🍄داستان ارسالی از #اعضای کانال داستان و #پند
🍄نوع داستان: #واقعی
🌸 @Dastanvpand
🍄عنوان: #زندگی_برپایه_توکل
🍄قسمت اول
باعرض سلام خدمت ادمین های محترم کانال داستان و پند.من میخوام داستان زندگی خودم روبنویسم تااینکه عبرتی بشه برای دیگران وهم اینکه دوستان عزیزراهنمایی ام کنند....
من خانمی هستم 24ساله همسرم40ساله دوتافرزنددارم یه دختر7ساله ویه پسریک ماهه...
🌸 @Dastanvpand
10سالی هست که ازدواج کردم ازاول بامخالفتهای زیادی ازدواج کردیم من اون موقع 14ساله بودم وبه شدت نادون وقتی همسرم به خاستگاری اومدپدرم مخالف بودن چون 16سال اختلاف سنی داشتیم وشوهرم قبلا موادمخدراستفاده کرده وزمانی که اومدخاستگاری من دوسال بودترک کرده بودخلاصه باهرمشکل ومخالفتی ازدواج کردیم بعدازمدتی اخلاقای بدش شروع شد بددل بددهن بدبین وهرسال یه مدت موادمصرف میکردیه مدت ترک میکرد باوجوداین مشکلات منوخیلی دوست داشت ومحبتش سرجاش بود ولی بازباگذشت یه مدت باکل خانواده ام قطع رابطه کردومنم نمیزاشت برم اگه جایی یکی ازخواهرامومیدیدم حق احوال پرسی نداشتم...
خیلی پشیمون بودم ولی ازیه طرف دوسش داشتم ازیه طرف دخترم تازه بدنیااومده بودکم کم بهترشد خیلی ازاخلاقاش بهترشد دیگه بهم اعتمادکامل داشت باپدرومادرم میزاشت رفت وامدکنم ولی خواهرام نه...
🌸 @Dastanvpand
سال گذشته سه ماه رفت یه شهردور سرکار بعدمتوجه شدم که شیشه مصرف میکنه ولی هرچی میگفتم انکارمیکرد....توشبهایی که اینجانبود خواهرزاده شوهرم پیشم میخابیدیه دختر15ساله ...
یه شب بهم گفت زندایی بایه پسره دوستم که قراره بیادخاستگاری مامانم درجریانه منم وقتی فهمیدم مادرش هم درجریانه چیزی نگفتم فقط نصیحتش کردم که مواظب باشه گول نخوره یه مدت گذشت یه شب بهم گفت میشه باگوشیت اس بدم (به همون پسره)منم گفتم باشه ولی بهش بگو یه وقت زنگ یاپیام نده داییت بفهمه خون بپا میکنه گفت باشه حالا این هرموقع خودش شارژنداشت ازگوشی من استفاده میکرد هم توتلگرام هم پیامک......
🍄ادامه دارد.....
🌸داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند🌸
🔻کپی داستان بدون حذف اسم داستان و پند از محتوای داستان
🌸 @Dastanvpand
🍄داستان ارسالی از #اعضای کانال داستان و #پند
🍄نوع داستان: #واقعی
🌸 @Dastanvpand
🍄عنوان: #زندگی_برپایه_توکل
🍄قسمت آخر
هرموقع خودش شارژنداشت ازگوشی من استفاده میکرد هم توتلگرام هم پیامک....
یه روز یکی ازخواهرزاده های شوهرم که یه پسر20سالست بهم زنگ زد گفت زندایی میدونی فلانی بایه پسرفرارکرده (همون دختره)
🌸 @Dastanvpand
من شوکه شدم😳😳 گفتم نه کی رفته کجارفته, گفت نمیدونم فقط هرچی میدونی بهم بگو که ابرومون رفته,، گفتم من چیزی نمیدونم بگردیدپیداش کنید بلایی سرش نیاره...
دختره پیداشد حالا چطوری وچی شده بودنمیدونم ولی فقط سه ساعت نبودش...
شوهرم ازسرکاراومدومتوجه شدکه خواهرزادش فرارکرده رفت خونشون کلی کتک کاری ودعواکرده بود دختره ام گفته بود برو زن خودتو جمع کن از خطش پرینت بگیر بفهمی وقتی سه ماه اینجانبودی نتونست دوام بیاره سریع خیانت کرده بهت...
🌸 @Dastanvpand
شوهرم قاطی کرده اومدو گوشیمو گرفت رفت پیرینت گرفت ودید 500تا پیامک و300دقیقه مکالمه بایه خط ناشناس داشتم هرچی قسم خوردم که مال من نیست همشون مال خواهرزادته باورنکرد از خونه بیرونم کرد رفتم دنبال کارای طلاق توافقی وچون خودش هم موافق بودخیلی سریع همه چی واسه طلاق درست شد فقط خطبه مونده بود که زد زیر همه چی و رفت کمپ وقتی اومد بیرون با پدرم حرف زد گفت من اونموقع شیشه مصرف میکردم توهم زدم حالیم نشده چکار کردم حق طلاق وحضانت دخترم رومیدم فقط برگرده منم گفتم فقط بخاطر اینکه اینده دخترم خراب نشه برمیگردم وگرنه تا دنیا دنیاست میگن مامانش فلان کارو کرد طلاقش دادن اینم مثل اونه ...
🌸 @Dastanvpand
وقتی اومدم اخلاقش کاملا عوض شده بود نمازمیخوندو.... من باورم شد تغییر کرده گول خوردم وباز بچه دار شدم وقتی سه ماه بود حامله بودم باز شروع کرد اذیتم میکنه مرتب میگه خوشم ازت نمیاد...
دوس دارم بمیرم ...ازاین زندگی سیرم...
میگم بهم شک داری? میگه نه
ولی این اخلاقاش نشون میده که همینطوره باورنکرده که من خیانت نکردم...
یه بارم باز رفتم خونه پدرم که جداشم ولی کلی وسیله شکوند و بازبرگشتم بهم میگه اگه بری همه خانوادت ومیکشم عزادارت میکنم...
حالا از شما دوستان خواهش میکنم شما راهنماییم کنیدچکارکنم بسازم یا برم ایا ممکنه بازخوب بشه یانه؟؟؟ اصلا راهی نمیبینم که روشن باشه راهنمایی کنیدممنونم.
🍄پایان
🌸داستان های واقعی و آموزنده در کانال داستان و پند🌸
🔻کپی داستان بدون حذف اسم داستان و پند از محتوای داستان
🌸 @Dastanvpand