eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
68.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 ! 🌷به من مأموریت دادند که برای استفاده عملیات در مناطق کوهستانی تعدادی قاطر بخرم و من هم برای خرید این چهارپا به مناطق عشایری و روستایی رفتم. در یکی از روستاها تعدادی قاطر انتخاب کردیم و قرار شد که نزد اهالی روستا بماند تا ما کامیون تهیه کنیم و آن‌ها رو به جبهه انتقال دهیم. 🌷ما رفتیم و با کامیون برگشتیم و قاطرها رو سوار کامیون کردیم. یکی از آن‌ها کم بود. سراغش رو گرفتیم و گفتند: صاحب قاطر برده لب رودخانه تا آبش بدهد. با ماشین رفتیم سمت رودخانه که از وسط ده رد می‌شد و با منظره عجیبی مواجه شدیم. دیدم یک پارچه سبزی روی این حیوان انداخته و با علاقه‌ای خاص دارد اون رو شستشو می‌ده و با این حیوان داره حرف می‌زنه. 🌷....به شوخی گفتم: بابا چی کار می‌کنی؟ رهاش کن کار داریم. داری لوسش می‌کنی. اون روستایی با صفا در جواب ما گفت: حاجی این حیوان از این به بعد سعادتمند است، او انتخاب شده. اون مرکب مجاهدان راه خدا خواهد شد. اون ذوالجناح رزمندگان خواهد بود. این مرد روستایی آنقدر گفت تا اشک ما رو درآورد.... : مرحوم حاج ذبیح‌الله بخشی‌زاده معروف به حاجی بخشی از اعضای معروف بسیج در دوران هشت سال دفاع مقدس ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای خواب آیت‌الله حاج آقا حسین فاطمی درباره دیدار (عج) و (ره) از زبان شیرین مرحوم آیت‌الله فاطمی‌نیا ✾📚 @Dastan 📚✾
💥🌱💥🌱💥🌱💥🌱💥 🔆مرگ زودرس داود رقى مى گويد: در محضر امام صادق عليه السلام بودم بدون اينكه سخنى بگويم ، فرمود: اى داود! روز پنج شنبه هنگامى كه برنامه اعمالتان را پيش من آوردند، در آن ديدم كه تو درباره پسر عمويت ، فلانى ، خوب كرده اى . از اين كار تو خوشحال شدم و فهميدم همين صله رحم تو با وى (و قطع صله رحم از جانب او) باعث مرگ زودرس پسر عمويت خواهد شد. داود مى گويد: پسر عمويى داشتم بسيار بدفطرت و دشمن سر سختم بود، هنگامى كه شنيدم او و خانواده اش در فقر و نادارى شديد، روزگار بدى را به سر مى برند، برايش مقدارى مخارج فرستادم ، سپس به سوى مكه حركت نمودم .- و او بعد از من فوت شده بود - موقعى كه در مدينه خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم بدون اينكه حرفى بزنم امام عليه السلام آن جريان را به من خبر داد. 📚 بحار : ج 74، ص 93. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆امام رضا عليه السلام و مبارزه با عقيده فاسد شخصى به امام رضا عليه السلام عرض كرد: صفات خدا را براى ما بيان كن ! حضرت رضا عليه السلام تعدادى از صفات جلال و جمال الهى را بيان نمود و فرمود: ذات پاك الهى در اين اوصاف يكتا و بى همتا است . آن مرد عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت ! در نزد ما شخصى هست كه ادعاى دوستى با شما را دارد و معتقد است كه همه اين صفات الهى در وجود على عليه السلام هست و او آفريدگار جهانيان است . امام رضا عليه السلام تا اين سخن را شنيد لرزه اندام او را فرا گرفت و عرق از بدنش فرو ريخت و فرمود: سبحان الله ! ذات پاك الهى از همه اين گفتار ظالمان و كافران پاك و پاكيزه است ، مگر على عليه السلام مانند غذا خواران ، غذا نمى خورد و مانند نوشندگان ، آب نمى نوشد و مانند ازدواج كنندگان ، ازدواج نمى كند و...با آن همه در محضر خدا نماز مى خواند و نهايت تواضع و خشوع را از خود نشان مى داد و در پيشگاه او راز و نياز و گريه مى نمود، آيا كسى كه داراى چنين اوصافى باشد مى توان او را خدا ناميد؟ اگر على خدا باشد پس همه شما كه در اين اوصاف با او شريك هستيد، خدا مى باشيد. 📚بحار : ج 25، ص 275. ✾📚 @Dastan 📚✾
آرامش را زمانى تجربه خواهیم كرد . كه ترسها و نگرانيها ،کینه ها ، رنجش ها ، و توقعات بی جا از دیگران را  كنار بگذاریم ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆عاقبت قرآن خوان بى تقوا در يكى از شبها اميرالمؤمنين عليه السلام از مسجد كوفه به سوى منزل خود حركت كرد. كميل بن زياد كه از ياران خوب آن حضرت بود امام را همراهى مى نمود. گذرشان از كنار خانه مردى افتاد كه صداى قرآن خواندنش بلند بود و اين آيه را (امن هو قانت آناء الليل ساجدا و قائما يحذر الاخرة و يرجوا رحمة ربه قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اءولوالباب ) (1) با صداى دلنشين و زيبا مى خواند. كميل از حال معنوى اين مرد بسيار لذت برد و در دل بر او آفرين گفت . بدون آنكه سخنى در زبان بگويد. حضرت به حال كميل متوجه شد و رو به او كرد و فرمود: اى كميل ! صداى قرآن خواندن او تو را گول نزد زيرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانى هست كه قرآن بر او لعنت مى كند) و بزودى آنچه را كه گفتم به تو آشكار خواهم كرد! كميل از اين مسئله متحير ماند، نخست اينكه امام عليه السلام به زودى از فكر و نيت او آگاه گشت ، ديگر اينكه فرمود: اين مرد با آن حال روحانيش ‍ اهل دوزخ است . مدتى گذشت . حادثه گروه خوارج پيش آمد و كارشان به آنجا رسيد كه در مقابل اميرالمؤمنين ايستادند و على عليه السلام با آنان جنگيد در حالى كه حافظ قرآن بودند. پس از پايان جنگ كه سرهاى آن طغيان گران كافر بر زمين ريخته بود، اميرالمؤمنين عليه السلام رو به كميل كرد در حالى كه شمشيرى كه هنوز خود از آن مى چكيد در دست داشت ، نوك آن را به يكى از آن سرها گذاشت و فرمود: اى كميل ! اين همان شخصى است كه در آن شب قرآن مى خواند و از حال او در تعجب فرو رفتى . آنگاه كميل حضرت را بوسيد و استغفار كرد.(2) 📚1-زمر: آيه 9. 2- ب : ج 33، ص 399. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 با چه كسانى مشورت كنيم امام صادق عليه السلام مى فرمايد: مشورت داراى حدودى است كه بايد رعايت شود و اگر حدودش مراعت نشود، ضررش بيش از منفعت آن خواهد بود: 1. كسى كه با او مشورت مى كنيد آدم عاقل باشد. 2. آزاد متدين باشد. 3. رفيق فهميده باشد. 4. در مورد مشورت او را آگاه كنى تا كاملا به منظورت پى ببرد. 5. پس از آگاهى بر اسرار تو، آن را پنهان كند. زيرا اگر عاقل باشد به شما منفعت مى رساند. و اگر آزاد متدين باشد در نصيحت و راهنمايى شما مى كوشد. و اگر رفيق واقعى باشد اسرار شما را پنهان خواهد نمود. و اگر درست منظورت را درك نمايد، آن وقت مشورتى كامل انجام مى پذيرد 📚بحار : ج 75، ص 102 و ج 61، ص 253. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆قطره هاى اشك على عليه السلام   يكى از اصحاب على عليه السلام بنام (حبه عرنى ) مى گويد: شبى من با (نوف ) در صحن حياط دارالعمارة كوفه خوابيده بوديم ، اواخر شب بود ناگاه ديديم على عليه السلام آهسته از داخل عمارت بيرون آمد وحشت فوق العاده او را فرا گرفته ، قادر نيست توازن خود را حفظ كند، دست خود را به ديوار نهاده مانند افراد واله و حيران به آسمان نگاه مى كند و اين آيات را تلاوت مى كند: ان فى خلق السموات و الارض ... 1 حبه عرنى مى گويد: على عليه السلام مكرر اى آيات را زمزمه مى كرد و آنچنان دل باخته اين زيباييها و آفريننده اين همه عظمت گرديده بود و چنان از خود بى خود شده بود كه گويى هوش از سرش پريده است . حبه و نوف ، هر دو در بستر خويش آرميده و اين منظره حيرت انگيز را نظاره مى كردند. تا على عليه السلام كم كم به خوابگاه حبه نزديك شد و فرمود: - حبه ! خوابى يا بيدار؟ - بيدارم ، يا اميرالمؤمنين ! شما با آن همه سوابق درخشان و با آن همه زهد و تقوا و عبادت بى نظير از ترس خدا اين چنين هستيد، واى به حال ما، پس ‍ ما بيچارگان چه كنيم ؟! على عليه السلام چشمها را پايين انداخت و گريست . آنگاه فرمود: اى حبه ! همگى ما روزى در برابر خدا، ايستگاهى داريم و هيچ يك از اعمال ما بر او پوشيده نيست . اى حبه ! خداوند به من و تو از رگ گردن نزديكتر هست ، هيچ چيز نمى تواند بين ما و خدا حايل شود. سپس به نوف فرمود: - نوف ! خوابى ؟ - نه ، يا اميرالمؤمنين ! بيدارم ، حالت حيرت انگيز شما سبب شد كه مدتى امشب اشك بريزم . - اى نوف ! اگر امشب از خوف خدا زياد گريه كنى ، فردا در مقابل خداوند چشمانت روشن خواهد شد. اى نوف ! هر قطره اشكى كه از ترس خدا از چشم كسى جارى شود، درياهايى از آتش را خاموش مى كند!... آنگاه كمى حبه و نوف را پند و اندرز داد و در آخر فرمود: من به شما مى گويم : خدا ترس باشيد. سپس از آن دو نفر گذشت در حالى كه با خود زمزمه مى كرد و مى گفت : خداوندا! كاش مى دانستم هنگامى كه از تو غفلت مى كنم تو از من اعراض ‍ مى كنى يا به من توجه دارى ؟ اى كاش مى دانستم با اين خواب طولانيم و كوتاهى كردنم در سپاسگزارى نعمت هايت ، حالم در نزد تو چگونه است ؟! حبه مى گويد: به خدا قسم على در همين حال بود تا صبح طلوع كرد. 📚1-ب : ج 41، ص 16 - 22 و ج 69، ص 275 2-276 و ج 71، ص 319 و ج 77، ص 401 و ج 87، ص ‍ 201. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆شرايط مهمانى   شخصى اميرالمؤمنين عليه السلام را به مهمانى دعوت كرد. حضرت فرمود: دعوت تو را مى پذيرم اما به سه شرم . عرض كرد: آن سه شرط چيست ؟ فرمود: 1. خارج از منزل چيزى برايم نياورى ! 2. چيزى كه در منزل هست از من مضايقه نكنى (هر چه هست از آن پذيرايى كن ). 3. خانواده ات را هم به زحمت ميانداز! ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفت . در اسلام مهمانى هاى تحميلى و تجملاتى درست نيست . 📚ب : ج 75، ص 455. ✾📚 @Dastan 📚✾
💌 يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ ۚ دست خدا بالای تمام دستهاست سوره فتح آیه 10🌿 💚دست خداوند بالای تمام دست هاست، این را ابراهیم به خوبی درک کرد، هنگامی که نمرود او را به سمت آتش پرتاب کرد لحظه‌ای اعتماد و امیدش را به خداوند از دست نداد و آتش تبدیل به گلستان شد. 💚دست خدا بالای تمام دستهاست، مادر موسی به این جمله با تمام وجود ایمان داشت، وقتی که خداوند به او الهام کرد که فرزندت را از آغوش خودت به امواج خروشان نیل بسپار و فرزندش در کاخ فرعون در مقابل چشمانش بزرگ شد و به پیامبری رسید. 💚دست خداوند بالای تمام دست هاست، رمز آرامش و پیروزی ، محمد ،نوح ،یوسف ،یونس و عیسی و تمام پیامبران و دوستان خدا همین است که با تمام وجود به این جمله ایمان آوردند . 💚این وعده خداوند است دستانت را به من بده تا دنیا را فتح کنی. ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ! 🌷چهره خاصی داشت و من علّتشو بعدها فهمیدم. قد بلندی داشت و چهارشانه بود،‌ با محاسن بلندی که داشت خیلی به دل می‌نشست. همیشه آخرای نماز برای بچه‌‌ها شور می‌خوند و ما سینه می‌زدیم. مهدی با یک شور خاصی می‌خوند؛ شهِ با وفا ابوالفضل. خیلی قشنگ می‌خوند و ما را دیوونه می‌کرد. که من بعدها فهمیدم چون چهره او شباهت خاصی به حضرت ابوالفضل داشت به خاطر همین شباهتش، وقتی برای ما می‌خوند ما را بیشتر به شور می‌‌آورد. 🌷توی عملیات‌ها هم وقتی به چهره او نگاه می‌کردیم روحیه ما چند برابر می‌شد. این اواخر مهدی با همان پای قطع شده باز هم به جبهه می‌اومد. همیشه می‌گفت: آدم نباید در مقابل این دشمن خوابیده شهید بشه. دوست داشت ایستاده شهید بشه!! بعدها هم شنیدم وقتی که ترکش خورده بود خودش رو گیر داده بود به سیم خاردارهای ارتفاعات کانی‌مانگا، می‌دونست که قرار شهید بشه، شنیدم که دستاشو پیچیده بود دورِ سيم خاردارها تا نیافته، وایستاده شهید شد.... 🌹خاطره اى به ياد جانباز شهید فرمانده مهدی خندان ✾📚 @Dastan 📚✾