#باغ_مارشال_128
ی از دوستام به نام محمد که اصفهانیه با ما زندگی میکنه گرچه هنوز تو رو ندیده،ولی وقتی بشنوه دعوت ما رو
پذیرفتید،خیلی خوشحال میشه.
به خانه که برگشتم،موضوع دوستان جدید را با سیما در میان گذشتم.
گفتم:-تازگیا با یکی دو تا ایرانی آشنا شدم.بچههای خوبی هستن..فردا شب منو به شا م دعوت کردن.
-خیلی عجیبه،تو که از دوستی و معاشرت بیزار بودی،دوست پیدا کردی؟حتما شیرازین،آره؟
گفتم:
-نه اتفاقا یکی از اونا بچه ی جنوب شهر تهرونه و یکی هم مشهدی..
گفت:-باید آدمهای جالبی باشن که توجه تو رو جلب کردن.
گفتم:
-به هر حال خیلی از اونا خوشم اومده که دعوتشونو قبول کردم،وگرنه به قول خودت اهل مهمون بازی نیستم.
سیما به تالفی آنچه که تا آن زمان درباره ی رفت و آمد و دوستی عنوان کرده بودم،گفت:
-چون من آنها را نمیشناسم،به عنوان یک همسر اجازه نمیدهم تنها به مهمونی بری.
برای اینکه نقطه ضعفی از من نداشته باشد،خیلی خونسرد حق را به او دادم و گفتم:
-مهم نیست فردا زنگ میزنم و معذرت میخوام.میگم همسرم اجازه نمیده.
سیما در حالی که قاه قاه میخندید،گفت:
-شوخی کردم،اتفاقا خیلی هم خوشحالم که دوست پیدا کردی و تصمیم داری از زندگی یکنواخت دست برداری.آدم
که نمیتونه تنها زندگی کنه گاهی دوست از برادر،خواهر،حتی پدر و مادر بهتره و البته از همسر بهتر نیست.
خوشحالی سیما به خاطره خود من نبود میخواست او را با نرگس و دختران آعضای سفارت تنها بگذارم.
آقای صفامنش،کاردار امور سیاسی،دو دختر داشت.اسم یکی از آنها نادیا بود که به تازگی با سیما دوست شده
بود.نادیا دختری،خوشگذران و مصرفی و اهل مهمانی و رفت و آمد بود.آن دو در دید و بازدید آیام نوروز با هم آشنا
شده بودند.
یکبار سیما خواست با او به سینما برود که من اجازه ندم که همین باعث شد دو روز با هم قهر باشیم.فردای آن
شب،چند دقیقه،از هفت گذشته بود که عازم آپارتمان ناصر شدم...میخواستم از در خارج بشم که سیما مرا صدا زد و
گفت:
-با این لباس میخوای بری مهمونی؟
از داخل آینده ی قدی که دم در آپارتمان بود،نگاهی به خودم انداختم و گفتم:
-چه عیبی داره؟
با نگاهی تحقیر آمیز ولی به شوخی گفت:
-جون به جونت بکنن،اهل مهمونی و معاشرت نیست.
گفتم:
-اگه تو کاخ سفید واشنگتن هم زندگی کنم،داهاتیم.مهم نیست.دوستام اهل لباس و آرایش نیستن.
آن شب تصمیم داشتم با اتوبوس یا تاکسی خودم را به ریچموند برسانم که به اصرار سرهنگ ،از اتومبیل او استفاده
کردم....
ادامه دارد...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662