📛داستان #سالگرد_ازدوجم ###
شب سالگرد ازدواجمون بود تو خونه منتظر بودم تا علی برسه همه چیز رو به بهترین شکل ممکن برای ساختن اولین سالگرد ازدواجمون آماده کرده بودم. شام و دسر عالی فضایی عاشقانه و...
ساعت 9 شب شد ! تق تق! مثل همیشه علی قبل از وارد شدن تو خونه در میزد من داشتم میزو آماده میکردم سرمو برگردوندم سمتش که سلام بگم
اما یهو خشکم زد! همراه على کسی نبود به جز🙄😳😳
ادامه داستان در 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/82116626Cf1a72e8bf6
📛داستان #سالگرد_ازدوجم ###
شب سالگرد ازدواجمون بود تو خونه منتظر بودم تا علی برسه همه چیز رو به بهترین شکل ممکن برای ساختن اولین سالگرد ازدواجمون آماده کرده بودم. شام و دسر عالی فضایی عاشقانه و...
ساعت 9 شب شد ! تق تق! مثل همیشه علی قبل از وارد شدن تو خونه در میزد من داشتم میزو آماده میکردم سرمو برگردوندم سمتش که سلام بگم
اما یهو خشکم زد! همراه على کسی نبود به جز🙄😳😳
ادامه داستان در 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/82116626Cf1a72e8bf6