بردباری حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
علامه مجلسی در جلد بحار در احوال حضرت امام حسن علیه السلام نقل می کند که روزی ایشان از راهی سواره می گذشتند، مردی شامی با آنجناب مصادف گردید شروع به لعنت و ناسزا گفتن نسبت به حضرت نمود ایشان هیچ نگفتند تا اینکه شامی هر چه خواست گفت آنگاه پیش رفته با تبسم به او فرمود گمان می کنم اشتباه کرده ای .
اگر اجازه دهی ترا راضی می کنم ، چنانچه چیزی بخواهی به تو خواهم داد، اگر راه را گم کرده ای من نشانت دهم ، اگر احتیاج ببار برداری من اسباب و بار ترا بوسیله ای به منزل می رسانم ، اگر گرسنه ای ترا سیر کنم ، اگر احتیاج به لباس داری ترا می پوشانم ، اگر فقیری بی نیازت کنم ، اگر فراری هستی ترا پناه می دهم ، هر آینه حاجتی داشته باشی برمی آورم چنانچه اسباب و همسفران خود را به خانه ما بیاوری برایت بهتر است زیرا ما مهمانخانه ای وسیع و وسائل پذیرائی از هر جهت در اختیار داریم .
مرد شامی از شنیدن این سخنان در گریه شده گفت ((اشهد انک خلیفة الله فی ارضه )) گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمینی ، تو و پدرت ناپسندترین مردم در نزد من بودید، اینک محبوبترین خلق در نظرم شدید، آنچه به همراه خویش در مسافرت آورده بود به خانه آن حضرت منتقل کرد، میهمان ایشان شد تا موقعیکه از آن جا خارج گردید و اعتقاد به ولایت حضرت پیدا کرد
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD
دلداری امام عصر ( عج ) به یکی از دوستان
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
دلداری امام عصر ( عج ) به یکی از دوستان ابراهیم بن محمد نیشابوری می گوید : حاکم ستمگر نیشابور ، به نام ( عمر وبن عوف ) تصمیم گرفت مرا ( به جرم دوستی خاندان رسالت و تشیع ) اعدام کند ، هراسان شدم ، با بستگانم وداع کردم و خود را به سامره ، حضور امام حسن عسکری ( ع ) رساندم ، و در آنجا قصد فرار و مخفی کردن خود داشتم ، وقتی که به نزد آن حضرت ، شرفیاب شدم ، دیدم پسری که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشید ، در آنجا نشسته بود ، از نور جمالش آن چنان حیران و شیفته شدم که نزدیک بود جریان خودم را فراموش کنم ، آن کودک نورانی به من فرمود : ( ای ابراهیم ! فرار نکن ، خداوند شر آن حاکم را از سر تو ، دفع می کند ) . حیرت من زیادتر شد ، به امام حسن عسکری ( ع ) عرض کردم : ( این آقازاده کیست که از باطن من خبر داد ؟ ) فرمود : هو ابنی و خلیفتی من بعدی : ( این کودک پسرم ، و جانشین من ، بعد از من می باشد ) . همان گونه که آن حضرت خبر داد ، خداوند مرا شر ( عمرو ) حفظ کرد ، زیرا معتمد عباسی ، برادرش را فرستاد تا ( عمرو بن عوف ) را بکشد .
اثبات الرجعه فضل بن شاذان ، مطابق نقل اثباه الهداه ، ج 7 ، ص 356
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD
اینهم از اسراف محسوب می شود
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روزی حسن بصری خدمت امیر المؤ منین (ع ) کنار شط فرات بود، ظرفی را آب نموده آشامید بقیه آنرا روی زمین ریخت . علی (ع ) فرمود در این کار اسراف نمودی زیرا آبرا بر زمین ریختی و بر روی آب بریختی حسن از روی اعتراض گفت شما خون مسلمین را میریزی اسراف نمیکنی من باین مقدار آب اسراف نمودم .
حضرت فرمود اگر من در ریختن خون مسلمین اسراف می کنم چرا به آنها کمک نکردی و جزء شورشیان با من جنگ ننمودی حسن گفت من آماده جنگ شده لباس و سلاح پوشیدم تا با شامیان همراه شوم همینکه از منزل بیرون آمدم هاتفی صدا زد قاتل و مقتول در جهنم هستند از تصمیم خود منصرف شدم فرمود راست گفتی او برادرت شیطان بود
انوار نعمانیه ص
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD
پاسخ نیکی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روزی کنیزی از کنیزهای امام حسن(ع) یک شاخه گل برای امام حسن(ع) آورد و به او هدیه داد. امام حسن(ع)نیز در مقابل آن هدیه، او را آزاد نمود.
بعضی از حاضران گفتند: در مقابل یک شاخه گل، او را آزاد کردی؟ امام حسن(ع) فرمود: خداوند این ادب را به ما آموخته است; آن جا که در سوره نساء آیه 86 می فرماید: (و هنگامی که کسی به شما تحیّت می گوید (احترام می کند)، پاسخ او را بهتر گویید. )
در این مورد، تحیّت بهتر، همان آزاد کردن اوست.
بر گرفته از: محمد محمدی اشتهاردی
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD
تبلیغ بد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
آیة الله مطهری (ره) می گوید: یک وقتی یک داستان خارجی در مجله ای خواندم، نوشته بود: دختری خیلی مذهبی بود. یکی از شاه زادگان عیّاش و شهوت ران، عاشق و علاقه مند این دختر بود و می خواست او را در دام خود بیندازد. این دختر به دلیل عفّت و نجابتی که داشت و این که پای بند اصول دیانت بود، به هیچ وجه تسلیم این آقا نمی شد. هر وسیله ای برانگیخت که او را گول بزند، نشد که نشد. دیگر تقریباً مأیوس شده بود که یک روز دید کسی از طرف این دختر پیغامی آورده و آمادگی خود را برای این که مدتی با هم خوش باشند اعلام کرده است. شاه زاده تعجب کرد، رفت سراغ او و در صدد تحقیق بر آمد که چرا این دختر نجیب و عفیف به عیّاشی و فسق و فجور روی آورده است. معلوم شد قضیه از این قرار است که یک آقای کشیشی بعد از این که احساس می کند این دختر یک روح مذهبی دارد به خیال خودش برای این که او را مذهبی تر کند، به او می گوید: من برای تو هدیه ای آورده ام، ظرفی بوده و روی آن حوله ای قرار داشته است. هدیه را جلوی او می گذارد و حوله را بر می دارد تا آن را نشان بدهد. یک وقت آن دختر می بیند یک کله مرده از قبرستان آورده. تا چشمش می افتد، تکان می خورد، می گوید: این چیست؟ کشیش می گوید: این را آوردم تا شما در باره اش فکر و مطالعه کنید، ببینید دنیا چقدر بی وفاست.
با این صحنه، آن چنان نفرتی در دل این دختر به وجود آمد که با خود فکر کرد و گفت: من به عکسش عمل می کنم. دنیایی که عاقبتش این است چرا باید این چهار روز عمر را به این اوضاع بگذرانیم، لذا به سوی عیّاشی کشیده شد.
ببینید این هم یک جور موعظه و نصیحت کردن است. باور کنید که در میان مواعظ و نصایحی که افراد انجام می دهند، امر به معروف و نهی از منکرهایی که صورت می گیرد، بسیاری از خود همین ها، منکر است.
برگرفته از: حماسه حسینی، ج 2،
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بســــــــــمـ رب النـــــور... 💫✨
⬅️ دعای هر روز ماه صفر💥🌙
📚📕در مفاتیح الجنان آمده است که
اگر کسی خواهد که محفوظ ماند
از بلاهای نازله در این ماه
در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند
🤲🏻أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
🕊️ ⃟ ⃟
کپی مطالب آزاد باذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج
🍃┅🦋🍃┅─╮
انجمن قرآن و دعا
https://eitaa.com/joinchat/2442461601C72aa4ac014
╰─┅🍃🦋🍃
معرفت نجات بخش انسان است
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
بسيارى از بزرگان در كتابهاى خود آورده اند:
شخصى به نام حسن بن عبداللّه ، فردى زاهد و عابد بود و مورد توجّه عامّ و خاصّ قرار داشت .
روزى وارد مسجد شد، امام موسى كاظم عليه السلام نيز در مسجد حضور داشت ، همين كه حضرت او را ديد فرمود: نزد من بيا.
چون حسن بن عبد اللّه خدمت امام عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: اى ابوعلىّ! حالتى كه در تو هست ، آن را بسيار دوست دارم و مرا شادمان كرده است و تنها نقص تو آن ست كه شناخت و معرفت ندارى ، لازم است آن را جستجو كنى و بيابى .
حسن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، معرفت چيست و چگونه به دست مى آيد؟
فرمود: برو نسبت به مسائل دين فقيه شو و اهل حديث باش .
حسن توضيح خواست كه از چه كسى معرفت بياموزم ؟
حضرت فرمود: از فقهاء و دانشمندان اهل مدينه بياموز، و چون مطلبى را فراگرفتى ، آن را نزد من آور تا راهنمائيت كنم .
حسن بن عبداللّه حركت نمود و مسائلى را از علماء فراگرفت و نزد حضرت باز گشت ، وقتى حضرت چنين حالتى را از او ديد، فرمود: برو معرفت را فراگير و آن را بشناس .
اين حركت چند بار تكرار شد، تا آن كه روزى امام موسى كاظم عليه السلام در مزرعه اش بود، حسن با حضرت ملاقات كرد و گفت : فرداى قيامت در پيشگاه خداوند بر عليه تو شكايت مى كنم ، مگر آن كه مرا بر شناسائى حقيقت معرفت ، هدايت و راهنمائى كنى ؟
بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: اوّلين امام و خليفه رسول اللّه اميرالمؤمنين علىّ عليه السلام است ؛ و سپس امام حسن ، امام حسين ، امام علىّ ابن الحسين ، امام محمّد باقر، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه عليهم ). حسن گفت : يا ابن رسوال اللّه ! امام امروز كيست ؟
حضرت فرمود: من امام و حجّت خدا هستم .
گفت : آيا دليل و نشانه اى دارى كه با آن استدلال كنم ؟
فرمود: نزد آن درخت برو، و بگو كه موسى بن جعفر مى گويد: حركت كن و به سوى من بيا.
حسن گويد: به خداوند قسم ، چون نزديك درخت آمدم ؛ و پيام حضرت را رساندم ، ديدم زمين شكافت و درخت به سوى حضرت حركت كرد تا آن كه جلوى آن بزرگوار آمد و ايستاد، سپس امام عليه السلام به درخت اشاره نمود: برگرد، پس آن درخت برگشت
اصول كافى : ج 1، ص 286، ح 8، الثّاقب فى المناقب : ص 455، ح 383، خرائج : ج 2، ص 650، ح 2 إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 18
⚡✨⚡✨⚡✨⚡✨⚡
🟥گروه داستانهاوحکمتهای پندآموزدرایتا
https://eitaa.com/joinchat/3409314105C446fc7291b
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍃
کانال داستان
https://eitaa.com/joinchat/894959749C24465c6bb5
@DastanD