه خواهران تو بیمارستان شرکت نفت، گفتند که تو محوطه است. گشتم و پیداش کردم. روی یک نیمکت نشسته بود و با کف پای راستش مشغول بود. کنارش یک بطری الکل بود و تا مرا دید سریع پاهایش را جمع کرد. آمد بلند شود که لنگید و رنگ صورتش سفید شد. نشستم کنارش، پرسیدم چی شده؟ زخمی شدهای؟ هر چه پرسیدم میگفت چیزی نیست. تا اینکه آخر سر دستم را گرفت و گفت:
<<قول بده تا وقتی زنده هستم از این ماجرا به کسی حرفی نزنی.>>
قول دادم. #مریم پای راستش را روی زانوی چپش گذاشت. دلم ریش شد، کف پای #مریم پر از تاولهای صورتی و سرخ بود. #مریم لبخند زد و گفت:
<<این تاولها اذیتم میکند، با سوزن میترکانمشان و با الکل جایش را تمیز میکنم.>>
مؤلف: #داود_امیریان
ادامه دارد...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
❣بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء وَ الصِّدیقین
#داستان_مریم
#بخش_سوم
#فصل_دوم_قسمت۶
🍃بس که #مریم اینطرف و آن طرف میدوید و به مجروحین سرکشی میکرد. از این روستا به روستای دیگر میرفت و جویای حال خانوادهی شهدا میشد پایش در کفش تاول زده بود. حسین باور کن تحملش برای خود من سخت است. با اینکه پوتین میپوشم و خیلی راه میروم اما نصف تاولهای پای #مریم، پاهایم تاول نزده. چه صبر و استقامتی داشت #مریم!
به بیمارستان شهید بهشتی رسیدند. علی گفت:
_#مریم تو کانتینر است، بیا حسین جان.
به بیمارستان شهید بهشتی رسیدند. علی گفت:
_#مریم تو کانتینر است. بیا حسین جان.
🌿حسین نمیدانست چطور این همه تاب و توان در وجودش جمع شده که هنوز سکته نکرده است. فکرش را هم نمیکرد یک روز با پاهایی لرزان به دیدن پیکر #مریم بیاید و حالا آمده بود.
🍃داخل کانتینر سرد بود. چند شهید در گوشه و کنار کانتینر دیده میشدند. علی دست حسین را کشید. رفتند ته کانتینر. علی نشست و از روی #مریم، چادرش را کنار زد. #مریم انگار خوابیده بود. حسین جرأت نکرد جلوتر برود. همان جا زانوانش سست شد. سرش را به بدنهی فلزی کانتینر کوبید و ناله کرد:
_مریم، مریم، مریم!
مؤلف: #داود_امیریان
پایان فصل دوم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شهیده #مریم_فرهانیان🌷
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #حسن_امیری
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی🌷
🌴کانال دلیران نخلستان 🌴
https://eitaa.com/Daliran_Naklstan