#وقت_سلام✋
دوباره دل زِ کمند گناه میگیرم
در آسمان خراسان پناه میگیرم
نگاه لطف شما بر همه نمایان است
که سهم خود را از این نگاه میگیرم
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
#صبحتون_امام_رضایی ⛅️⚡️🌦
روزی یک مرد ثروتمند، پسربچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.
آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر. پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟ پسر پاسخ داد: بله پدر، و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟ پسر کمی اندیشید و بعد گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانهای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوسهای تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود میشود اما باغ آنها بیانتهاست.
با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسربچه اضافه کرد:
متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!😁
🍃🍂 @khandevaneeee
🔴 پاداش عظیم عمل برای رضای خدا
پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یاران حضرت علی (علیه السلام) نزد زید بن ارقم که یکى از اصحاب رسول خدا و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى او چون از طرف حکومت براى خود احتمال خطر مى داد، از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد.
بعد از گذشت مدتى، همین شخص در بستر بیمارى افتاد.
وقتى امیرالمؤ منین (علیه السلام) شنید که زید بن ارقم مریض حال است، به عیادت و دیدار او آمد.
همین که زید چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد گفت مرحبا به امیرمؤمنان که از من عیادت مى نماید، با اینکه از ما دلگیر و آزرده خاطر است.
امام علی (علیه السلام) فرمود اى زید، آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردی، هرگز مانع آن نمى شود که ما شرط انسانیت و حق دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم.
سپس فرمودند هر کس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملِک را مأمور مى نماید تا براى او درود و تحیت فرستند و مشمول رحمت الهى قرار مى گیرد.
سپس افزود اى زید، من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد و به همین جهت از تو عیادت کردم.
📚 منابع:
۱. بحارالانوار، جلد ۸۱، صفحه ۲۲۸
۲. دعائم الاسلام، جلد ۱، صفحه ۲۱۸
۳. مستدرک الوسائل، جلد ۲
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚داستان کوتاه
روزی حضرت سلیمان(ع) در کنار دریا نشسته بود، نگاهش به مورچهای افتاد که دانه گندمی را با خود به طرف دریا حمل میکرد.
سلیمان(ع) همچنان به او نگاه میکرد که در همان لحظه قورباغهای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود، مورچه به داخل دهان او وارد شد و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان(ع) مدتی به فکر فرو رفت و شگفتزده شد، ناگاه دید قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود، آن مورچه از دهان او بیرون آمد ولی دانه گندم را همراه نداشت.
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید، و سرگذاشت او را پرسید.
مورچه گفت: «ای پیامبرخدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی میکند که نمیتواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل میکنم و خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا نزد آن کرم ببرد.
قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است میبرد، و دهانش را به درگاه آن سوراخ میگذارد، من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او میگذارم و سپس باز میگردم به دهان قورباغه، سپس در آب شنا کرده و مرا به بیرون از آب دریا میآورد و دهانش را باز میکند و من از دهان او خارج می شوم.»
سلیمان(ع) به مورچه گفت: وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری، آیا سخنی از او شنیدهای؟
مورچه گفت: آری او میگوید «یا من لا ینسانی فی جوف هذه الصخره تحت هذه اللجه برزقک، لا تنس عبادک المومنین برحمتک» ای خدایی که رزق و روزی مرا در درون این سنگ در قعر دریا فراموش نمیکنی، رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 عاقبت قرآن خوانِ بی تقوا!
در یکی از شبها امیرالمؤمنین علیه السلام از مسجد کوفه به سوی منزل خود حرکت کرد.
کمیل بن زیاد که از یاران خوب آن حضرت بود امام را همراهی مینمود. گذرشان از کنار خانه مردی افتاد که صدای قرآن خواندنش بلند بود و آیه ۹ سوره زمر را با صدای دلنشین و زیبا میخواند.
کمیل از حال معنوی این مرد بسیار لذت برد و در دل بر او آفرین گفت. بدون آنکه سخنی در زبان بگوید.
حضرت به حال کمیل متوجه شد و رو به او کرد و فرمود: «ای کمیل! صدای قرآن خواندن او تو را گول نزد زیرا او اهل دوزخ است (چه بسا قرآن خوانی هست که قرآن بر او لعنت میکند) و بزودی آنچه را که گفتم به تو آشکار خواهم کرد!»
کمیل از این مسئله متحیر ماند، نخست اینکه امام علیه السلام به زودی از فکر و نیت او آگاه گشت، دیگر اینکه فرمود: این مرد با آن حال روحانیش اهل دوزخ است.
مدتی گذشت. حادثه گروه خوارج پیش آمد و کارشان به آنجا رسید که در مقابل امیرالمؤمنین ایستادند و علی علیه السلام با آنان جنگید در حالی که حافظ قرآن بودند.
پس از پایان جنگ که سرهای آن طغیان گران کافر بر زمین ریخته بود، امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از سرها اشاره کرد و فرمود:
«ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب قرآن میخواند و از حال او در تعجب فرو رفتی.» آنگاه کمیل حضرت را بوسید و استغفار کرد.
📚بحارالانوار ج ۳۳، ص ۳۹۹.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#داستان_آموزنده
🔆بانوى صبور و استوار
در جنگ احد بسيارى از رزمندگان اسلام از جمله حضرت حمزه (علیه السلام ) به شهادت رسيدند، و شايع شد كه شخص پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) نيز شهيد شده است . پس از جنگ زنهاى مدينه از مدينه به سوى احد حركت كردند و به استقبال پيامبر (ص ) شتافتند و همه بجاى شهيدان خود، از پيامبر (ص ) سراغ مى گرفتند.
در اين ميان زينب خواهر عبداللّه بن جحش به پيامبر (ص ) رسيد، پيامبر (ص ) به او فرمود: صبور و استوار باش ، او گفت براى چه ؟، پيامبر (ص ) فرمود: در مورد شهادت برادرت عبداللّه .
زينب گفت : شهادت براى او گوارا و مبارك باد (هنيئا له الشّهادة ).
باز پيامبر (ص ) فرمود: صبر كن ، عرض كرد: براى چه ؟ فرمود: در مورد شهادت دائيت حمزه (ع ) زينب گفت : همه از آن خدائيم و به سوى او باز مى گرديم ، مقام شهادت بر او مبارك باد.
سپس پيامبر (ص ) فرمود: صبور و استوار باش ، عرض كرد: براى چه ؟ فرمود: در مورد شهادت شوهرت مصعب بن عمير، زينب تا اين جمله را شنيد، صدا به گريه بلند كرد، و بطور جانگداز ناله مى كرد، پيامبر (ص ) فرمود: مقام شوهر نزد زن به درجه اى است كه هيچكس در نزد او به آن درجه نيست .
ولى زينب در پاسخ كسانى كه مى گفتند: چرا در مورد شوهرت اين گونه گريه مى كنى ، مى گفت : گريه ام براى شوهرم نيست ، چرا كه او به فيض شهادت در ركاب پيامبر (ص ) رسيده بلكه گريه ام براى يتيمان او است ، كه اگر سراغ پدر بگيرند چه جوابى به آنها بدهم ؟!.
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
30.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسیم رحمت میرسه دوباره
یکی از آسمون خبر میاره
#سرود📺
#میلاد_پیامبر_اکرم(ص)🌺
#میلاد_امام_جعفر_صادق(ع) 🌼
#سید_مجید_بنی_فاطمه🎙