eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌺 ۲ ..... کنارهم که نشستیم بعد از چند لحظه گفت: +فاطمه؟تو حرفی نداری؟ با خنده گفتم : +چرا،ولی نمیدونم چجوری باید بگم....😂 چشم درشت کرد و گفت : +خُب راحت بگو، اگر خجالت میکشی پیامک بده من میخونم اینجا،😂😂😂 زدم زیره خنده گفتم: +این خُل بازیا چیه؟ خب میگم.... یکم فکر کردم و تغییر زاویه دادم و روبه روی صورتش نشستم گفتم: +امیر تو برای اینکه حالت خوب بشه وقتی بی قراری چیکار میکنی؟ یکم مکث کرد، شانه بالا انداخت گفت: +نمیدونم، بستگی به حالم داره،میرم سینما،امامزاده،هیئت، با دوستام میرم بیرون، کارای مختلفی میشه انجام داد😕 بدون معطلی گفتم: +اگر من حالم بد باشه،برای من چیکار میکنی که حالم خوب بشه؟ خند گفت: +بیست سوالیه😂😂 با جدیت گفتم : +شوخی نداریما،باید جواب بدی.... 😕 گفت: +خُب اول دلیل ناراحتیت رو پیدا میکنم،بعد تلاش میکنم به هر نحوی شده برطرفش کنم، وظیفه مرد همینه که تکیه گاه باشه دیگه... 😊😊 از این حرفاش خیلی راضی بودم و خوش حال.....😊 حدودا دو ساعت داشتیم باهم صحبت میکردیم، از آینده، کار، برنامه های شخصی،اخلاقمون و...... ظهر شده بود و صدای اذان به گوش میرسید، امیر به ساعتش نگاه کرد گفت: +ببین چه زود گذشت،پاشو بریم نماز..... با کنایه گفتم: +من ناهار نخوردم گشنه ام،😕😕😕😒 خندید و گفت :باشه بابا حواسن هست،حالا اول بریم نماز بخونیم،دیگر يه نون و ماست این حرف هارو نداره 😊 جفتمون خندیدیم و رفتیم سمت صحم اصلی و وضو کرفتیم،با هم قرار بیست دقیقه ای از هم جدا شدیم که نماز بخوانیم،برگشت از نماز و گفت : قبول باشه. حالا نان لواش با ماست بخوریم یا بربری؟ چپ چپ نگاه کردم گفتم: +بچه میترسونی آقا،هرچی تو دوس داری منم همون رو دوس دارم😊😊 گفت پس اول بریم طبقه پایین بازار...... ..... 🍃🌺🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما کنـیـد😘🙏 👇🌷 💓👉 @Dastanvpand 👈💓