🌸🍃🌸🍃
پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد.
پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده.
پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.
پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
#مهربان_باشیم
که چرخ فلک گرد است و میچرخد
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#تـــݪنگـــــرامــروز
ﻗــ💞ـﻠﺐ #ﺧﺎڪـــ ﺧﻮبــے ﺩﺍﺭﺩ ﺩﺭ
ﺑـﺮﺍﺑـﺮ ﻫــﺮ ﺩﺍﻧﻪ ڪه ﺩﺭ آﻥ ﺑِﻨﺸﺎﻧـے
ﻫـــﺰﺍﺭ ﺩﺍﻧﻪ ﭘﺲ مــےﺩﻫـــﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺫﺭﻩﺍﯼ #ﻧﻔﺮﺕ کاشتی ﺧﺮﻭﺍﺭﻫﺎ
نـــــفرت ﺩﺭﻭ ﺧﻮﺍﻫـــے ڪرﺩ!
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﻧﻪﺍﯼ ﺍﺯ #ﻣﺤـــﺒﺖ ﻧﺸـﺎﻧﺪﯼ
ﺧــﺮﻣﻦ ﻫﺎ ﺑﺮﺧﻮﺍﻫـــے ﺩﺍشـت.
☺️ #مــهربان_باشـــــیم
@Dastan1224