eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠شخصى به اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) عرض كردند: مرگ را برايمان وصف كنید! حضرت فرمود: از خوب کسی سؤال کردید و با مرد آگاهى روبرو شديد! مرگی كه بر آدمى وارد مى‏شود، سه‌گونه است: بشارت به نعمت‌هاى جاودان، يا خبردادن به عذاب هميشگى، و اندوهگين‌نمودن و ترسانيدن؛ و كار شخص «محتضر» مبهم است؛ زيرا نمى‏داند جزو كدام‌یک از اين سه‌گروه خواهد بود. کسی كه دوستدار و مطيع ما باشد، به نعمت‌هاى جاودان بشارت داده شده و دشمنان مخالف ما عذاب ابدى در پيش خواهند داشت؛ آن كس كه وضعش معلوم نيست و نمى‏داند سرانجامش چه خواهد شد، مؤمنى است كه به زيان خود زياده‌روى نموده و مشخص نيست سرانجامش به كجا خواهد كشيد؛ خبر مبهم و ترسناكى به او مى‏رسد؛ ولى خداوند هرگز او را با دشمنان ما برابر نخواهد كرد و به شفاعت ما او را از جهنّم بيرون مى‏آورد؛ پس كار نيک انجام دهيد و از خدا اطاعت كنيد! مطمئن نباشيد و سزاى گناه را از طرف خدا ناچيز مشماريد! زيرا شفاعت شامل حال «مسرفين» نخواهد شد مگر بعد از سيصدهزارسال. 🔹منبع: معانی‌الأخبار، ص288 ✾📚 @Dastan 📚✾
💫💫چهار كه شد! ✨مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نيز كور بود، و همواره فرياد مى زد: - خدايا مرا از آتش نجات بده ! به او گفتند: - از براى تو باقى نمانده ، باز مى گويى خدايا مرا از آتش نجات بده ؟ گفت : - من در كربلا با افرادى بودم ، كه امام حسين (ع ) را كشتند، وقتى امام شهيد شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند، شلوار و بند شلوار گران قيمتى در تن آن حضرت ديدم ، دنياپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قيمتى را از شلوار درآورم . 🍃به طرف پيكر حسين (ع ) نزديك شدم ، همين كه خواستم آن بند را باز كنم ، ناگاه ديدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد! من هر چه سعی کردم نتوانستم دست آن مظلوم را از شلوار و بند آن كنار بزنم ، لذا بناچار دستش را قطع كردم ! همين كه خواستم آن بند را بيرون آورم ، ديدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد! دو باره هر چه سعی و تلاش كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم ، بدين جهت دست چپش را نيز بريدم ! 🍂باز تصميم گرفتم آن بند را بيرون آورم ، در این حال صداى وحشتناك زلزله اى را شنيدم ! ترسيدم و كنار رفتم 🌷وقتی که هوا تاریک شد و شب همه جا را فرا گرفت به ناچار در همان بیابان و در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابيدم . 🌼ناگاه ! در عالم خواب ، ديدم كه گويا محمّد(ص ) همراه على (ع ) و فاطمه (س ) آمدند و فاطمه زهرا فرزندش امام حسین (ع ) را بوسيد و سپس فرمود: - پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنين كردند بكشد! 🔆شنيدم امام حسين (ع ) در پاسخ فرمود: - شمر مرا كشت و اين شخص كه در اينجا خوابيده ، دست هايم را قطع كرد. فاطمه (س ) به من روى كرد و گفت : - خداوند دست ها و پاهايت را قطع و چشم هايت را كور نمايد و تو را داخل آتش نمايد! از خواب بيدار شدم . دريافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهايم قطع شده و دریافتم که سه دعاى فاطمه (س ) به استجابت رسيده و هنوز چهارمى آن يعنى ورود در آتش - باقى مانده ، اين است كه مى گويم : - خدايا! مرا از آتش نجات بده ! 📚بحارالانوار جلد ۵ ص ۳۲۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆تواضع بزرگان نسبت به یکدیگر ✨آیت الله العظمی خوئی: 🍃من هر وقت می رفتم مجلس آقای قاضی ، کفش هایم را می گذاشتم زیر بغلم که مبادا کفشم آنجا باشد و آقای قاضی آن را تمیز یا جفت کند! خود علامه سید علی قاضی می فرمود: من لنگه کفش انسان های کامل هم نمی شوم. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 داستانی عجیب از وسوسه شیطان‼️ ☑️ یه مقدار مقاومت داشته باشی از این مرحله رد میشی... خودسازی ✾📚 @Dastan 📚✾
✍آیت الله مجتهدی (ره): روزی در حرم امام رضا (ع) ؛ جوانی نزد من آمد و پرسید: اگر بخواهم زنگار دلم را پاک کنم باید چه کنم؟ گفتم دوکار: ① قرائت قرآن در سحر ② بسیار استغفار کردن ✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 ماجرای عجیب دکتری که همه مردان را زن می‌دید! ✍دکتر حاج حسن توکلی از شاگردان عارف بالله شیخ رجبعلی خیاط، نقل می کند: روزی من از مطب دندان سازی خود حرکت کردم که جایی بروم، سوار ماشین شدم، میدان فردوسی یا پیش تر از آن اتوبوس نگه داشت، جمعیتی بالا آمد، سپس دیدم راننده زن است، نگاه کردم همه زن هستند همه یک شکل و یک لباس! دیدم بغل دستم هم زن است! خودم را جمع کردم و فکر کردم اشتباهی سوار شده‌ام. اتوبوس نگه داشت و خانمی پیاده شد، آن زن که پیاده شد همه مرد شدند! با این که ابتدا بنا نداشتم پیش شیخ بروم از ماشین که پیاده شدم جهت روشن شدن قضیه رفتم پیش مرحوم شیخ، قبل از این که من حرفی بزنم شیخ فرمود: «دیدی همه مردها زن شده بودند! چون مردها به آن زن داشتند، همه زن شدند!» بعد گفت: « وقت مردن هر کس به هر چه توجه دارد، همان جلوی چشمش مجسم می‌شود، ولی محبت امیر المومنین (ع) باعث نجات می‌شود» «چقدر خوب است که انسان محو جمال خدا شود... تا ببیند آن چه دیگران نمی‌بینند و بشنود آن چرا دیگران نمی‌شنوند.» 🔰 امروزه روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که انسان به هر چه توجه و تمرکز نماید همان چیز در روح و ضمیر باطنش نقش می‌بندد و در عالم خارج به ظهور می‌رسد! چه خیر اخلاقی و چه شر باشد. 🌕 راستی توجه و تمرکز ما به امام عصر ارواحنا فداه در زندگی چقدر می باشد؟ 📚 کیمیای محبت، ص176 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷زمان جنگ، ارتش بعث عراق، برای تست‌زنی قدرت نیروهای ایرانی مستقر در خط مقدم، کار جالبی می‌کرد: سه تانک از سه منطقه وسط، چپ و راست خاکریز خط مقدم عراق، شروع می‌کردند به سر و صدا و دود دادن و مانور. مقداری به طرف خط ما جلو می‌آمدند و این‌گونه وانمود می‌کردند که می‌خواهند حمله کنند. شدیداً هم مراقب بودند که در بُرد و تیررس آر.پی.جی و توپ ۱۰۶ که شدیدترین دشمن تانک بودند، قرار نگیرند. گاهی چندتایی هم نفرات پیاده دنبال تانک‌ها راه می‌افتند که ظاهر حمله بگیرند و ما را وادارند تا با هر سلاحی که داریم به مقابله برخیزیم و متأسفانه همین هم می‌شد. 🌷تک تیرانداز، آر.پی.جی‌زن، تیربارچی و.... هرکس هر سلاحی داشت، می‌رفت بالای خاکریز و شلیک می‌کرد و صد البته حتی یکی از گلوله‌های شلیک شده به تانک‌ها نمی‌خورد؛ چون فاصله‌شان در حدی نبود که در بُرد گلوله‌های ما باشند و در نهایت، دیده‌بان‌های دشمن که در روی خاکریز پراکنده بودند، دقیقاً تعداد تک تیراندازان، آر.پی.جی‌زن‌ها، ۱۰۶ و.... همه را و مکان استقرارشان را شناسایی می‌کردند و ساعتی یا روز بعد، دقیقاً با شناسایی کامل و دست گذاشتن بر نقاط ضعف و در نظر گرفتن نقاط قوت ما، حمله اصلی خود را آغاز می‌کردند. 🌷اینو گفتم تا بگم: با وجود این همه گوشی موبایل و کانال و پیج و صفحات اجتماعی که هر کدام به اندازه یک خبرگزاری دهه ۶۰ و ۷۰ کار می‌کنند و حتی سرعتشان صدها برابر سرعت عمل و گستره آن‌هاست؛ حواسمان باشد! در زمینه فرهنگ، در دام دشمن نیفتیم. اگر در موضع انفعالی بیفتیم، به راحتی نمی‌توان از آن خارج شد و بازیچه برنامه‌ریزی دشمن می‌شویم که ابتکار عمل را در دست گرفته است. متأسفانه، دهه اخیر پر بود از این چیزها. عروسک‌های کوچک و بی‌ارزش پناهنده در آغوش غرب، تا توانستند بازیمان دادند. ارگان‌ها و سازمان‌ها و نهادهای با آن عظمت، به جای آن‌که مأموريت و وظیفه اصلی خود را در زمینه فرهنگ انجام دهند، آن‌قدر به آن‌ها بها دادند که دغدغه‌شان شد آن حقیران و در دامشان افتادند. : رزمنده دلاور حمید داودآبادی که در شانزده سالگی به جبهه رفت. (یکی از نویسندگان فعال در عرصه خاطره نگاری و تاریخ نگاری دفاع مقدس.) ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ✾📚 @Dastan 📚✾
✍️ یک ماجرای تکان دهنده/بهلول دیوانه بود یا یک فقیه؟! 🔹نامش وهب بن عمرو بود. مشهور به بهلول. خیلی‌ها نمی‌دونن این شخصِ به ظاهر مجنون از شاگردان امام صادق علیه السلام و از فقها و علمای برجسته و عارف بوده! میگن هارون‌الرشید یعنی پنجمین خلیفه عباسی می‌خواست برای بغداد قاضی القضات تعیین کنه، با اصحابش مشورت کرد همه گفتن هیچ‌کس مثل بهلول از پس کار بر نمیاد! 🔸هارون به بهلول گفت ای فقیه هوشمند، برای قضاوت کمک‌مون کن! بهلول گفت من صلاحیت این کار رو ندارم. هارون گفت همه مردم بغداد تو رو شایسته این کار می‌دونن. بهلول گفت: عجبا! من بهتر خودم رو میشناسم یا مردم؟ من یا دارم راست میگم صلاحیت ندارم یا دروغ میگم. اگر راست میگم خب صلاحیت این کار رو ندارم اگر هم دروغ میگم که یه دروغگو صلاحیت قضاوت رو نداره گفتند جناب بهلول، زوریه! باید بپذیری بهلول گفت باشه. یک شب مهلت بدید یکم فکر کنم اونا هم گفتن باشه فرداش بهلول یه چوب بلند برداشت سوارش شد و رفت بازار و خودش رو به دیوانگی زد مردم گفتن حضرت بهلول دیوانه شده این خبر به هارون رسید، هارون گفت: "ما جَنّ و لکن فَرّ بدینه منّا" 💢 "او دیوانه نشده بلکه به این وسیله به خاطر دینش از ما فرار کرد." بهلول مجبور شد تا آخر عمر خودش رو به دیوونگی بزنه، تا در گناه بنی عباس شریک نشه... ✾📚 @Dastan 📚✾
✍ بازی زندگی یک بازی انفرادی‌ست 🔹هیچ‌کس جز خود آدمی چیزی به خود نمی‌دهد و هیچ‌کس جز خود آدمی چیزی را از خود دریغ نمی‌دارد. 🔸تنها راهزنی که دار و ندار آدمی را به یغما می‌برد، اندیشه‌های منفی اوست! 🔹تردیدها، ترس‌ها، نفرت‌ها و حسرت‌ها، دشمنان انسان در درون خود اوست. 🔸ترس توست که شیر را درنده می‌کند، بر شیر بتاز تا ناپدید شود. 🔹بازی زندگی یک بازی انفرادی‌ست؛ اگر خودتان عوض شوید، همه اوضاع و شرایط عوض خواهد شد. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان عبرت آموز دل نشكنيد (سخنرانی کوتاه و شنیدنی حجت الاسلام رفیعی) ✾📚 @Dastan 📚✾
📊 چگونه از نظر روحی قدرتمند باشیم؟ 1️⃣ از تنهایی نترسیم و به بهانه تنهایی وارد هر رابطه‌ای نشیم. 2️⃣ غرق درگذشته نشیم، درس‌های گذشته رو یاد بگیریم، رشد و عبور کنیم. 3️⃣ فکر نکنیم که دنیا به ما بدهکار هست، تلاش کنیم و مهارت کسب کنیم. 4️⃣ تلاش نکنیم همه رو راضی نگه داریم اما علت حال بد دیگران هم نباشیم. 5️⃣ دست از تاسف خوردن برای خودمون برداریم، حرکت کردن رو آغاز کنیم. 6️⃣ انرژیمون رو برای چیزهایی که نمی‌تونیم کنترل کنیم هدر ندیم. 7️⃣ اگر کسی مدام به ما احساس منفی منتقل می‌کنه ارتباطمون رو باهاش محدود کنیم. 8️⃣ بعد از اولین شکست جا نزنیم و عوامل شکست رو بررسی کنیم و به نقاط ضعفمون پی ببریم. 🗂 صفحه خانم علی اکبری از نویسندگان و مشاوران حوزوی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موسی به ابلیس گفت از گناهانی بگو که اگر فردی در دام آن افتاد بر او چیره شوی ابلیس پاسخ داد: چون انسان از خود راضی گردد کردار خوب خود را بسیار شمارد و کردار بدش را ناچیز ببیند. 📚 بحارالانوار جلد ۶۰ صفحه ۲۵۱ ✾📚 @Dastan 📚✾
🧔مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز می‌کرد و داد «الله، الله» داشت... 👇💯 ✍👌داستانی را مولوی ذکر می‌کند که البته تمثیل است. می‌گوید مردی بود که همیشه با خدای خودش راز و نیاز می‌کرد و داد «الله، الله» داشت. 👋یک وقت شیطان بر او ظاهر شد و او را وسوسه کرد و کاری کرد که این مرد برای همیشه خاموش شد. به او گفت: 🤷‍♂ای مرد! این همه که تو «الله، الله» می‌گویی و سحرها با این سوز و درد خدا را می‌خوانی، آخر یک دفعه هم شد که تو لبیک بشنوی؟ 👀تو اگر به در هر خانه‌ای رفته بودی و این همه فریاد کرده بودی، لااقل یک دفعه در جواب تو لبیک می‌گفتند. این مرد به نظرش آمد که این حرف، منطقی است. 🤐دهانش بسته شد و دیگر «الله، الله» نگفت. در عالم رؤیا هاتفی به او گفت: چرا مناجات خدا را ترک کردی؟ 😔گفت: من می‌بینم این همه که دارم مناجات می‌کنم و با این همه درد و سوزی که دارم یک بار هم نشد در جواب، به من لبیک گفته شود. هاتف به او گفت: ولی من مأمورم از طرف خدا جواب را به تو بگویم: آن الله تو لبیک ماست‌ 🔻نی که آن الله تو لبیک ماست‌ 🔻آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست‌ ✨💝تو نمی‌دانی که همین درد و سوز و همین عشق و شوقی که ما در دل تو قرار دادیم، خودش لبیک ماست. ☝️🤲چرا علی علیه السلام در دعای کمیل می‌فرماید : اللهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ خدایا آن گناهانی را که سبب می‌شود دعا کردن من حبس شود و درد دعا کردن و مناجات کردن از من گرفته شود بیامرز. 👏🙃این است که می‌گویند دعا برای انسان، هم مطلوب است و هم وسیله، یعنی دعا همیشه برای استجابت نیست؛ اگر استجابت هم نشود، استجابت شده است. دعا خودش مطلوب است‌ 📚 ، انسان کامل، ص68 ✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
📚داستان کوتاه روزی پدر و پسری بالای تپه‌ای خارج از شهرشان ایستاده بودند و آن بالا همان طور که شهر را تماشا می‌کردند با هم صحبت می‌کردند. پدر می‌گفت: اون خونه را می‌بینی؟ اون دومین خونه‌ایه که من تو این شهر ساختم. زمانی که اومدم تو این کار فکر می‌کردم کاری که می‌کنم تا آخر باقی می‌مونه... دل به ساختن هر خانه می‌بستم و چنان محکم درست می‌کردم که انگار دیگه قرار نیست خراب شه... خیالم این بود که خونه مستحکم‌ترین چیز تو زندگی ما آدماست و خونه‌های من بعد از من هم همین‌طور می‌مونن.!! اما حالا می‌دونی چی شده؟ صاحب همین خونه از من خواسته که این خونه را خراب کنم و یکی بهترش را براش بسازم... این خونه زمانه خودش بهترین بود ولی حالا...! این حرف صاحب‌خونه دل منو شکست ولی خوب شد... خوب شد چون باعث شد درس بزرگی را بگیرم.... درسی که به تو هم می‌گم تا تو زندگیت مثل من دل شکسته نشی و موفق‌تر باشی... پسرم تو این زندگی دو روزه هیچ چیز ابدی نیست، تو زندگی ما هیچ چیزی نیست که تو بخوای دل بهش ببندی جز خالقت. چرا که هیچ‌چیز ارزش این را نداره و هیچ‌کس هم چنین ارزشی به تو نمی‌تونه بده... "فقط خدایی که تو را خلق کرده ارزش مخلوقش را می‌دونه و اگر دل می‌خوای ببندی همیشه به کسی ببند که ارزشش را بدونه و ارزشش را داشته باشه 👌" ✾📚 @Dastan 📚✾
❗️ به علامه سلام کرد. پاسخ شنید: «علیکم‌السلام. آقازادۀ آقایی؟» _ آقازادگی نداریم! فرزند، آری. دستش را گرفت و با خودش برد بیرون. _ به چه کاری مشغولی؟ _ درس می‌خوانم. _ چه می‌خوانی؟ _ فلسفه، منطق، چند سالی خارج خواندم، مدتی ریاضیات و نجوم خواندم، مدتی هم عرفان نظری. _ عجب! کم‌تر کسی این‌ها را می‌خواند. چیزی به‌تو می‌گویم، خوب گوش کن. _ بفرمایید. _ نه! باید عمل کنی. _ آقا! به چیزی که ندانم چیست که نمی‌توانم عمل کنم. با لطافتی خندید و ادامه داد: _ گوش کن! می‌گویم، تمام کارهایت را بگذار کنار؛ و در خدمت این پیر باش. تو نمی‌شناسی‌اش. نمی‌گذارد که بشناسی‌اش. من از نجف می‌شناسمش، به فکر دنیای خودش نیست. همه کارهایت را رها کن و بیا خدمت او. هر چه می‌گوید یادداشت کن، ضبط کن و نوار بگیر، حتی کوچک‌ترین حرف‌هایش را، حتی آن‌ها را که به‌نظرت ارزشی ندارد. سال‌ها از آن روز می‌گذرد؛ اما هنوز صدای علامه جعفری رحمه‌الله در گوش اوست. (بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام و المسلمین علی بهجت آیت الله بهجت) 📚 این بهشت، آن بهشت، ص١۵ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬صلوات و سلام ⭕️ داستان عجیب ملا آقاجان زنجانی 🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی ‎‎‌‌‎‎ ✾📚 @Dastan 📚✾
💫💫تو از خاکی ... 🌟بر تل خاکی نشسته بودم ؛ ✨که خدا آمد و کنارم نشست ! 🌟گفت : مگر کودک شده ای !؟ ✨که با خاک بازی میکنی ! 🌟گفتم : نه ! ولی . . . ✨از بازی آدمهایت خسته شده ام ! . . . 🌟همان هایی که حس می کنند هنوز خاکم ! . . . ✨و روح تو در من دَمیده نشده ! . . . 🌟من با این خاک بازی میکنم ، ✨تا آدمهایت را بازی ندهم ! 🌟خدا خندید ! . . . ✨پرسیدم خدایا ؛ 🌟چرا از آتش نیستم !؟ ✨تا هرکه قصد بازی داشت را بسوزانم ! 🌟خدا امّـا ساکت بود ! ✨گویا از من دلخور شده بود ! گفت : 🌟تو را از خاک آفریدم ✨تا بسازی ! . . . نه بسوزانی ! . . . 🌟تو را از خاک ازعنصری برتر ساختم . . . ✨از خاک ساختم 🌟که با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . . ✨از خاک که اگر آتشت بزنن ! . . . 🌟بازهم زندگی میکنی و پخته تر میشوی . . . ✨باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . . 🌟تو را ازخاک ساختم ✨تا اگر هزار بار آتش و آب و باد تو را بازی داد ! . . . 🌟تو برخیزی ! . . . ✨سر برآوری ! . . . 🌟در قلبت دانهٔ عشق بکاری ! . . . ✨و رشد دهی و از میوهٔ شیرینش لذت ببری ! . . . ✨✨تو از خاکی ! . . . ✾📚 @Dastan 📚✾
♦️عجب باران به موقعی 🔆طلبه ای از دنیا رفت چون او را در خواب دیدند: پرسیدند: 🤔حالت چطور است؟ 👈و گفت : 💥مواظب اعمال و گفته های خود باشید ، زیرا؛ 👌حساب و کتاب خدابسیار دقیق است 🍂روزی که باران می بارید من گفتم: 😞به به عجب باران به موقعی ! 😢هنوز سر آن یک جمله گرفتارم و به من می گویند : 🤔مگر ما باران بی موقع هم داشته ایم ؟ 📗منبع:آداب الطلاب آیة الله مجتهدی تهرانی ص١٢٩ . ✾📚 @Dastan 📚✾
✍تاجری را شاگردش از انبار او دزدی کرد. تاجر شاگرد را صدا کرد و از او توضیح خواست. شاگرد از ترس و شرم در پاسخ از این شاخه به آن شاخه پرید. تاجر برای شرمگین نشدن بیشترش به او گفت: گم شو! تاجر را دوست مؤمنی بود که این صحنه را می‌دید. تاجر گفت: به او گفتم گم شو، چون نخواستم دست و پای خود را بیشتر گم کرده و شرمنده شود. دوست مؤمن گفت: بدان به کسی که از ترس تو دست و پای خویش گم کند و خود را به خاطر خطایی که کرده در خود گم کرده باشد، گفتن «گم شو» احسان و نیکی نیست. قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى (263 - بقره) (فقیر سائل را به) زبان خوش و طلب آمرزش (رد کردن) بهتر است از صدقه‌ای که پی آن آزار کنند. اگر به کسی نیکی نکنیم بهتر از آن است که کار نیکی برایش انجام دهیم و بر سرش منت گذاریم. به عنوان مثال، قرضی به کسی بدهیم و منت بر سرش بگذاریم. اگر نمی‌توانیم قرض بدهیم و تاب تحمل از دست رفتن پول‌مان را نداریم از همان ابتدا بهتر است با زبان نیک عذرخواهی کنیم. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ ✾📚 @Dastan 📚✾
در سن 18سالگی "خدایا کمکم کن ، تنها امیدم تویی خدا خوشا به حال هروقت خاطره یا بعضی وقتها که تلویزیون تصاویر و خاطره یا وصیت نامه آنها را پخش می کند حالم یک مقدار تغییر می کند ، به حال آنها ، به عمل آنها ، به وقت شناسی آنها ، به عبادت و.... آنها غبطه می خورم. دوست دارم مثل باشم ، با اخلاق، ایمان، محبت ، کیس، شجاعت، مردانگی ... ؟ کجاست همت من و که واقعا نامش برازنده اوست . براستی که لباس تک سایزی است که اندازه هرکسی نمی شود کار یک روز و دو روز هم نیست ... برای شدن باید زندگی کرد. ✅پیامبر گرامی اسلام (ص) میفرمایند : " شرافتمندانه ترین مرگ ها است " آقا رسول واقعا آماده بود و بند بند وجودش برای آماده بود.. حتی کفن خودش را هم خریده بود روی زندگی داشت و حتی که در قطعه 53 است، از قبل مشخص کرده بود و می رفت بالای مزار ابدی اش فاتحه می خواند !!! حتی یک عکس برای خودش طراحی کرده بود که روی آن نوشته بود ....... ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج ✾📚 @Dastan 📚✾
📘 💠خیر دنیا و آخرت در چیست؟ 🔹مردی از اهل کوفه نامه ای به امام حسین (علیه السلام) نوشت و عرض کرد: سرور من! مرا از خیر دنیا و آخرت آگاه کن (خیر دنیا و آخرت در چیست؟) 🔹امام حسین علیه السلام در پاسخ نامه نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم، هرکس رضایت خدا را در نظر بگیرد گرچه مردم از او ناراضی باشند، خدا کارهای او را اصلاح میکند، خداوند ضامن کارهای او خواهد بود و به خیر دنیا و آخرت میرسد. و هر کس در فکر رضایت مردم باشد، اگر چه خدا را به غضب بیاورد، خداوند کارهای او را به مردم واگذار می‌کند و به خیر دنیا و آخرت نمی رسد. والسلام. » 📚 بحار ج ۷۰ ص ۲۰۸ و ص ۳۷۱. و ج ۷۸، ص ۱۲۶. ┏━━━━━━━━🌺🍃━┓ ✾📚 @Dastan 📚✾
در محضر درس تاریخ ********** 💫💫" تو جوانی ، و قلب جوان همچون زمینی است که ... " 🔆ای حسن ! 🦋بدان که در دانش های گوناگون ، آن دانش از همه گرانبهاتر است که نفعش به جهت توده و محیط (جامعه) گران بهاتر باشد . علمی که سود نرساند و قوم را به سرمنزل خوشبختی سوق ندهد علم نیست . 👌تو جوانی ، و قلب جوان همچون زمینی است که هنوز دست کشاورزان ، پرده از خاکش نکشیده باشد و استعداد همه چیز در اندرونش نهفته ماند . 🍃در این موقع ، من که به کشت و کار ملت ها از همه ی برزگران فضیلت و اخلاق آگاه ترم ، وظیفه دارم تا وقت نگذشته از آن استفاده کنم و نگذارم تخم های هرزه در آن مزرعه ی دلکش خانه کند و گیاهان فاسد از آن برویاند . 🌷آری ، تجربه های خود را در طول روزگار به تو می گویم و از هر کشش و کوشش که به مقتضای زندگی دنیاست ، آگاهت می نمایم . از کجا معلوم که آزمایش گذشتگان ، آیندگان را بیدارتر نکند و زوایای تیره رنگی را که سال های سال ، پنهان و مبهم مانده ، در نظر نوسالان ، روشن تر جلوه نسازد . ********* های امام (ع) به فرزندش امام حسن (ع) منبع : کتاب " علی (ع) به فرزند فاطمه (س) چه گفت ؟ " نویسنده : ابوالفضل صادقی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا