eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات گسترده VIP
🔴 ارزانتـرین فروشگاه لوازم التحریر 🤝به /نصف قیمت ایران🇮🇷 ♥️ به مناسبت اربعین ❇️ اگر ارزانتر پیدا کردید جنس شما را (با همین کیفیت) 👉 😱👇 https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee 50 تا 80٪ تخفیف✅ تک بخر به قیمت عمده
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴 خریدتـان را از همین الان شروع کنیـد👏 🇮🇷 نصف قیمت ایران 🤝 به 🔴 ارزانتـرین فروشگاه تعاونی لوازم التحریر 🔹خودکار کیان ۱۹۸۰ / دفتر ۴۰برگ ۵۳۰۰ / 🔹برگه کلاسور ۱۳۹۰۰ / ماژیک فسفری ۷۷۰۰ / 🔹چسب ماتیکی ۴۸۰۰ / مداد مغزی ۶۹۰۰ / 🔹مداد رنگی ۱۲تایی ۱۴۵۰۰ /غلط گیر ۵۹۰۰ 🔹تراش و پاکن/ خط‌کش/ پوشه/ آبرنگ/و... https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee ✅ 50 تا 80٪ تخفیف✅ تک بخر به قیمت عمده
✨﷽✨ ✍فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم. شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد. استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟ شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند. 🔹استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...! اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✅فقط چندثانیه وقت میخادبخون👌👌 ✅چندثانیه تفکر ⭕️پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند با تعجب گفت: حالاکه داری جان می دهی از من اینها را درخواست می کنی⁉️ و قبلا به من هیچ گلایه نکردی❗️ مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ⭕️ ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی اینجا عادت نکنی... ⭕️مادر،گوهرنایاب زندگی راقدربدانید. بامادرتان طوری رفتارکنیدکه دوست داریدفرزندتان باشمارفتارکند... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💯💯حق هر بانوی ایرانی است که با داشته باشد💯💯 انواع مشکی و رنگی موجود است 💞ڪیفیت پارچه و دوخت عالے💞 💓طـرح و رنگ زیبا و چشـم‌ نواز💓 💞قیمتهاے عالــے و غیر نجـومـے💞 💓با نشـان اعتمـــــاد و معتبـــــر💓 هدایای ویژه محرم و صفر🏴💯 http://eitaa.com/joinchat/1196228609Ce36ce60469 جهت سفارش چادر مشکی👆😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
چادر رنگی های سه بُعدی با طرح‌های متنوع و بی‌نظیر😍 زود ببینید ظرفیت محدوده👇👇👇👇👇 ﷼ 💖💖💖💖💖 ﷼ 💖چادررنگی ۳بُعدی💖 ﷼ 💖سوپرسافت درجه یک💖 ﷼💖 سبک، اما بدن‌ نما نیست 💖 ﷼💖 پشت‌کرپ اصلا لیز نیست💖 ﷼💖 متراژ درخواستی مشتری💖 ﷼ 💖💖💖💖💖💖💖💖💖 طرح‌های امروز فقط برای امروزه فردا ممکنه طرح‌های امروزو نداشته باشیم
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم 🤲دعای سلامتی امام زمان (عج) 💐بسم الله الرحمن الرحیم💐 اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا 🌼خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى عج
هدایت شده از گسترده مارال
🔵تست عجیب اضطراب وافسردگی🤯 ⛔️تصویر بالا برای شما متحرک است یا ثابت⁉️ 1⃣متحرک〰〰〰〰〰〰〰〰 2⃣ثابت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💯حتما جواب رو ببینید عالیه 😳😱😲👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/1419051026Cc7733cbcda
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
قوی ترین ماسک خانگی پوست🤯 فقط ۷ روز ازش استفاده کنی تمام چرک و جوشهات ازبین میبره 😳 ساخت خمیر خانگی سفیدکننده فقط با 😌 خمیرخونگی زیبایی بساز👇👇 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/1419051026Cc7733cbcda ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/joinchat/1419051026Cc7733cbcda شوهرکش شو☝️💦 خودم تست کردم عالیه 💃
روزی امام حسن (ع) سواره بودند و مردی از اهل شام امام را ملاقات کرد و پی در پی او را لعن و ناسزا گفت. امام هیچ نفرمود تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ شد. آن گاه امام به مرد شامی سلام کرد و فرمود: برادر! گمان می‌کنم غریب باشی و گویا بر تو مشتبه شده است، اگر از ما طلب رضایت بجویی از تو راضی می‌شویم، اگر چیزی سؤال کنی عطا میکنیم، اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد میکنیم، اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنیم، اگر برهنه باشی تو را می‌پوشانیم، اگر محتاج باشی بی نیازت میکنی. اگر رانده شده ای تو را پناه می‌دهیم. اگر حاجت داری حاجتت را برآورده می‌سازیم، اگر بار خود را بر خانه ما فرود آوری و میهمان ما باشی تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود؛ زیرا خانه ما وسیع و از امکانات برخوردار است. چون مرد شامی این سخنان را از آن حضرت شنید، گریست و گفت: شهادت می‌دهم که تو خلیفة الله در روی زمین هستی و خدا بهتر می‌داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش از آن که تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین انسانها نزد من بودید و الآن محبوب ترین خلق نزد من هستید. پس بار خود را در خانه ی حضرت فرود آورد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان امام بود و از محبان و معتقدان اهل بیت (ع) شد. سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر، کم نشود؟ 📙یکصد موضوع، پانصد داستان 218/1 ؛ به نقل از منتهی الامال 222/1. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف خدمت آیت الله خویی رسیدم و در آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که از سرتا پایشان سیاه پوش بود، حتی جوراب های ایشان نیز سیاه بود. من درحالی که تعجب کرده و نگران حالشان بودم سوال کردم که آیا فکر نمی‌کنید با این وضعیت سر تا پا سیاه‌پوش در گرما، ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟؟!!! فرمودند: فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهداء (ع) دارم. پرسیدم: چطور؟؟ فرمودند: پدرم، آسید علی‌اکبر از وعاظ معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار می شد پس از دو سه ماه بارداری بچه‌اش سقط می شد و بچه‌دار نمی شدند. روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم می گوید:...که ایهاالناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت (علیهم السلام) رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخششند و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ایشان جای دیگری نروید که این‌ها حلال مشکلاتند. پس از آنکه از منبر پائین می آید زنی به او می گوید شما که به ما سفارش می کنید تا برای گرفتن حوائج‌مان درب خانه اهلبیت و امام حسین برویم، چرا خودت از امام حسین(ع) نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟؟!! ایشان درحالی که به شدت ناراحت می شوند به خانه می رود. مادر بنده می پرسد: چرا اینقدر ناراحتید؟؟؟ و ایشان قضیه را بازگو می کنند. مادرم می گوید خب راست گفته، چرا خودت چیزی نذر امام حسین نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما بچه‌دار شویم؟؟ پدرم می گوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم؟؟ مادرم در می گوید حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام ۲ ماه محرم و صفر را برای امام حسین از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتا پا سیاه پوش شد. در همان سال هم مادرم باردار می شود و ۷ ماه نیز از بارداری می‌گذرد و بچه اش سقط نمی‌شود. یک شبی یکی از طلبه ها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان می آید. وقتی پدرم درب را باز می کند پس از سلام و احوال پرسی عرض می کند که من یک سوال دارم. پدرم که گمان می کند سوال او یک مساله علمی و یا فقهی باشد می گوید بپرس. اما در کمال ناباوری آن طلبه می پرسد آیا همسرشما باردار است؟؟؟ ایشان با تعجب می گوید بله، تو از کجا میدانی؟ باز می پرسد ایشان ۷ ماهه باردارند؟؟ پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت می دهد. ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می کند و .... ......... ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن می کند و می گوید: آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صل را زیارت کردم. حضرت فرمودند: برو و به آسیدعلی اکبر بگو که بخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی این بچه ای را که ۷ ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ می کنیم و او سالم می ماند و ما او را بزرگ می کنیم و او را فقیه و عالم در دین می‌گردانیم و به او شهرت می دهیم و او را به نام من "ابوالقاسم" نام بگذار. حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟؟؟ ‎‎‌‌‎‎‌• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande