🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#داستان_آموزنده
🔆عزای یعقوب علیهالسلام
🍁حضرت یعقوب علیهالسلام قریب 140(147) سال عمر کرد و در مصر از دنیا رفت. هنگام مرگ به فرزندش یوسف علیهالسلام وصیت کرد که جنازهی او را به فلسطین برده و نزد پدرش اسحاق علیهالسلام و جدش ابراهیم علیهالسلام دفن کنند.
🍁بنا به سفارش او جنازهاش را در تابوتی از چوب ساج (آبنوس) گذاردند و چهل روز به عزاداری مشغول شدند و طبق نقل دیگر هفتاد روز برای یعقوب علیهالسلام عزا و ماتم گرفتند و مردم میآمدند و به فرزندان یعقوب علیهالسلام تسلیت میگفتند!
🍁آنگاه حضرت یوسف علیهالسلام و غلامان مصری او و اقوام، جنازه را بهسوی فلسطین بردند تا آنجا دفن کنند.
🍁تاریخ اثبات الوصیه میگوید: چون خواستند که یعقوب را کنار قبر ابراهیم علیهالسلام دفن کنند، عیص آمد و مانع از دفن کردن او شد.
🍁درگیری ایجاد شد و فرزند شمعون (نوهی یعقوب) که جوانی نیرومند بود، او را به قتل رسانید و دو برادر را در یک جا در کنار هم دفن کردند.
📚(تاریخ الانبیاء، ج 1، ص 228)
✾📚 @Dastan 📚✾
🌸🍃🌸🍃🌸
#اندکی_تامل
🥀از وقتی که مسجد النبی ساخته شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقع ایراد خطبه بر تنه ی درخت خرمایی که در مسجد باقی مانده بود تکیه میدادند، اما وقتی جمعیت زیاد شد، منبری از چوب با دو پله و یک عرشه ساخته شد.
🥀در اولین جمعه ای که پیش آمد، رسول اکرم جمعیت را شکافتند و با پشت سر گذاشتن آن تنه ی نخل، به طرف منبر رهسپار شدند. همین که بر عرشه ی منبر قرار گرفتند، یک باره صدای ناله ی تنه ی خشکیده همانند زنِ فرزند مرده بلند شد. با ناله ی تنه ی نخل، صدای جمعیت نیز به گریه و ناله برخاست.
🥀رسول خدا از منبر به زیر آمدند؛ تنه ی نخل را در بغل گرفتند و دست مبارک را بر آن کشیدند و فرمودند: "آرام باش". و او آرام شد. سپس به طرف منبر برگشته خطاب به مردم فرمودند:
🥀ای مردم! این چوب خشک نسبت به رسول خدا اظهار علاقه و اشتیاق می کند و از دوری وی محزون می گردد؛ ولی برخی از مردم، باکشان نیست که به من نزدیک شوند یا از من دور گردند! اگر من او را در بغل نگرفته و بر آن دست نکشیده بودم، تا روز قیامت از ناله خاموش نمی شد.
🥀آری، درخت خشک لحظه ای از پیامبر دور شد و صدا به ناله بلند کرد؛ با این که آن حضرت را میدید.
🥀ما را چه شده است که امام زمان خویش را نمیبینیم و از او دوریم؛ امّا به زندگی عادی خویش سرگرمیم؟ به یاد همه کس و همه چیز هستیم؛ جز امام زمانمان!
📚بحارالأنوار، ج17، ص326
✾📚 @Dastan 📚✾
🔆 #پندانه
ای انسان ❗️❗️
چرا اين همه از دنيا مى نالى ، مگر ماهيتش را نمى دانى❓
1️⃣دنيا يك ساعت است،زندگى جاويد بعد از قيام ساعت است❗️
2️⃣دنيا دارالغرور است،نه دارالخلود❗️
3️⃣دنيا دار فناست،نه دار بقا❗️
4️⃣دنيا سراب است،نه سر آب❗️
5️⃣دنيا مزرعه آخرت است،نه آخرت(آخر تو)❗️
6️⃣دنيا دار ابتلاست،نه دار سلام❗️
7️⃣دنيا دار بى قرارى است ،نه دارالقرار❗️
8️⃣دنيا دار آلام است ،نه جاى آرام❗️
9️⃣دنيا دارالهموم است ،نه دارالجموم❗️
🔟دنيا گذرگه عبور است،نه دارالسرور❗️
🍁پس نه به خوشيهايش دل ببند و نه از ناخوشيهايش دل برنج❗️
✾📚 @Dastan 📚✾
🔸عبادات را خوب بِجَوید!🔸
سؤال: من علاقه زیادی به انجام مستحبات ندارم، آیا این یک آفت نیست؟
آیت الله حائری شیرازی: مستحباتتان را عجولانه انجام ندهید تا مزهاش زیر دندانتان برود. بعد علاقهمند میشوید.
علت اینکه علاقمند نیستید اینست که درست نجویدهاید و مزهاش را نفهمیدهاید. خوب بجویدش تا مزهاش را بفهمید.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
♦️در زندگی آدمی لحظاتی وجود دارد که میتواند بایگانی غمهای همهی این سالهایی که گذشته و در پشت توده های چند فرسخی خنده های فرمالیته پنهان شده است را لو دهد و به آنی دست آدمی را رو کند ،
❣اما میدانی ؟
💕من فکر میکنم بهترین فرصت برای دیدن غمهای پنهان شده در پشت نقاب بدل هر آدمی ، وقتی است که میخندد ..
💜وقتی که آدم ها میخندند به آن ها برچسب خوشحال بودن نزنید ، خندیدن با خوشحال بودن فرقشان چندین سال نوری است ،
🧡قدیمها رفیقی داشتیم که میگفت آنکه همیشه ناراحت است یک غم دارد
و آنکه همیشه میخندد هزار غم ..
❤️خندیدن آدم ها را خوب نگاه کنید ، خوب .
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#داستان_آموزنده
🔆به خاطر تشیّع او را کشتند
🌱قاضی نورالله شوشتری صاحب کتاب مجالس المؤمنین و احقاق الحق، در زمان خود، مذهبش را پنهان میداشت و تقیه میکرد. اکبر شاه، سلطان هند و خیلیها خیال میکردند، او شیعه نیست. چون سلطان مراتب علم و فضل او را دانست، منصب قاضی القضاه به او داد. او قبول کرد بهشرط آنکه بر هر یک از مذاهب چهارگانه که اجتهادش مقتضی شود، حکم کند. ولی در اصل طبق مذهب امامیه حکم میکرد. تا اینکه اکبر شاه فوت کرد و پسرش جهانگیر شاه بهجای او نشست. علمای مخالف او، نزد سلطان سعایت کردند که او شیعه است.
🌱پس برای صدور قتلش، یک نفر را بهعنوان شاگرد علوم دینی، نزدش فرستادند و او مدتی خدمت قاضی نورالله بود تا اینکه کتابهای او که دلالت بر تشیع میکرد، مانند مجالس المؤمنین را استنساخ کرد و به آنها داد.
🌱آنها نزد سلطان، شیعه بودن او را ثابت کردند؛ پس سلطان گفت: حدش چیست؟ گفتند: تازیانه؛ پس آنقدر تازیانه به وی زدند که در سن هفتادسالگی به سال 990 هـ. ق شهید شد و الآن در اکبرآباد هند مشهور به «باکره»، قبرش زیارت گاه میباشد.
📚(منتخب التواریخ 432 فوائد الرضویه)
✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂
#داستان_آموزنده
🔆به خاطر تشیّع او را کشتند
🌱قاضی نورالله شوشتری صاحب کتاب مجالس المؤمنین و احقاق الحق، در زمان خود، مذهبش را پنهان میداشت و تقیه میکرد. اکبر شاه، سلطان هند و خیلیها خیال میکردند، او شیعه نیست. چون سلطان مراتب علم و فضل او را دانست، منصب قاضی القضاه به او داد. او قبول کرد بهشرط آنکه بر هر یک از مذاهب چهارگانه که اجتهادش مقتضی شود، حکم کند. ولی در اصل طبق مذهب امامیه حکم میکرد. تا اینکه اکبر شاه فوت کرد و پسرش جهانگیر شاه بهجای او نشست. علمای مخالف او، نزد سلطان سعایت کردند که او شیعه است.
🌱پس برای صدور قتلش، یک نفر را بهعنوان شاگرد علوم دینی، نزدش فرستادند و او مدتی خدمت قاضی نورالله بود تا اینکه کتابهای او که دلالت بر تشیع میکرد، مانند مجالس المؤمنین را استنساخ کرد و به آنها داد.
🌱آنها نزد سلطان، شیعه بودن او را ثابت کردند؛ پس سلطان گفت: حدش چیست؟ گفتند: تازیانه؛ پس آنقدر تازیانه به وی زدند که در سن هفتادسالگی به سال 990 هـ. ق شهید شد و الآن در اکبرآباد هند مشهور به «باکره»، قبرش زیارت گاه میباشد.
📚(منتخب التواریخ 432 فوائد الرضویه)
✾📚 @Dastan 📚✾
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
#داستان_آموزنده
🔆خدایا تو! تو!
✨چون خدای متعال به موسی علیهالسلام فرمود: «برو نزد فرعون که او طغیان کرده است.» (سورهی طه، آیهی 24)
💥موسی گفت: «پروردگارا! خانواده و گوسفندانم را چه کنم؟»
💥فرمود: «ای موسی! حال که مرا یافتهای تو را با غیر من چه کار؟
✨ای موسی! برو به من چنگ زن و تسلیم من باش و کارها را به من واگذار که من گرگ را چوپان گوسفندانت و فرشتگان را حافظ خانوادهات قرار دادهام.
💥 ای موسی! آنگاهکه از فرعون گریختی چه کسی تو را از بیابان خطرناک نجات بخشید؟»
✨ موسی گفت: «خدایا تو! تو!»
💥💥خدای متعال فرمود: «ای موسی! همینگونه تو روز قیامت در برابر من خواهی بود و خودم هم پرسنده و هم پاسخگو میباشم.»
📚(بحرالمعارف، ج 1، ص 183)
✾📚 @Dastan 📚✾
✨✨زندگی مثل یه کتابه
و
💞💞هر روزش مثل یه صفحه جدید
✨✨چه بهتر که اولین سطر هر صفحه اون رو با “صبح بخیر” پر کنی!
💞💞صبحتون بخیر دوستان گلم😊
✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺
🔆🔆جوان خداترس
🍂منصور عمّار گوید: سالی به حج میرفتم، در کوفه فرود آمدم؛ شبی در کوچههای کوفه میگذشتم، از خانه آوازی شنیدم که یکی میگفت:
🍂«خداوندا مرا از عذاب تو چه کسی میتواند رها کند؟ اگر دستم از ریسمان رحمت تو بگسلد، به کی پناه ببرد؟»
🍂منصور گوید: من خواستم امتحان کنم، دهان در شکاف در نهادم و این آیه را خواندم: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! خود و خانوادهی خویش را از آتشی که هیزم آن انسانها و سنگهاست نگهدارید.» (آیهی 6 سورهی تحریم)
🍂نالهای زد و ساعتی ساکت شد. من خانهی او را نشان کردم و روز دیگر به آنجا آمدم، جنازهای دیدم که بر در خانه هست و پیر زنی در آن رفتوآمد میکرد. گفتم: ای پیرزن این مرد کیست؟
🍂 گفت: «جوانی خداترس از فرزندان رسول خداست. دیشب با خدا در مناجات بود که مردی از کوچه گذشت و آیهای از قرآن خواند و این جوان بیفتاد و ساعتی دگرگون بود تا به رحمت ایزدی پیوست.» من گفتم اولیاء خدا چنین میباشند.
📚(خزینه الجواهر، ص 509)
🌱🌱پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «خداوند جوانی را که عمر خود را در عبادت خدا به سر میبرد، دوست دارد.»
📚(نهج الفصاحه، ص 162)
✾📚 @Dastan 📚✾