eitaa logo
داستان و پند اخبار فوری طب سنتی اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
66 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ جهت مشاوره @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶پنج علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا‌‌(صلے‌الله‌علیه‌وآله): ✅ چرا نماز صبح مۍخوانیم؟ «صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.» ‌✅چرا نماز ظهر میخوانیم؟ ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود. ✅چرا نماز عصر مۍخوانیم؟ «عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.» ✅چرا نماز مغرب میخوانیم؟ «مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.» ✅چرا نماز عشا میخوانیم؟ «خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.» 📙علل الشرایع ص @Dastan1224
بنده ای به خداگفت: اگرسرنوشت مراتو نوشته ای پس چرادعا ڪنم؟ خداوندگفت: شاید در سرنوشتت نوشته باشم "هر چه دعا ڪند" دعاهايتان مستجاب @Dastan1224
✨﷽✨ "صـبور"ڪہ باشے⇣ ⇤هم حڪمت را مےفهمے ⇤هم قسمت را مےچشے ⇤هم معجزه را مےبینے ﴿انّ الله مـع الصابرین﴾>(بقره،۱۵۳)؛ «همانا خدا با صابراטּ است» دل را به خـــدا بسپار♥️ @Dastan1224
هر كس ثروتمندى را به طمع دنياى او احترام بگذارد و دوستش بدارد خداوند بر وى خشم گيرد ودر طبقه پايين دوزخ با قارون دريك درجه باشد @Dastan1224
✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه می‌گذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی می‌خواست آب بکشد و نمی‌توانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کرده‌ای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسول‌الله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید. پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آورده‌ای؟ گفت: مردی خوش‌روی، شیرین‌کلام، خوش‌اخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آورده‌ای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدم‌های مبارکش افتاد. گریه می‌کرد و معذرت می‌خواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: 📖وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم) ⚡️و تو اخلاق عظیم و برجسته‌اى داری @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبور باش آرى باز هم صبر ڪن آنچه برایت پیش مےآید و آنچه برایت رقم میخورد! به دست بزرگترین نویسندهٔ عالم ثبت شده! اوڪه بدون اِذنش حتّي برگي از درخت نمي‌افتد @Dastan1224
آنكه سيرى اش افزون شود، سنگينى پرخورى بر او غلبه كند. @Dastan1224
🔶 فاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمينَ ترجمه: و خداوند بهترین نگهدار است، و او مهربان ترین مهربانان است 📗 @Dastan1224
# پندانه ✍یکی از مراجع می‌گفت: ما یک گاری‌چی در محلمان بود که نفت می‌برد و به او عمو نفتی می‌گفتند. یک روز مرا دید و گفت: حاج آقا سلام، ببخشید خانه‌تان را گازکشی کرده‌اید؟ گفتم: بله. گفت: فهمیدم چون سلام‌هایتان تغییر کرده! آقا می‌گوید من تعجب کردم و گفتم: یعنی چه؟ عمو نفتی گفت: قبل از اینکه خانه‌تان گازکشی شود، خوب مرا تحویل می‌گرفتید و حالم را می‌پرسیدید. همۀ اهل محل همینطور هستند. هر کس خانه‌اش گازکشی می‌شود دیگر سلام و علیک او تغییر می‌کند. این آقا که از بزرگان است فرمود: من فهمیدم ۳۰ سال سلامم بوی نفت می‌داد، عوض اینکه بوی خدا بدهد. ۳۰ سال او را با اخلاق اسلامی تحویل گرفتم- خیال می‌کردم اخلاقم اسلامی است- ولی حال که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم. 🔺یادمان باشد که سلاممان بوی نیاز ندهد ...  @Dastan1224
🔆 از خودمان شروع کنیم 🔸بزرگی را گفتند: تو برای تربیت فرزندانت چه می‌کنی؟ 🔹گفت: هیچ کار! 🔸گفتند: مگر می‌شود؟ پس چرا فرزندان تو چنین خوبند؟ گفت: من در تربیت خود کوشیدم تا الگوی خوبی برای آنان باشم. 🔹فرزندان، راستی گفتار و درستی رفتارِ پدر و مادر را می‌بینند، نه امر و نهی‌های بیهوده‌ای که خود عمل نمی‌کنند. 🔸تخم‌مرغ اگر با نیروی بیرونی بشکند پایان زندگیست ولی اگر با نیروی داخلی بشکند آغاز زندگیست. 🔸همیشه بزرگترین تغییرات از درون شکل می‌گیرد. درون خود را بشکن تا شخصیت جدیدت متولد شود. 🔺آنگاه خودت را خواهی دید @Dastan1224
💠ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ 🌷استاد محسن قرائتی: ﭼﺮﺍ ﺑﻌﻀﯽ آدم ﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﻮﭼﮏﺗﺮﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺗﻮ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻣﯽﺷﻦ ، ﺍﻣﺎ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﻫﺮ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﯽﺧﻮﺍﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ.ﭘﺲ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺧﺪﺍ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﺁدم ها ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪﺍﻧﺪ : اول : ﻋﯿﻨﮏ دوم : ﻣﻠﺤﻔﻪ سوم : ﻓﺮﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮏ ﻟﮑﻪ ﭼﺎﯾﯽ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻋﯿﻨﮑﺖ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭘﺎﮎ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ!ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ بنشیند ﺭﻭﯼ ﻣﻠﺤﻔﻪ ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎﻩ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻠﺤﻔﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎ "ﭼﻨﮓ” (مثل ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ) ﻣﯽ ﺷﻮﯾﯽ !ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻓﺮﺵ ، ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮ ﺳﺎل ، ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻪ ﺑﯿﻞ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺶ ﻣﯿﺎﻓﺘﯽ! ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ مؤﻣﻨﺶ ﻣﺜﻞ ﻋﯿﻨﮏ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.ﺑﻨﺪﻩﻫﺎﯼ ﭘﺎﮎ ﻭ ﺯﻻﻟﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺳﺖ ، ﺗﺎ ﺧﻄﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺣﺎﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ. ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻌﺶ ﺗﻨﺒﯿﻪچ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ! ﻭ ﺁﻥ ﮔﺮﺩﻥ ﮐﻠﻔﺖﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﭼﺮﮎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﻮﺩ ; (ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﯾﻢ: ﻣﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻓﺮﺍﻥ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮐﻔﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺎﻓﺰﺍﯾﻨﺪ) ﻭ ﺳﺮ ﺳﺎﻝ (ﯾﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ، ﯾﺎ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﻭ ﻫﻢ ﻗﯿﺎﻣﺖ) ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﯽ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ @Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارسفارش‌خداوندبه‌حضرت‌موسی‌علیه‌السلام ☘ ✅ امیرالمؤمنین علی علیه السلام: خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی(ع) چنین وحی کرد: ای موسی چهار سفارش به تو دارم: 🔸 تا زمانی‌که مطمئن نیستی گناهانت آمرزیده شده به عیوب دیگران مشغول مشو. 🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی گنج های من تمام شده در مورد روزی خود اندوهگین مباش. 🔸 تا زمانی که از زوال پادشاهی من اطمینان نداری به کسی جز من امید مبند. 🔸 تا زمانی که مطمئن نیستی شیطان مرده، از مکر او ایمن مباش. @Dastan1224
🌷 آیت الله جاودان : ☘ اگر گناه روی دل آدم بماند ، گرفتاری بار می‌آورد. نشانه‌اش این است که نیم ساعت در روضه می‌نشینیم ولی گریه نمی‌کنیم. 👌 این نشان می‌دهد که گرد و خاک روی دل ما نشسته و اگر نه ساختمان دل اینگونه است که با روضه بسوزد. 🌿 اگر کسی هویٰ و هوس را کنار بگذارد، با اینکه بشر است، ولی ساختمانش عوض می‌شود. 📜 امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرماید : ✍ «اجر کسی که قدرت بر گناه بیابد و عفت پیشه کند، کمتر از اجر مجاهد در راه خدا نیست. کسی که عفت پیشه کند، نزدیک است که جزء فرشتگان شود.» @Dastan1224
☀️ قال رسول الله (صلّي الله عليه و آله) : ☘️ إنه ما سَكَنَ حبُّ الدنيا قَلْبَ عَبدٍ إلا التاطَ فيها بثلاث: شُغلٍِ لا ينفَدُ عناءهُ، و فقرٍ لا يُدرك غِناه، و أملٍ لا ينالُ مُنْتهاه. 🌿 رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) فرمودند : ✨ دوستي دنيا در دل بنده اي جاي نگرفت جز اينكه سه خصلت در آن پيوسته وجود دارد: 1️⃣ مشغوليتي كه رنجش پايان نپذيرد. 2️⃣ فقري كه توانگريش درك نشود. 3️⃣ آرزوئي كه به پايانش نرسد. 📗 بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۸ @Dastan1224
🦋پيامبر از شيطان سؤال كرد كه ای لعنت شده همنشينت كيست؟ 👹شيطان گفت: رباخوار 🦋گفت دوستت كيست؟ 👹شيطان گفت: زنا كار 🦋گفت همنشين صميميت كيست؟ 👹شيطان گفت: افراد مست و شرابخوار 🦋پيامبر فرمود: مهمانت كيست؟ 👹شيطان گفت: دزد و سارق 🦋پيامبر فرمود كه پيامبرت كيست؟ 👹شيطان گفت: شخص ساحر و سحر كننده 🦋پيامبر گفت: نور چشمی تو كيست؟ 👹شيطان گفت: كسی كه قسم به طلاق خورد. 🦋پيامبر فرمود كه حبيب و دوستدارت كيست؟ 👹شيطان گفت كسيكه تارك نماز جمعه باشد. 🦋پيامبر فرمود چه چيزی كمر تو را خورد ميكند؟ 👹شيطان گفت كه مجاهد فی سبيل ا... و كرد پای آنها 🦋پيامبر فرمود چه چیز جسمت را ضعيف ميكند؟ 👹شيطان گفت: توبه، توبه كننده 🦋پیامبر گفت: چه چيز جگر تو را ميسوزاند؟ 👹شيطان گفت: زيادی استغفار در شب و روز 🦋پيامبر گفت: چه چيزی چهره ات را خوار ميكند؟ 👹شيطان گفت صدقه پنهانی و مخفی @Dastan1224
🧔مردى از انصار قصد مسافرت داشت . به همسرش گفت : تا من ازمسافرت بر نگشته ام تو نبايد از خانه بيرون بروى . پس از مسافرت شوهر، زن شنيد پدرش بيمار است . 👈كسى را نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرستاد و پيغام داد كه شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته ، از منزل خارج نشوم . اكنون شنيده ام پدرم سخت بيمار است ، اجازه فرماييد من به عيادتش ‍ بروم . 🌷پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت كن ! چند روزى گذشت . زن شنيد كه مرض پدرش شدت يافته . بار دوم خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله پيغامى فرستاد كه يا رسول الله ! اجازه مى فرماييد به عيادت پدر بروم ؟ 🌷حضرت فرمود: ❌- نه ! در خانه ات بنشين و از شوهرت اطاعت نما! پس از مدتى شنيد پدرش فوت كرد. بار سوم كسى را فرستاد و پيغام داد كه پدرم از دنيا رفته ، اجازه فرماييد بروم در مراسم عزاداريش شركت كنم ، برايش نماز بخوانم ؟ 🌷پيامبر صلى الله عليه و آله اين دفعه هم اجازه نداد و فرمود: - در خانه ات بنشين و از همسرت اطاعت كن !پدرش را دفن كردند. 🦋پس از آن پيغمبر صلى الله عليه و آله كسى را به سوى آن زن فرستاد و فرمود: به او بگوييد به خاطر اطاعت تو از همسرت ، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشيد. @Dastan1224
📚داستان های مثنوی معنوی📖: 📘 ﺩﺭﻭﯾﺶ ﯾﮑﺪﺳﺖ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺩﺭ ﮐﻮﻫﺴﺎﺭﯼ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﻪ ﺫﮐﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻧﯿﺎﯾﺶ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ . ﺩﺭ ﺁﻥ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ، ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺳﯿﺐ ﻭ ﮔﻼﺑﯽ ﻭ ﺍﻧﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﻮﻩ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ . ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﻣﯿﻮﻩ ﻧﭽﯿﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﻣﯿﻮﻩﻫﺎﯾﯽ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺩ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽﺭﯾﺰﺩ . ﺩﺭﻭﯾﺶ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﻪ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺮ ﺍﻟﻬﯽ، ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﭘﯿﺶ ‌ ﺁﻭﺭﺩ . ﺗﺎ ﭘﻨﺞ ﺭﻭﺯ، ﻫﯿﭻ ﻣﯿﻮﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﯿﻔﺘﺎﺩ . ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ . ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺖ ﮔﻼﺑﯽ ﭼﯿﺪ ﻭ ﺧﻮﺭﺩ . ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺷﮑﻨﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻼﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﮐﺮﺩ . ﻗﺼﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺣﺪﻭﺩ ﺑﯿﺴﺖ ﻧﻔﺮ ﺩﺯﺩ ﺑﻪ ﮐﻮﻫﺴﺘﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺩﺯﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺳﻮﺳﺎﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﻏﻪ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ . ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺩﻭﻟﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺟﺰﻭ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ، ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﻖ ﺣﮑﻢ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻭ ﯾﮏ ﭘﺎﯼ ﺩﺯﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺭﺳﯿﺪ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﮑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﭘﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﺣﮑﻢ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺳﮓ ﺻﻔﺖ ! ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﯾﺸﺎﻥ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪﯼ؟ ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﻏﻪ ﺭﺳﯿﺪ، ﭘﺎ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﭘﯿﺶ ﺷﯿﺦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﻮﺯﺵ ﻭ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮﻭﯾﯽ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﭘﯿﻤﺎﻥ ﺷﮑﻨﯽ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﻣﻦ ﺣﺮﻣﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﮐﺮﺩ . ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎ ﻟﻘﺐ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ . ﺍﻭ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻏﻮﻏﺎﯼ ﺧﻠﻖ ﺩﺭ ﮐﻠﺒﻪﺍﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺭﺍﺯ ﻭ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩ . ﺭﻭﺯﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﺳﺮ ﺯﺩﻩ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺯﻧﺒﯿﻞ ﻣﯽﺑﺎﻓﺪ . ﺩﺭﻭﯾﺶ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺁﻣﺪﯼ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺍﺷﺘﯿﺎﻕ ﺗﺎﺏ ﺩﻭﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺷﯿﺦ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻣﯽﺩﻫﻢ ﺗﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﮒ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻧﮕﻮﯾﯽ . ﺍﻣﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺭﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﻓﺎﺵ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺑﺎ ﺧﺒﺮ ﺷﺪﻧﺪ . ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ﭼﺮﺍ ﺭﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮ ﺧﻠﻖ ﻓﺎﺵ ﮐﺮﺩﯼ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺯﯾﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺪ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭ ﻭ ﺩﺯﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﮐﺮﺩ . ﺭﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺎﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺪﮔﻤﺎﻧﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻭﺍﻻﯼ ﺗﻮ ﭘﯽ ﺑﺒﺮﻧﺪ @Dastan1224
... پیامبر اکرم یک روز را تعیین فرمود که همه ی مسلمانان روزه بگیرند و تا وقتی دستور نداده افطار نکنند. همه تا شام روزه گرفتند، شامگاه مردم یک یک آمدند و عرض کردند: یا رسول الله تاکنون روزه داشتیم، اجازه ی افطار می‌فرمایید؟ آن جناب اجازه میداد. مردی آمد و عرض کرد: دو دختر از خانواده‌ام روزه گرفته اند، خجالت می‌کشند خدمت شما برسند، اجازه می‌فرمایید افطار کنند؟ حضرت از او رو برگردانیدند، در مرتبه ی دوم نیز مراجعه کرد، باز توجه نفرمودند. در سومین مرتبه فرمودند: از من اجازه ی افطار می‌خواهی؟ آن دو روزه نگرفته اند. چگونه روزه دار است کسی که پیوسته از صبح مشغول خوردن گوشت مردم بوده است. برو و بگو اگر روزه دار بوده اند، استفراغ کنند. آن مرد برگشت و فرمان پیامبر را رسانید، دختران استفراغ کردند، از دهان هر یک تکه گوشتی خارج شد. آن گاه خدمت پیامبر برگشت و جریان را به عرض رساند. آن جناب فرمودند: سوگند به حق آن کسی که جانم در دست او است، اگر در شکم آنها باقی می‌ماند، آتش جهنم آنان را فرا می‌گرفت. [3] آن کس که لوای غیبت افراشته است او از تن مردگان غذا ساخته است ---------- [3]: پند تاریخ 5/ 163. 162 ؛ به نقل از: کشف الریبة عن أحکام الغیبة (شهید ثانی) /287. 📙هزار و یک حکایت اخلاقی @Dastan1224
! پیامبر اکرم و فرمودند: روزی حضرت موسی نشسته بود، شیطان با کلاهی رنگارنگ نزد او آمد، همین که به موسی (ع) نزدیک شد کلاه را از سر برداشت و در مقابلش ایستاد و سلام کرد. حضرت موسی (ع) پرسید: تو کیستی؟ گفت: شیطان. گفت: خدا تو را همسایهی کسی نکند. بگو ببینم چه گناهی است که هر گاه از آدمی سر بزند، تو بر او مسلط میشوی؟ شیطان گفت: گناه عجب است، آدمی در آن زمان از خودش راضی می‌شود و کارهایش را بزرگ میشمارد و گناه او در نظرش کوچک می‌آید. آن گاه پیامبر اکرم وه فرمودند: خداوند به داوود وحی کرد: ای داوود! گناهکاران را بشارت ده و پرهیزکاران را بترسان. عرض کرد: خداوندا! چگونه گناه کار را بشارت دهم و پرهیزکار را بترسانم؟ خطاب رسید: ای داوود! گناه کاران را بشارت ده که من توبه ی آنان را می‌پذیرم و پرهیزکاران را بترسان که مبادا به عمل خود مغرور و دچار عجب شوند؛ زیرا بنده ای نیست که اعمال خود را به مرحله ی حساب درآورد؛ مگر این که هلاک شود. 📙پند تاریخ 3/ 50. 49. @Dastan1224
✍هوی پرستی به بت پرستی کشاند در سوره ی مبارکه ی حشر آیه ی شانزده و هفده آمده است: (کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا ۚ وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ). مرحوم طبرسی صاحب تفسر مجمع البیان ذیل این آیه می‌نویسد: در بنی اسرائیل عابدی به نام برصیصا زندگی می‌کرد که مدت درازی از عمر خود را به عبادت و بندگی گذرانیده بود و به جایی رسیده بود که دیوانگان با دعایش بهبود می‌یافتند. زنی از خانواده ای بزرگ، دیوانه شد. برادرانش او را نزد عابد آوردند تا شاید بر اثر دعای او خوب شود، خواهر را در جایگاه عابد گذاشتند و خودشان برگشتند. شیطان موقعیتی پیدا کرد و پیوسته عابد را وسوسه می‌کرد و جمال زن را در نظرش جلوه می‌داد. بالاخره نتوانست خود را نگه دارد و با او جمع شد. زن از عابد حمل برداشت. همین که برصیصا فهمید حامله شده از ترس رسوایی او را کشت و دفن کرد، شیطان بعد از این پیش آمد، نزد یکی از برادران او رفت و داستان عابد را شرح داد و محل دفن را هم نشان داد. همه ی برادرها اطلاع یافتند، کم کم داستان منتشر شد تا به پادشاه رسید. شاه با عدهای پیش عابد رفت و از جریان جویا شد، برصیصا تمام کردار خود را اقرار کرد. شاه دستور داد او را به دار بیاویزند، همین که از چوبه ی دار بالا برده شد شیطان به صورت مردی نزد او آمد و گفت: آن کسی که تو را به این ورطه انداخت من بودم، اکنون اگر نجات می‌خواهی باید از من اطاعت کنی، عابد پرسید: چه اطاعتی؟ شیطان گفت: یک مرتبه مرا سجده کن. گفت: چگونه سجده کنم؟ گفت: من به یک اشاره قناعت می‌کنم. برصیصا با سر اشاره کرد و در آخرین لحظات زندگی کافر شد و پس از چند دقیقه به زندگی اش خاتمه دادند. خداوند در آیه ی گذشته به همین داستان اشاره می‌نماید. ترجمه ی آیه: مانند شیطان که به انسان گفت کافر شو همین که کفر اختیار کرد شیطان گفت: از تو بیزارم! من از پروردگار عالمیان می‌ترسم. سرانجام کار هر دو آتش جهنم است برای همیشه می‌سوزند، این است کیفر ستمکاران. 📙پند تاریخ 222/2 - 223؛ به نقل از: بحار @Dastan1224
💎 از ابراهیم ادهم نقل می‌كنند كه گفت: وقتی غلامی خریدم. گفتم: چه نامی؟ گفت: تا چه خوانی ! گفتم: چه خوری؟ گفت: تا چه دهی ! گفتم: چه پوشی؟ گفت: تا چه پوشانی ! گفتم: چه كنی؟ گفت: تا چه فرمایی ! گفتم: چه خواهی؟ گفت: بنده را با خواست چه كار؟! پس با خود گفتم: ای مسكین، تو در همۀ عمر خدای را چنین بنده‌ای بوده‌ای؟ بندگی، باری بیاموز... چنان بگریستم كه هوش از من زایل شد این مرحله، همان اوج تسلیم وخلوص است. بردن اخلاص محض به بارگاه حق‌تعالی کیمیای سعادت است؛ مقامی که آدمی ایمان می‌آورد که: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است» @Dastan1224
📚عابد روزه دار و زن بهشتى در ميان بنى اسرائيل (قبل از سلام) عابدى يك عمر طولانى به عبادت خدا اشتغال داشت، در عالم خواب به او گفته شد فلان زن از دوستان تو در بهشت است. وقتى بيدار شد، سراغ آن زن را گرفت تا او را پيدا كرد، سه روز او را مهمان خود نمود، تا ببيند او چه عملى انجام مى دهد كه اهل بهشت شده است، وى در اين سه روز ديد، او يك زن عادى است، شبها كه عابد شب زنده دارى مى كند، او مى خوابد، روزها كه عابد روزه مى گيرد، او روزه نمى گيرد ... تا اينكه: به او گفت: "آيا غير از آنچه از تو ديدم عمل ديگرى ندارى؟" او گفت "نه به خدا سوگند، اعمالم همين است كه ديدى"، عابد اصرار كرد كه فكر كن و بياد بياور كه چه عمل نيكى دارى ... سرانجام زن گفت: من يك خصلت دارم (كه همواره راضى به رضاى خدا مى باشم) اگر در سختى باشم، آرزوى آسانى نمى كنم، اگر بيمار باشم، آرزوى سلامتى نمى كنم و اگر در گرفتارى باشم آرزوى آسايش نمى كنم (بلكه پسندم آنچه را جانان پسندد). عابد جريان را دريافت، دستش را بر سرش زد و گفت: "سوگند به خدا اين خصلت (رضا به رضاى الهى) خصلت بزرگى است كه عابدها از داشتن آن عاجزند. 📚 مجموعه ورّام، ص @Dastan1224
‼️حکایتی‌ بسیار زیبا و خواندنی در سالی که قحطی بیداد کرده بود و مردم همه زانوی غم به بغل گرفته بودند مرد عارفی از کوچه ای می گذشت غلامی را دید که بسیار شادمان و خوشحال است . به او گفت چه طور در چنین وضعی می خندی و شادی می کنی ؟ جواب داد که من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا می دهد پس چرا غمگین باشم در حالی که به او اعتماد دارم؟ آن مرد عارف که از عرفای بزرگ ایران بود گفت: از خودم شرم کردم که غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم @Dastan1224
‼️ ابليس به- موسى عليه السلام- گفت: هر گاه تصميم گرفتى صدقه‏اى بدهى، آن را بپرداز، كه هر گاه آدمى بخواهد صدقه ‏اى بدهد خودِ من، و نه يارانم، همراه او مى‏ شوم تا مانع صدقه دادن وى شوم. 📚قصص الأنبياء: 153/ 163. 🌷امام صادق عليه السلام: چون نوح عليه السلام از كشتى پياده شد، ابليس نزد او آمد و گفت: در روى زمين كسى به اندازه تو در حق من لطف‏ نكرده است؛ اين تبهكاران را نفرين كردى و مرا از آنان آسوده نمودى! آيا دو خصلت به تو نياموزم؟ از حسادت دورى كن؛ زيرا حسادت بود كه با من آن كرد كه كرد؛ و از آزمندى نيز بپرهيز؛ زيرا آزمندى بود كه با آدم آن كرد كه كرد. 📚الخصال: 51/ 61. 🌷امام باقر عليه السلام: وقتى نوح عليه السلام قوم خود را به درگاه خداوند عزّوجلّ نفرين كرد، ابليس، كه لعنت خدا بر او باد، نزد وى آمد و گفت: اى نوح! ... در سه جا به ياد من باش؛ زيرا، من در يكى از اين سه جا بيش از هر زمانى به بنده نزديكم: هر گاه خشمگين شدى به ياد من باش، هر گاه ميان دو نفر داورى كردى به ياد من باش و هر گاه با زنى [نامحرم‏] تنها بودى و هيچ كس با شما نبود به ياد من باش. 📚الخصال: 132/ 140. @Dastan1224
✍باز شدن درهای اسمان برلی دعا کننده! 🌷روزى رسول خدا - صلى الله عليه و آله - به امير المؤ منين - عليه السلام - فرمود: آيا تو را مژده ندهم ؟ امير المؤ منين - عليه السلام - فرمود: بفرما پدر و مادرم قربانت ! شما كه پيوسته مبشر به خير و خوبى ها بوده ايد. فرمود: جبرييل تازگى براى من خبر خوشى آورده و آن اين است كه هر كدام از امت من هنگامى كه بر من صلوات مى فرستد، اگر نام اهل بيتم را نيز ملحق سازد درهاى آسمانى جملگى براى پذيرفتن دعا و عبادت او گشوده گردد، و فرشتگان هفتاد درود بر وى بفرستند، و اين خود محو كننده جرم است ، آن گاه گناهان چون برگ درختان از او بريزد، و خداوند تعالى فرمايد: لبيك تو را پذيرفتم بنده من خجسته و مسعود باشى ! سپس به فرشتگان گويد: شما هفتاد بار بر وى درود فرستاديد و من هفتصد بار؛ ليكن اگر تنها بر من صلوات بفرستد و اهل بيتم را ملحق نسازد ميان دعاى او و آسمان هفتاد حجاب حايل باشد، و خداوند جل و جلاله فرمايد: لا لبيك تو را نپذيرفتم خجسته مباد و مسعود نباشى . اى فرشتگان من ! دعاى او را به آسمان نبريد تا اين كه اهل بيت پيغمبرش را نيز در فرستادن درود با پيغمبر ملحق سازد، پس هم چنين دعايش پذيرفته نگردد و به آسمان بالا نرود تا بر اهل بيت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - نيز سلام و درود بفرستند. @Dastan1224
☀️ قال رسول الله (صلّي الله عليه و آله) : ☘️ إنه ما سَكَنَ حبُّ الدنيا قَلْبَ عَبدٍ إلا التاطَ فيها بثلاث: شُغلٍِ لا ينفَدُ عناءهُ، و فقرٍ لا يُدرك غِناه، و أملٍ لا ينالُ مُنْتهاه. 🌿 رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) فرمودند : ✨ دوستي دنيا در دل بنده اي جاي نگرفت جز اينكه سه خصلت در آن پيوسته وجود دارد: 1️⃣ مشغوليتي كه رنجش پايان نپذيرد. 2️⃣ فقري كه توانگريش درك نشود. 3️⃣ آرزوئي كه به پايانش نرسد. 📗 بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۸ @Dastan1224
سزاوار است كه خردمند با نادان، مانند طبيب با بيمار، برخورد نمايد يَنبَغي لِلعاقِلِ أن يُخاطِبَ الجاهِلَ مُخاطَبَةَ الطَّبيبِ @Dastan1224
تا چهل سال امید است که انسان آدم شود. تو روایت داریم که اگر چهل سال بگذرد و رابطه ای با خدا بنا نکند، شیطان پیشانیش را می بوسد و می گوید قربان شکل ماهت که دیگر هدایت نمی شوی. 🍃اگه چهل سال بگذرد ، هرچه به او بگویندانگار که به دیوار گفته اند. هیچ اثری ندارد. جوونا خوش بحالتون تا جوان هستید ، نگذارید دلتان خراب بشود. @Dastan1224