#همسفر_تا_بهشت
روزهاے اول ازدواج یہ روز دستمو گرفٺ و گفٺ:
"خانوم...
بیا پیشم بشین کارِٺ دارم..."
گفتم...
"بفرما آقاے گلم من سراپا گوشم..."
گفت "ببین خانومے...
همین اول بهٺ گفتہ باشمااا...
ڪار خونہ رو تقسیم میڪنیم هر وقٺ نیاز بہ ڪمڪ داشتے باید بہم بگے..."
گفتم "آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے
گفت: "حرف نباشہ ،حرف آخر با منه..
اونم هر چے تو بگے من باید بگم چشم...
واقعاً هم بہ قولش عمل ڪرد از سرڪٱر ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردن...
مهمونـ ڪہ میومد بهم میگفٺ "شما بشین خانوم...
من از مهمونا پذیرایے ميڪنم..."
فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتن "خوش بہ حالٺ طاهره خانوم...
آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیہ..."
منم تو دلم صدها بار خدا رو شڪر میڪردم...
واسہ زندگے اومده بودیم تهران...
با وجود اینڪہ از سختیاش برام گفتہ بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربٹ واسم شیرین بود...
سر ڪار ڪہ میرفٺ دلتنـگ میشدم..
وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفٺ...
"نبینم خانوم من دلش گرفتہ باشہ هااا...
پاشو حاضر شو بریم بیرون...
میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیم...
اونقدر شوخے و بگو و بخند راه مینداخت...
که همہ اونـ ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...
و من بیشتر عاشقش میشدم و البته وابسته تر از قبل...
راوی: همسر شهیدمهدی خراسانی
#شهید_مهدی_خراسانی
#شهید_مدافع_حرم
ولادت: ۱۳۶۰/۵/۵، خورزان دامغان
شهادت: ۱۳۹۲/۳/۱۱، دمشق، سوریه
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
ماجرای امضای🖋#سردار_سلیمانی بر کتاب جوان ترین #شهید_مدافع_حرم
مصطفی به قدری اهل مطالعه بود که 3 کتاب📚 همراه خود به #سوریه برده بود و یکی از کتابها📖 درباره زندگی #حاج_قاسم_سلیمانی بود.
همرزمانش تعریف میکردند وقتی سردار سلیمانی به محل اقامت آنها رفته بود، مصطفی از او خواسته بود که کتابش را امضا🖌کند؛
ولی سردار خجالت 😓کشیده، او را بوسیده و گفته بود: «من دست شما را میبوسم. من باید از شما امضا بگیرم» و تشکر کرده بود که مصطفی با این سن کم به این عقیده رسیده است که مدافع حریم اهل بیت(ع) شود.
پسر فوق العاده خندان😄 و خوش رویی بود تا جایی که وقتی در سوریه یکی از ماشینهای "هامر" تروریستها به غنیمت گرفته میشود، سوار آن میشود و در حال خنده عکس📸 انداخته و میخواسته به دشمنان بفهماند به آنها غلبه کردهاند.✊🏻
این عکس📷 را به ما دادهاند و آن را قاب کردهایم.
#مادر_شهید_موسوی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📚 @Dastan 📚
🔰اوقاتی که اتفاق غم انگیزی میفتاد چه تو کشور و چه تو خانواده و دوستاش، یهو غیبش میزد.
🔰تو هر رنج و بغضی که داشت به شهدا پناه مببرد و استغاثه میکرد،
دعای فرج میخوند و بلند بلند اشک میریخت.
بعد سبک میشد و برمیگشت.
🔰میگفت ازین شهدا کارهایی برمیاد که فکرشم نمیشه کرد.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌷🕊
📚 @Dastan 📚
🔸خانه مان #روضه امام حسین (ع) بود. مصطفی آن زمان 4 سال داشت. اواخر روضه نزدیک اذان🔊 ظهر بود که صدای #ترمز شدیدی از خیابان آمد.....❗️
🔹بلافاصله یکی از #همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات #مُرد! از ترس خشکم زده بود😰 و نمیتوانستم حرف بزنم، به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم، درست روبه روی کتیبه #یا_اباالفضل_العباس بودم
🔸همین که چشمم به #کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما😔 سرباز و #فدایی شما. بعد هم به آقا متوسل💞 شدم که بلایی سرش نیامده باشد.
🔹و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت. #سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این #نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم❌ فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری🥛 هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود❤️
راوی: مادر شهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( از عاشقان و دوستداران شهید ابراهیم هادی )🌷
#شهید_مدافع_حرم
📚 @Dastan 📚
سردار اباذری:
شهید عباس دانشگر جوانی کاملا #امروزی بود
و علاوه بر آشنایی با #تکنولوژی های مختلف در شبکه های اجتماعی مختلف هم حضور داشت و در آنها به مبارزه با دشمنان اسلام می پرداخت.
او نمونه بارز یک #جوان.مومن.انقلابی بود چراکه علاوه بر ایمان و اعتقادات قوی، به ویژگی هایی نظیر #انقلابی بودن، #شجاعت و #بی.ادعایی شناخته می شد.
#شهید_عباس_دانشگر 🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
با شخصی درباره #حق_الناس صحبت کرده بود.آن شخص به او گفت که تا آن لحظه هیچ حق الناسی نکرده❌
مصطفی به او گفت: مطمئنی که تا حالا حق الناس نکردی⁉️ او اطمینان خاطر داشت...
دوباره از او پرسید: حق الناس فقط این است که #مال مردم را نخوری و مردم رو #اذیت نکنی و... آن شخص همچنان #اطمینان داشت که هیچ حق الناسی بر گردنش نیست.
مصطفی ادامه داد:
💥اما یک حق الناس به گردن توست. نه تنها تو بلکه به #گردن_من هم هست!!
آن شخص تعجب کرد و پرسید که چه حق الناسی است که به او و خودش مرتبط است؟!
مصطفی در جوابش گفت:
حق الناس یعنی بخاطر #گناه من و تو، یک نفر دیگر نتواند #امام_زمانش را ببیند!
حق الناس یعنی با هر گناه من و تو چندین روز #ظهور امام زمان به تعویق می افتد و ما حق کسانی که گناه نمیکنند تا امامشان زودتر ظهور کند را #زیرپا میگذاریم.
پ.ن: اینا حرفای یه جوان ۱۹ - ۲۰ ساله است...
شما کجا... ما کجا...
#شهید_سیدمصطفی_موسوی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#توکل_به_خدا
داشتیم با ماشین از #روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنزین #تمام کرد
#پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛ ولی حاج حمید #باناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه #گوشتون کنید
هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر #خدا نکنید
حتی اگه نیازمند شدید #فقط از خدا بخواید و به اون #توکل کنید
با #ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما #بنزین می فرسته؟!
گفت : بله اگه #توکل کنی می فرسته
بعد هم #کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین #انداخت که یک مرتبه یکی از #دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد
حاج حمید گفت : #دیدی اگه به خدا #اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟
#شهید_سیدحمید_تقوی_فر🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود.
💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان #راضی نباشید من هیچ وقت #شهید نمیشم.
💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من #نگران محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد!
گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم #خدا سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش #معنوی پیدا میکنه
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#توکل_به_خدا
داشتیم با ماشین از #روستایی برمی گشتیم که ماشینمون نزدیک روستای مادر حاج حمید، بنزین #تمام کرد
#پیشنهاد کردم که به خانه مادرشون بریم و پول قرض بگیریم؛ ولی حاج حمید #باناراحتی گفت : چیزی رو به شما می گم که آویزه #گوشتون کنید
هیچ وقت خودتون رو نیازمند کسی غیر #خدا نکنید
حتی اگه نیازمند شدید #فقط از خدا بخواید و به اون #توکل کنید
با #ناراحتی گفتم : الان خدا برای ما #بنزین می فرسته؟!
گفت : بله اگه #توکل کنی می فرسته
بعد هم #کاپوت ماشین رو بالا زد و نگاهی به آب و روغن ماشین #انداخت که یک مرتبه یکی از #دوستانش از راه رسید و مقداری بنزین بهمون داد
حاج حمید گفت : #دیدی اگه به خدا #اعتماد کنی خودش وسیله رو می فرسته؟
#شهید_سیدحمید_تقوی_فر🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
همیشه موقع #نماز هر کجا بود
خودش را به خانه می رساند
تا بچه ها ببینند پدرشان مقید به نماز #اول_وقت است و یاد بگیرند...
#نمازجمعه ها محمد متین را با خودش به مسجد می برد...
خب محمد متین اینقدر شیطان بود که سر نماز همه مهر ها را جمع میکرد
مسجدی ها می دانستند
وقتی او می آید باید یک مهر دیگر در جیبشان داشته باشند.
#شهید_مهدی_قاضیخانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
💢✨هیچ وقت مانع رفتنش نشدم، #دلتنگش بودم اما ته دلم راضی بودم به شهادتش، واقعا #حقش بود.
💢✨خودشم همیشه بهم میگفت اگه شما و مامان #راضی نباشید من هیچ وقت #شهید نمیشم.
💢✨وقتی که میرفت بهش گفتم من #نگران محمدامین هستم؛ اون خیلی کوچیکه اگه شهید بشی چی به سرش میاد!
گفت: خانم نگران نباش، اگه روزی من نباشم #خدا سرپرستش میشه، کلی هم قوم و خویش #معنوی پیدا میکنه
#شهید_علیرضا_بریری🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍🏻قبل از آشنایی با محمد جواد به زیارت حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم. از او خواستم که همسری به من بدهد که به انتخاب خودش باشد
البته آن روزها نمیدانستم که هدیه ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم سرباز خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.
از سفر که برگشتیم، محمد جواد به خواستگاری من زمانها در یک کارخانه مشغول به کار پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود.
حتی از جوانی و زمانیکه محصل بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به ساختن همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست.
سر پناهی که ستونهایش را از دست داد. تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به سلیقه من محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی نه من آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به شوق دیدار تو در زمان ظهور
#امام_زمان(عج)
#شهید_محمدجواد_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
میگفت: نزد خانم #فاطمه_زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشی. شهادتت قبول باشد. خداوند برایت سهل و آسانی قرار دهد. #خدا به همراهت... خدا به همراهت.
تابوت مدتی در خانه مستقر شد. هر کس با توجه به ارتباطش با #شهید، به شیوه خود با شهید وداع کرد. همه وداع کردند جز #مادرش
ساعت را پرسید: زمان اقامه نماز چه وقت است، نگاهها با حیرت به سوی او چرخید و او در حیرت و تعجب بیشتر دیگران گفت: قبل از اقامه #نماز در کنار تابوت ظاهر نخواهم شد، شهدا اولین #هدفشان نماز بود. من 12 روز منتظر «علی» بودم، شما 10 دقیقه منتظر من بمانید تا نمازم را بخوانم.
#حزب_الله
#شهید_علی_محمد_هزیمه🌷
#شهید_مدافع_حرم
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
امیدوارم حضرت زهرا (س) عنایتی کند تا به هدفم یعنی «شهادت» نائل آیم.
هر چه را خواستم از فضل تو گیرم آمد، مانده بی سر شدنم در ره زینب جانت.
#شهید_مدافع_حرم
#سعید_علیزاده
#یاد_شهدا_صلوات 🌷
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•