eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢برکت دعای حضرت صاحب الزمان عجل الله 🔸یكی از علما به نام آشیخ حسین تویسركانی نقل می‌كنند: «زمانی كه در نجف طلبه بودم معیشت بسیار سختی داشتم، برای گشایش در امور زندگیم به كربلا رفتم تا از حضرت اباعبدالله علیه‌السلام یاری بطلبم. اولین شب ورودم به كربلا در عالم رویا امام عصر عجّل‌الله‌فرجه را در حرم اباعبدالله علیه السلام دیدم كه به من فرمودند: «بالای سر برو و دعا كن.»‌ من هم بالای سر رفتم و با جد و جهد فراوان دعا كردم. پس از دعاهای فراوان، خدمت حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه آمدم و پرسیدم: «آیا دعا هم وكالت بردار است؟» حضرت فرمودند: «بله». عرض كردم: «آقا می‌شود از شما خواهش كنم به عنوان وكیل من، برایم دعا كنید؟» همان زمان حضرت دستهایشان را به آسمان بلند كرده وبرای حل مشكلاتم دعا كردند. 🔸پس از برگشتم به نجف ، متوجه شدم یكی از تجار بزرگ تویسركان خدمت آمیرزا حبیب الله رشتی رسیده و ایشان از من خیلی تعریف كرده‌اند. آن تاجر هم گفته بود مال زیادی در اختیار من می‌گذارد و مایل است كه دخترش را هم به عقد من در آورد. از آن زمان به بعد، به بركت دعای حضرت حجت عجّل‌الله‌فرجه شرایط زندگیم كاملاً‌ تغییر كرد. 📌ما هم به اماممان عرض می‌كنیم:‌ آقا جان! یقین داریم با دعای وجود مقدس شما، در زندگیمان فتح المبین صورت می‌گیرد. تمنا می‌كنیم با وجود همه بی‌لیاقتی‌ها و ناشایستگی‌هایمان ، وكالت‌ ما را هم بپذیرید و برای ما هم دست به دعا بردارید. 🖋استاد بروجردی 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌼داستان کوتاه ✍️در اصول کافی آمده است که از امام صادق علیه السَّلام درباره عقل سؤال شد. ایشان فرمودند: عقل چیزی است که به وسیله آن خداوند عبادت شود و بهشت به دست آید. راوی گوید: گفتم پس آنچه در معاویه بود چه بود؟ گفت: آن نیرنگ است و از شیطان، هر چند شبیه عقل است ولی عقل نیست. به یاد داشته باشیم آنچه که انسان‌های نیرنگ‌باز و دغل‌کار چه در معاملات و چه در دوستی با انسان می‌کنند برگرفته از عقل آن‌ها نیست بلکه منشا آن خواطری است که شیطان بر آنان وارد می‌کند چون عقل امری الهی‌ است و جز درست در آن اندیشه نمی‌شود. یک قمارباز با عقل خود در قمار نمی‌برد بلکه با خواطر شیطانی برنده می‌شود. کسی که مکر بر کسی می‌کند از عقل خود استفاده نمی‌کند بلکه این خاطر شیطان است که به او مکر و ترفند می‌دهد. پس مراد از عقل در قرآن، فقط عقلی است که اندیشه در خلقت خدا و حکمت او کند. کسی که در کسب و کاری مثل بازار بورس موفق شده است با نیرنگ حاصل از خواطر شیطانی موفق شود، این کار از عقل او نشأت نگرفته است و برخی که ادعا می‌کنند فلانی عقل داشت که در فلان کسب موفق شد به هیچ‌وجه این ادعا مبنای توحیدی ندارد. علت روشن بر این ادعا آن است که نتیجه عقل باید روشن و برای همگان یکسان باشد. مثال، کسی که عقل می‌کند و با والدین خود با احترام رفتار می‌کند باید نتیجه‌ عملش با کس دیگری که چنین می‌کند یکسان باشد و هر دو صاحب روزی و فرزند صالح شوند که در عمل چنین می‌شود. پس اینجا می‌شود عقل و اندیشه کرد چون اصول تعقل و نتیجه آن مشخص است. ولی کسی که در بورس سهم شرکتی را دارد هیچ مبنای مشخصی بر تعقل نیست که بداند فردا چه اتفاقی در جهان سیاست و اقتصاد می‌افتد تا تصمیم درستی بگیرد. مثال،‌ کسانی که در بورس سود می‌کنند شرکت‌هایی هستند که با نیرنگ خود در قالب عرضه و تقاضا گاهی قیمت را پایین می‌آورند تا مردم سهم خود بفروشند و آنان بخرند و سود کنند و گاهی قیمت را بالا می‌برند تا سهم خود به همان مردم بفروشند و سود کنند. چنانچه یک قمارباز هرگز با عقل خود کار نمی‌کند بلکه با ترفندی از خواطر شیطانی سعی در بردن حریف دارد و یک قمارباز هر اندازه پلید و مکار باشد در تصرف بیشتر شیطان برای خواطر زدن برای بردن است، چون شیطان همیشه درصدد سود رساندن در کسب حرام به رفیق خود است تا او را بیشتر در این امر تشویق به موفقیت و حرکت به جلو کند. ‌‌‌‌ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اگه میخوای سوگلی همسرت باشی و همیشه سرت جلو خونواده‌ش بالا باشه این کانالو داشته باش😌 💢زیرزیرکی ببین و بپز و زندگیتو بکن😜 والا مگه قراره همه چیو برا خونواده شوهر جار بزنی؟😆 💢‌ این کانال دل همه رو بدست میاره😉✌️ لقمه‌ مخصوص‌ 🫔 شیک و مجلسی 🥗 غذاهای 🧆 و 🍔 دسر🍧 و ژله🍮 https://eitaa.com/joinchat/51970438Cf03dc4415a 💢همسر من که پاک گیج شده از اینهمه خانومی و سلیقه من😁
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
چند ماهی بود برا دخترم یه معلم خصوصی گرفته بودم که خیلی هم جوون بود.هر روز میومد خونمون و توو اتاق ستاره یک ساعت با هم زبان کار میکردن. چهار ماه که از کلاس زبان گذشت،کم کم متوجه شدم دخترم که همیشه لباس های تنگ و جلف میپوشید الان لباس های راحت و گشاد میپوشه و سعی می‌کنه زیاد توو چشم نباشه.هر روز که می‌گذشت بیشتر به کارهاش شک میکردم تا اینکه یه روز گفت مامان چند وقت پیش که شما رفته بودید بیرون و توو خونه کسی نبود رفتم از یخچال برا خودم و آقای ناصری میوه بیارم که دستی...😭👇🔥 https://eitaa.com/joinchat/763953649C682a8d5c9c کاش هیچوقت کلاس خصوصی نمیگرفتم😭👆
✨﷽✨ 🌼نجات از مرگ با استخاره؟!! ✍جناب آقاى می‌فرمودند: در سفرى كه از اصفهان به شيراز مى‌خواستيم مراجعت كنيم، خدمت "حاجى بيد آبادى(ره)" مشرّف شديم، به ما فرمودند: "جناب ميرزاى محلاتى" به من نوشته است كه ايشان را از دعا فراموش كرده‌ام، سلام مرا به ايشان برسانيد و عرض كنيد که من شما را از دعا فراموش نكرده‌ام... چنانچه در فلان شب، سه مرتبه خطر مرگ به شما توجّه كرد و من از حضرت ولى عصر"عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف" سلامتى شما را خواستم و خداوند متعال شما را حفظ فرمود... آقاى ايمانى فرمودند، پس از رسيدن به شيراز پيغام آقاى بيدآبادى را به جناب ميرزا رسانديم، فرمود درست می‌گویند، در همان شبى كه ايشان فرمودند، تنها به منزل مى‌آمدم، درب منزل(زير طاق) كه رسيدم يك نفر ايستاده بود... تا مرا ديد عطسه‌اى عارضش شد، پس سلام كرد و گفت: استخاره‌اى بگير، با تسبيح استخاره گرفتم، بد بود گفت: يكى ديگر بگير، آن هم بد بود باز گفت: استخاره ديگر بگير، سوّمى هم بد بود!پس دست مرا بوسيد و عذرخواهى كرد و گفت: مرا وادار كرده بودند كه شما را امشب با اين اسلحه بكشم، چون شما را ديدم بی‌اختيار عطسه‌‌ام گرفت و مردّد شدم..! با خود گفتم استخاره مى‌گيرم، اگر خوب آمد، شما را مىكشم و تا سه مرتبه استخاره كردم و هر سه مرتبه بد آمد، دانستم كه خداوند راضى به این کار نيست و شما پيش خدا آبرومنديد... 📙داستانهای شگفت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
❌برسد به دست آقای رئیسیجهت جلوگیری از بیکار شدن بیش از ۳۰۰۰ هزار نفر در این وضعیت اقتصادی!!😔 در این کارزار به جهت ورود و پیگیری آقای به این موضوع ، ما را یاری کنید فقط کافیه رو لینک سایت زیر کلیک کنید و حمایت میکنم رو بزنید http://karzar.net/86870 http://karzar.net/86870 http://karzar.net/86870
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
👈 این تبلیغ عضویت در کانال نیست👉 این حمایت شما فقط ۳۰ ثانیه زمان میبره فقط کافیه روی لینک کلیک کنید و داخل سایت از این پویش حمایت کنید تا از بیکار نشدن بیش از ۳۰۰۰ نفر جلوگیری بشه! http://karzar.net/86870 http://karzar.net/86870
🔆خبر از درون ميهمان مسافر و پذيرائى 🌺يكى از بزرگان شيعه معروف به ابومحمّد، عيسى بن مهدى جوهرى حكايت كند: در سال 268 شنيدم كه حضرت مهدى ، امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف از عراق به سوى مدينه طيّبه كوچ نموده است . من نيز به قصد زيارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مكّه معظّمه شدم ، به اميد آن كه بتوانم مولايم امام زمان (عجّ) را زيارت و ملاقات كنم ، چون به روستاى صِريا رسيدم ، بسيار خسته و بى حال گشتم و ميل خوردن ماهى با ماست و خرما پيدا كردم كه چيزى همراه نداشتم و به هر شكلى بود خودم را به مدينه رساندم . 🌺موقعى كه با دوستانم برخورد كردم ، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانى راهنمائى كردند كه حضرت در آن جا ساكن شده بود، نزديك آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسيد، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نياز با خداى خود شدم كه بتوانم مولايم را زيارت كنم . 🌺ناگهان غلامى از ساختمان بيرون آمد و با صداى بلند گفت : اى عيسى بن مهدى جوهرى ! وارد ساختمان بشو، پس بسيار خوشحال شدم و با گفتن : لا إله إلاّ اللّه و تكبير و حمد و ستايش خداوند، داخل منزل رفتم . وقتى به درون ساختمان رسيدم ، سفره اى را گسترده ديدم ، غلام مرا كنار آن سفره برد و نشاند و گفت : مولايت فرموده است : از اين غذاها آنچه ميل دارى تناول كن . 🌺با خود گفتم : چگونه غذا بخورم و حال آن كه هنوز مولايم را نديده ام ، ناگهان صدائى را شنيدم : اى عيسى ! از غذاهاى ما آنچه را اشتهاء كرده اى ، ميل كن و مرا خواهى ديد. نگاهى بر سفره كردم ، ديدم همان چيزهائى است كه اشتهاء كرده بودم ، با خود گفتم : چگونه از درون من آگاهى يافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن كه به زبان بياورم ، برايم آورده شده است ؟! در همين لحظه صدائى شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! نسبت به ما اهل بيت عصمت و طهارت در خود شكّ و ترديد راه مده ، ما به هر چيزى آشنا و آگاه هستيم . 🌺با شنيدن اين سخن گريان شدم و از افكار خود توبه كردم و مشغول خوردن ماهى و ماست با خرما گشتم و هر چه مى خوردم ، از غذا كم نمى شد؛ و چون در عمرم غذائى به آن لذيذى نديده و نخورده بودم ، بسيار تناول كردم و با خود گفتم : ديگر كافى است ، زشت است بيش از اين بخورم و خجالت كشيدم . 🌺نيز سخنى را شنيدم كه فرمود: اى عيسى ! خجالت نكش و آنچه كه ميل دارى تناول كن ، اين غذاى بهشتى است و دست انسان به آن نخورده است ، پس مقدارى ديگر ميل كردم و عرضه داشتم : اى مولا و سرورم ! كافى است ، سير شدم . 🌺صدائى ديگر را شنيدم : اكنون به نزد ما بيا. هنگامى كه خواستم حركت كنم ، با خود گفتم : آيا با دست هاى نشسته نزد مولايم بروم !؟ حضرت از درون من هچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذاى بهشتى باقى نمى ماند و نيازى به شستن نيست . پس برخاستم و نزديك محلّى كه صدا از آن جا به گوشم مى رسيد، رفتم . 🌺ناگهان شخصى نورانى و عظيم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم ؛ در همين لحظه فرمود: چه شده است كه شما توان ديدن مرا نداريد؟ برو و دوستانت را نسبت به آنچه ديدى با خبر گردان و بگو: درباره ما شكّ نكنند. 🌺گفتم : برايم دعا كن تا ثابت قدم و با ايمان بمانم ، فرمود: اگر ثابت قدم و با ايمان نمى بودى ، اين جا نمى آمدى و مرا نمى ديدى . 📚هداية الكبرى حضينى : ص 373، بحار: ج 52، ص 68، ح 54، و ج 81، ص 395. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌹❤️ دیوانه ای در شهر بود... میگفتند از رفتن عشقش دیوانه شده است! روزی دیوانه از کنار جمعی میگذشت بزرگ جمع به تمسخر به دیوانه گفت: آهای دیوانه! میتوانی برای ما شعری بخوانی که ﺩﻩ ﺗﺎ ﮐﻠﻤﻪ " ﺩﻝ " ﺩﺍشته باشد ﻭ ﻫﺮ ﮐﺪاﻡ ﻣﻌﻧﯽ ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؟ دیوانه گفت: بله میتوانم!!! ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ , ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ... ✾ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 تقوا، راه کسب روزی ✍ سعید جُعفی می گوید: وضع مالی ام خیلی بد بود. به مکه نزد امام صادق (ع) رفتم و به ایشان از وضع بدم شکایت کردم. وقتی از نزد ایشان برمی گشتم، از قضا در راه، کیسه اي پیدا کردم که هفتصد دینار در آن بود. فوراً نزد امام برگشتم و قضیه را به ایشان گفتم. ایشان به من فرمود: ای سعید! از خدا بترس و تقوا را رعایت کن! در ملأ عام اعلام کن تا صاحبش پیدا شود! 👈تصمیم گرفتم اعلام کنم که اگر کسی کیسه ای گم کرده، نزد من آید. لذا با صداي بلند گفتم: هر کس کیسه اي گم کرده، نشانه اش را بگوید و آن را بگیرد. فردي آمد و نشانه هاي کیسه را گفت و کیسه اش را گرفت و در مقابل، هفتاد دینار با رضایت خود به من داد و گفت: این هفتـاد دینار حلال بهتر از آن هفتصد دینار حرام است. ❣دوباره به حضور امام صادق (ع) برگشتم و قضیه را گفتم. امام فرمود: وقتی از بی پولی نزد من شکایت کردی، دستور داده بودم سی دینار به تو بدهند. بعد امام دستور داد سی دینار را به من بدهند و من آن را گرفتم. اما من امروز بهترین زندگی را در میان قومم دارم. 📚 بحار الانوار، ج 47، ص 385 ↶【 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌹داستان آموزنده🌹. در عصر حضرت سليمان، پرنده‌اى براى نوشيدن آب به سمت بركه‌اى پرواز كرد، اما چند كودک را بر سر بركه ديد، پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از آنجا متفرق شدند. . همين كه قصد فرود به سوى بركه را داشت اين بار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به آنجا آمده. پرنده با خود انديشيد كه اين مردى با وقار و نيكوست و از سوى او آزاری به من نمی‌رسد؛ پس نزديك شد اما آن مرد سنگى به سويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد! پرنده شكايت نزد حضرت سليمان برد. . حضرت آن مرد را احضار و محاكمه کرد و دستور به كور كردن چشم او داد. . آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت: "چشم اين مرد هيچ آزارى به من نرساند، بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد و گمان بردم كه از سوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتر است اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 افتخار_بوسه روزی رسول خدا به مسجد رفتند و فرمودند: ای مردم! کدام یک از شما بر گردن من حقی دارید؟ میل دارم در این دنیا تلافی کنید. شخصی به نام «سواد» از میان مردم بلند شد و گفت: ای رسول خدا! روزی شما از سفر طائف برمیگشتید و من برای استقبال از شما آمده بودم. شما بر شتری سوار بودید، خواستید شتر را برانید که چوب دستی تان به بدن من خورد. حالا می‌خواهم تلافی کنم. رسول خدا (ص) به بلال فرمودند: همین حالا به خانه ی زهرا سلام الله علیها برو و آن چوب دستی را بیاور. بلال رفت و چوب دستی را از دست دختر گرامی پیامبر گرفت و به مسجد برگشت. «سواد» پیش آمد و چوب را گرفت. پیامبر فرمودند: بیا تلافی کن. همه منتظر بودند ببینند «سواد» با پیامبر (ص) چه می‌کند. «سواد» جلو آمد و مؤدبانه عرض کرد: به خدا پناه می‌برم از این که بر بدن رسول خدا (ص) چوب بزنم و تلافی کنم. می‌خواستم به این بهانه بوسه ای بر بدن. مبارک رسول خدا (ص) بزنم، آن گاه با اجازه ی پیامبر (ص) شانه ی ایشان را بوسید. 📙هزار و یک حکایت خواندنی ۱/ ۱۲۸. ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم✋️ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ... سلام بر تو ای مولایم، سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد! بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو... عج
🔴 آیه های آتش افزا احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید. ر. ک: روایت ها و حکایت ها / 132 131 به نقل از: داستان های پراکنده 2/ 55. ➥ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
27.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ماجرای تولد و ازدواج پیامبر اسلام سخنران شهید کافی 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✍« ذكر بسيار مجرب جهت برآورده شدن حوائج مهم » 🌸1.از اين ذكر بى خانه اى خانه دار شد. 🌸2. طلبكارى به طلبش رسيد. 🌸3. حاجتمندى به كربلا رفت. 🌸4. بى ماشينى ماشين دار شد. 🌸5. مجردى داماد شد. شما هم اگرحاجتى داريد ، بسم الله ... ✍آقا امام صادق عليه السلام فرمودند: هر كه صد مرتبه بگويد: 🌹يا رب صل على محمد و آل محمد🌹 خداوند صد حاجت او را برآورده مى كند ، حاجت در دنيا و حاجت در آخرت. 📚« اصول كافى ، جلد 4 از عارفی پرسيدند : چرا اينقدر ذکر "صلوات" در منابع دينی ما تاکيد شده؟! و برای آمرزش گناهان ، وسعت روزی ، صحت و سلامتی ، گشايش در کارها و... صلوات تجويز کرده اند؟! سر و راز اين ذکر چيست؟؟؟! فرمود: اگر به قرآن نگاه کنيد، فقط و فقط يکجا در قرآن هست که خداوند انسان رو هم شأن و هم درجه ی خودش می کند . يعنی از انسان مي خواهد که بياید کنار او و با هم در یک کاری مشارکت کنندو آن اين آيه ست: "انّ الله و ملائکته يصلّون علي النبي يا ايها الذين آمنوا صلّوا عليه و سلموا تسليما" خدا و ملائکه اش دارند براي پيامبر صلوات ميفرستند شما هم بیایید و همراهی کنید. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• خانواده ازدواج تربیت فرزند 🌟ارتباط با مشاورخانواده و‌زوجین🔰 🆔 @DAYANII 🆔 @Alnafs_almotmaenah ♦️مشاوره انلاین و تلفنی باهزینه می باشد ┏━━━ 💞 💫 🦋 ━━━┓    🏡 @khaneh_norani ✨ ┗━━━ 🦋 💫 💞 ━━━┛
❤️ مژده یزدگرد به ظهورمنجی ابن عيّاش در كتاب «مقتضب الاثر»از «نوشجان بن بود مردان» نقل كرده كه چون ايرانيان در جنگ «قادسيه» شكست خوردند، و يزدگرد از كشته شدن «رستم فرّخ‏زاد» سردار لشكرش و عدالت عرب مطلع گشت و دانست كه پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد با مسلمين كشته شده ‏اند. در حالى كه با كسانش عزم فرار داشت در ايوان كاخ خود ايستاد و گفت:هان اى ايوان! درود من بر تو باد! آگاه باش! هم اكنون از تو روى بر ميتابم تا وقتى كه من يا مردى از فرزندان من كه هنوز زمان وى نزديك نشده و موقع آمدن او فرا نرسيده است، برگرديم. سليمان ديلمى ميگويد: خدمت امام جعفر صادق عليه السّلام رسيدم و عرض كردم:قربانت گردم مقصود يزدگرد از «يا مردى از فرزندان من» چيست؟ حضرت‏ فرمود : او مهدى صاحب الزمان است كه بفرمان خدا قيام خواهد كرد. و او ششمين فرزند من و اولاد دخترى يزدگرد است. او از فرزندان يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر وى ميباشد. « ميدانيم كه شاه زنان دختر يزدگرد معروف به« شهربانو» مادر امام زين العابدين( ع) است». ➥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش لقمه های نــــــــونی مدرسه ای🌯🌮 مخصوص مامانایی که و تو کیفِ بچه نمیزارن😒👇 ۲۰ مدل نون پفکیِ مغزدار🥙🥯 ۲۰ مدل سوته بدونِ فر🍩 ۲۰ مدل تورکی و لقمه سرپایی🫔 ۲۰ مدل ساندویچِ خشک و سرد🌯 فقط مامانایی که ۵ ساعت بچه رو با یه کیک شیر از سر باز نمیکنن بیان🥰👇 https://eitaa.com/joinchat/3365077283Cd7e8e93d81 آموزشها سرپایی و تو ماهیتابس بیا👌
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
دخترم اشتهاش آدمو دق میداد! ینی تو مدرسه هرچی براش میزاشتم همونجوری با مشماش برمیگردوند خونه! چند باری توپ و تَشَر بهش اومدم فکر کردم اشتها افتاده اما دوستش گفت خاله مهلا خوراکیاشو میده دوستاش! دود از سرم داشت پامیشد تا اینکه مامان یکی از بچه ها بهم لینک این کانالو داد😍دخترم دیگه سیرمونی نداره 😅👇 https://eitaa.com/joinchat/3365077283Cd7e8e93d81
✨﷽✨ ✍مبلغی پول در بانک گذاشتم تا سودش را بگیرم، گفتند: در قرآن آمده که ربا است. پول را برداشتم و سکه خریدم، آیه‌ای از قرآن خواندم کسانی که طلا و نقره جمع می‌کنند اگر انفاق نکنند در آتش هستند؛ دیدم اگر انفاق کنم سودی دیگر باقی نمی‌ماند. رفتم بنگاه ماشین، دیدم همه به یکدیگر کلک می‌زنند و عیب می‌پوشانند و سود کلانی می‌خورند.خواستم بساز و بفروش شوم؛ گفتند: اگر مصالح درجه‌ی یک و کارگر ماهر بکار بگیری، آخر کار سودی برایت نمی‌ماند.خواستم تجارت کنم، گفتند: اگر دروغ نگویی سرت کلاه می‌گذارند. در آخر به این مطلب رسیدم که فقط اسم ربا بد در رفته است، بقیه مکاسب هم کمتر از ربا حرام‌خواری ندارند. واقعا پیدا کردن کسب حلال چه سخت است. به فرمایش امام صادق (ع): «به خدا قسم نبرد در میدان جنگ با شمشیر برای من از کسب حلال آسانتر است.» حالا فهمیدم چرا روستایی‌ها وقتی نام امام حسین (ع) می‌آید زودتر از شهری‌ها گریه می‌کنند! به این رسیدم کاش می‌شد انسان بالای کوهی می‌رفت و چوپانی می‌کرد و یا در دامنه‌ای گندم می‌کاشت و غیر از این دو، کسب حلالی در این جامعه ندیدم. در حديث ديگری، پيامبر اكرم «صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم» فرموند: «يكي از شما دست به سوي آسمان بلند می‌كند و مي‌گويد: يا ربّ يا ربّ، و حال آن‌كه طعام و لباس او از حرام است. پس براي چنين شخص چه دعايي مستجاب شود و چه عملي از او پذيرفته گردد، او (براي بندگي خدا) پول خرج مي‌كند ولي از حرام، اگر حج به‌جا مي‌آورد، از حرام است؛ اگر صدقه مي‌دهد، از حرام اگر ازدواج مي‌كند، از حرام است؛ اگر روزه مي‌گيرد، با حرام افطار مي‌كند؛ واي بر او! آيا نمي‌داند كه خداوند پاك و طيّب است و تنها پاكي را مي‌پذيرد، (مگر نه آن است) كه در قرآن فرموده است: (خداوند تنها، عمل پرهيزگاران را مي‌پذيرد.) از معصوم است که عبادت 10 جز دارد که 9 جز آن کسب روزی حلال است. واقعا اگر چوپانی بودم و در کوه بزچرانی می‌کردم و فقط دو رکعت نماز خالی می‌خواندم؛ 10 جز عبادت را انجام داده بودم. ‌‌‌‌ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
عارفی می گوید:که روزی دزدان قافله ما را غارت کردند،پس نشستند ومشغول طعام خوردن شدند. یکی از ان ها را دیدم که چیزی نمیخورد به اوگفتم که چرا با آنه در غذا خوردن شریک نمی‌شوی؟ گفت :من امروز روزه ام، گفتم : دزدی وروزه گرفتن عجب هست. گفت :اي مرد!این راه،راه صلح هست که با خدای خود واگذاشته ام،شاید روزی سبب شود وبا او آشنا شدم. ان عارف می گویدکه سال دیگر وی را در مسجد الحرام دیدم که طواف میکند وآثار توبه از وی دیدن کردم؛رو به من کرد وگفت: دیدی که ان روزه چگونه مرا با خدا آشنا کرد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔆سقراط و دانش آموز مشتاق 🌾زمانی دانش آموز مشتاقی بود که می خواست به خرد و بصیرت دست یابد. به نزد خردمند ترین انسان شهر؛ سقراط؛ رفت تا از او مشورت بخواهد. سقراط فردی کهنسال بود و در باره بسیاری مسائل آگاهی زیادی داشت. پسر از پیر شهر پرسید: 🌾چگونه او هم می تواند به چنین مهارتی دست پیدا کند؟"سقراط زیاد اهل حرف زدن نبود، تصمیم گرفت صحبت نکند و عملاً برای او توضیح دهد." 🌾او پسر را به کنار دریا برد و خودش در حالی که لباس به تن داشت، مستقیماً به درون آب رفت. شاگرد با احتیاط دستور او را دنبال کرد و به درون دریا قدم برداشت و همراه سقراط پیش رفت. آب تا زیر چانه اش می رسید سقراط بدون گفتن کلمه ای دستش را دراز کرد و بر روی شانه پسر گذاشت، سپس عمیقاً در چشمان شاگردش خیره شد و با تمام  توانش سر او را به زیر آب فرو برد. 🌾تلاش و تقلای پسر به نتیجه نرسید ولی پیش از آنکه زندگی پسر پایان یابد، سقراط سرش را بالا آورد. پسر به سرعت به روی آب آمد و در حالی که نفس نفس می زد و به دلیل خوردن آب شور به حال خفگی افتاده بود به دنبال سقراط گشت، تا انتقامش را از پیر خردمند بگیرد! در نهایت تعجب دانش آموز،  پیرمرد صبورانه در ساحل منتظر ایستاده بود. دانش آموز وقتی به ساحل رسید، با عصبانیت داد زد:  چرا خواستی مرا بکشی؟ 🌾مرد خردمند با آرامش سئوال او را با سئوالی جواب داد: وقتی زیر آب بودی و مطمئن نبودی که روز دیگر را خواهی دید یا نه، چه چیز را در دنیا بیش از همه می خواستی؟ دانش آموز لحظاتی اندیشید سپس به آرامی گفت:می خواستم نفس بکشم. 🌾سقراط چهره اش گشاده شد و گفت: آری پسرم هر وقت برای خرد و بصیرت همین قدر به اندازه این نفس کشیدن مشتاق بودی آن وقت به آن دست می یابی. 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🟢برکت دعای حضرت صاحب الزمان عجل الله 🔸یكی از علما به نام آشیخ حسین تویسركانی نقل می‌كنند: «زمانی كه در نجف طلبه بودم معیشت بسیار سختی داشتم، برای گشایش در امور زندگیم به كربلا رفتم تا از حضرت اباعبدالله علیه‌السلام یاری بطلبم. اولین شب ورودم به كربلا در عالم رویا امام عصر عجّل‌الله‌فرجه را در حرم اباعبدالله علیه السلام دیدم كه به من فرمودند: «بالای سر برو و دعا كن.»‌ من هم بالای سر رفتم و با جد و جهد فراوان دعا كردم. پس از دعاهای فراوان، خدمت حضرت ولی عصر عجّل‌الله‌فرجه آمدم و پرسیدم: «آیا دعا هم وكالت بردار است؟» حضرت فرمودند: «بله». عرض كردم: «آقا می‌شود از شما خواهش كنم به عنوان وكیل من، برایم دعا كنید؟» همان زمان حضرت دستهایشان را به آسمان بلند كرده وبرای حل مشكلاتم دعا كردند. 🔸پس از برگشتم به نجف ، متوجه شدم یكی از تجار بزرگ تویسركان خدمت آمیرزا حبیب الله رشتی رسیده و ایشان از من خیلی تعریف كرده‌اند. آن تاجر هم گفته بود مال زیادی در اختیار من می‌گذارد و مایل است كه دخترش را هم به عقد من در آورد. از آن زمان به بعد، به بركت دعای حضرت حجت عجّل‌الله‌فرجه شرایط زندگیم كاملاً‌ تغییر كرد. 📌ما هم به اماممان عرض می‌كنیم:‌ آقا جان! یقین داریم با دعای وجود مقدس شما، در زندگیمان فتح المبین صورت می‌گیرد. تمنا می‌كنیم با وجود همه بی‌لیاقتی‌ها و ناشایستگی‌هایمان ، وكالت‌ ما را هم بپذیرید و برای ما هم دست به دعا بردارید. 🖋استاد بروجردی 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
💠 این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود. گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟! گفت: من کلاه کسی را برنداشتم. گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست. گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم. بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده امااز خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد. برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند. از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟ گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟ داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند 📚حکایاتی از عنایات حسینی، ص111 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande