#داستان_آموزنده
🔆خنده بيجا و گناه خيز
صحرا نشينى سوار بر شتر بچه چموش خود شده بود و به حضور پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) آمد و سلام كرد، مى خواست نزديك بيايد و از آنحضرت سؤ ال كند، ولى شترش فرار مى كرد و به عقب برمى گشت و او را از حضرت دور مى كرد، و اين عمل سه بار تكرار شد.
اين منظره باعث شد عدّه اى از اصحاب كه در آنجا حاضر بودند، خنديدند (با اينكه خنده آنها بيجا بود، آنها مى بايست آن عرب صحرا نشين را كمك كنند تا سؤ ال خود مطرح كند ولى مى خنديدند و همين باعث ناراحتى آن عرب مى شد) خنده آنها و چموشى شتر باعث گرديد كه آن عرب عصبانى شد و با ضربتى شديد آن شتر را كشت .
اصحاب به رسول خدا (ص ) گفتند: آن عرب ، شتر خود را كشت پيامبر (ص ) فرمود: نعم وافواهكم ملا من دمه : آرى ، ولى دهانهاى شما پر از خون شتر است (يعنى شما با خنده بيجاى خود آن عرب نادان را عصبانى كرديد و او چنين جرمى مرتكب شد، شما در خون آن شتر بى نوا شريك هستيد، چرا چنين كرديد؟!)
📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 سید محمد جبل عاملی و امام زمان(عج)
سید محمد جبل عاملی از اهالی قریه جب شلیت، از ترس حاکمان ستم پیشه و ظالم آن منطقه، که قصد داشتند سید را وادار کنند به نیروهای نظامی آنها بپیوندد، بطور مخفیانه با دست خالی از جبل عامل خارج می شود و پس از تحمّل سختی ها، خود را به نجف اشرف می رساند و در کنار حرم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام زندگی ساده و فقیرانه ای را شروع می کند.
شرایط آن زمان به گونه ای بوده است که تقریبا اکثر مردم حتی در تأمین مایحتاج روزانه خود دچار مشکل بوده اند، وقتی وضع عامه مردم چنان باشد بدیهی است که امثال سید محمّد که با دست خالی مجبور به ترک وطن می شوند و در عین حال به جهت عزت نفس و حجب و حیا راضی نمی شوند که کسی متوجّه تنگ دستی آنها گردد مجبورند فشارهای زیادتری را متحمل گردند.
در چنین شرایطی گاهی به خاطر فقر و غربت، سید محمّد مجبور بود چندین روز متوالی را گرسنه بماند و حتی نتواند مختصر خوراکی را برای خوردن تهیه نماید، بر اثر تکرار این وضع سید هر چه فکر می کند هیچ راهی به نظرش نمی رسد. ناگهان به ذهنش خطور می کند که عریضه ای به حضرت حجة بن الحسن المهدی علیه السلام بنویسد و از آن حضرت درخواست کمک و حلّ مشکل نماید.
در موقع نوشتن عریضه بنا را بر این می گذارد که چهل روز تمام، اعمال و رفتار خود را به گونه ای کنترل کند که کوچک ترین خلاف شرعی را مرتکب نشود، تا به واسطه این کار مورد عنایت امام زمان علیه السلام قرار گیرد
❌ ادامه در پست های بعد
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
ضمنا عهد می کند درخواست خود را هر روز صبح روی کاغذی بنویسد و قبل از طلوع آفتاب بدون آن که کسی متوجه شود، به خارج شهر برود طبق دستوری که در عریضه نویسی وارد شده است آن را در آب جاری یا چاهی بیندازد.
سید این کار را بدون وقفه سی و نه روز انجام می دهد منتهی در روز آخر وقتی نتیجه ای نمی بیند با ناراحتی خاصّی بر می گردد. در وسط راه متوجه می شود که کسی از پشت سر می آید.
وقتی سید بر می گردد و به پشت سر خود نگاه می کند، می بیند مرد عربی در چند قدمی او می آید. وقتی به سید نزدیکتر می شود سلام می کند و پس از احوالپرسی مختصر، از سید سؤال می کند: سید محمّد!
مگر چه مشکلی داری که سی و نه روز تمام قبل از طلوع آفتاب خود را به اینجا می رسانی و عریضه ای را که همراه می آوری به آب می اندازی و سپس بر می گردی؟ آیا فکر می کنی که امام تو از حاجت و مشکل تو اطلاعی ندارد؟!
سید محمّد می گوید: من در حالی که از حرف های آن عرب جوان تعجب کرده بودم با خود گفتم: این آقا کیست که مرا با اسم شناخت؟
در حالی که من تاکنون او را در جایی ندیده ام.
ثانیا: او با من به لهجه جبل عاملی صحبت می کند، و حال آنکه ازاهالی جبل عامل کسی این گونه لباس نمی پوشد و قطعا او از جبل عاملی های ساکن نجف هم نیست چون من همه آنها را می شناسم.
ثالثا: من در طی این سی و نه روز که صبح زود از شهر خارج می شدم، همواره مواظب بودم که کسی متوجه من نشود، پس این آقا چگونه خبر دار شده است که سی و نه روز است من این کار را تکرار می کنم؟!
❌ ادامه در پست های بعدی.
.
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
همین طور که با آن مرد عرب به طرف شهر می آمدیم من به این مطالب فکر می کردم، ناگهان با خودم گفتم: یعنی ممکن است که من این توفیق را پیدا کرده و به زیارت حضرت ولی عصر علیه السلام نائل آیم؟!
از آنجایی که قبلا درباره اوصاف و شمایل آن حضرت چیزهایی شنیده بودم، تصمیم گرفتم ببینم آیا از آن نشانه ها در این عرب جوان اثری وجود دارد یا نه؟
این بود که در صدد برآمدم تا با او دست بدهم دستانم را به طرف او دراز کردم ومتقابلا آن جوان هم دو دستش را پیش آورد، وقتی باهم مصافحه کردیم، مطمئن شدم که او همان عزیزی است که همه مشتاق زیارتش هستند، بلافاصله آماده شدم تا دستان مبارکش را ببوسم سپس خود را به روی قدمهای مبارکش بیندازم ولی وقتی با تمام وجود خم شدم تا لبهای خود را به دستان مبارکشان برسانم، بلافاصله ناپدید شد و مرا در حسرت دیدار دوباره اش گذاشت، گر چه مشکل فقر آن روز از من برطرف شد، ولی هیچ وقت حسرت دیدار دوباره، به پایان نرسید.[1]
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
پی نوشت:
[1] النجم الثاقب، ، ص 421.
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا گاهی اموات به فکر ما می آیند؟
حجت الاسلام #قرائتی: اگر یکدفعه به یاد میتی افتادید بدونید داره به شما التماس میکنه که براش دعا کنید...
🌹مرحوم آیت الله بها الدینی:
گاهی من برای #اموات صلوات را هدیه میکنم و اثرات عجیبی هم دیدم.
💠خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است، مقداری #صلوات برایش هدیه کردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلواتها او را نجات دادهاند.
🌟کسی میگفت: مادرم چندسال قبل مرده بود، یک شب خوابش را دیدم، گفت:
پسرم! هیچچیزی مثل صلوات روح من را شاد نمیکند؛ بهترین هدیه که به من می دهی، این ذکر است...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
﷽ #سلام_امام_زمانم ﷽
ای چاره ساز، مشکل ما را تو چاره کن
برحال خراب عاشقانت، نظاره کن
پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل، مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن
#اللهـم_عجـل_لولیـک_الفـرج 🤲🌹
#صبحتون_مهدوی🌼 🍃
🍃 اَللّهُــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🍃
🌹🍃🌹🍃
🔴 گرهگشا باشیم
🌹امام حسن مجتبی علیهالسلام در مسجد معتکف بودند که مردی نزد ایشان آمد و گفت:
«ای فرزند رسول خدا! من مقروضم و میخواهند به خاطر بدهیام مرا حبس کنند.»
امام حسن علیه السلام فرمودند:
«در حال حاضر مالی در اختیار ندارم که قرض تو را بپردازم.»
آن شخص گفت:
«پس وساطت کنید تا به من مهلت دهند.»
امام حسن برخاستند تا همراه بدهکار بروند.
((ابن مهران)) که آنجا حضور داشت به ایشان گفت:
«ای فرزند رسول خدا ! آیا اعتکاف را فراموش کردید؟»
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
«فراموش نکردهام، ولی جدّم رسول خدا فرمودند:
کسی که در راه برآوردن حاجت برادر مسلمانش بکوشد، چنان است که نُه هزار سال خدا را عبادت کرده باشد. عبادت کسی که روزها را روزه گرفته و شبها را به شب زندهداری و عبادت مشغول باشد.»
📚من لایحضره الفقیه، جلد۲، صفحه ۱۸۹
📚وسائل الشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۵۵۰
➥
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
«امامجمعهٔ زنجان، مرحوم سیّد محمود، از قول کسی که خود را فرزند عالم میدانست میفرمودند: پس از فوت پدر، برایشان قرآن قرائت میکردم و به یکی از کسانی که احضار روح میکرد گفتم: از پدرم سؤال کنید قرائت قرآن ما برای شما در آن عالم چه صورت و نتیجهای دارد؟
پس از احضار جواب داد: میگوید صورت و نتایج آن را من نمیتوانم بگویم و شما نیز نمیتوانید درک کنید، ولی برای شما مثالی میزنم؛ اگر کسی در حمّام گرم تاریکی قرار داشته باشد، ناگاه روزنهای برای آن باز کنند که روشنایی و نسیمی از آن داخل شود، چگونه است؟ قرآن خواندن شما برای ما شبیه به آن است.»
📚 (منقول از علّامه طباطبائی؛ ثمرات حیات، ج۱، ص۱٤۹)
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🟡 ماجرای عبرتانگیز مرد به ظاهر مسلمانی که شرابخوار بود و هنگام مرگ در محضر پیامبر کافر شد...!
☘نقل شده است پیامبر اکرم ﷺ بر بالین شخصی که در حال احتضار بود، آمدند و به او تلقین کردند که بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إِلَّا الله». او گفت: نمی گویم و نخواهم گفت و از اینکه این کلمه را در طول شصت سال گذشته گفتهام پشیمانم! این را گفت و از دنیا رفت. حضرت از همسر این مرد پرسیدند شوهرت چه عملی مرتکب می شد و به چه گناهی عادت داشت که این گونه با کفر از دنیا رفت؟ همسرش گفت: یا رسولالله او به شراب خواری عادت داشت و هر شب تا ظرفی از شراب نمی خورد نمیخوابید.
📚(خزینةالجواهر، ص۳۱۲)
⭕️ در هنگام مرگ، شخص ملاحظه اطرافیان را نمی کند و واقعیت های باطنی او کم کم ظهور پیدا میکند. اگر خدای نکرده ایمانش سطحی و زبانی بوده و اعتقادات در او رسوخ نکرده باشد، کفرش را بروز میدهد.🍂
#شرک
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افرادی رو دیدم متاسفانه که خودکشی کرده بودن
و اومدم کنار یه نفرشون...
#زندگی_پس_از_زندگی
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 تاثیر آخرین عمل انسان در لحظه مرگ!
⛔️بدبختی این است که آخرین عمل انسان گناه باشد و در این حال بمیرد
✳️وسعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد.
🍃مثلا در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد .
🔶 "حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند، در همانجا سکته کرد ومرد.
🔆عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل او می نویسند.
🔰 پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که :
خدایا، عمل آخری ما را عمل خیر قرار بده
🔴 زیرا اگر آخرین عمل شما خیر باشد
خداوند به همان نگاه می کند و به اعمال قبلی نگاه نمی کند.
♦️بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند،
✨ خداوند هم همین طور، فقط به آخری نگاه می کند ، می بیند آخرین عمل خوب بوده ، می گوید: به بهشت برو.
💠لذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا "
🌟اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده...
📗گلچین سخنان مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی ره
منبع کتاب آداب الطلاب
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 کفاره ی گناهان
صف های نماز جماعت بسته شده بود و همه آماده شنیدن اذان بودند. ناگهان مردی با چهره ای نگران در حالی که سرش را پایین انداخته بود، در کنار پیامبر (ص) به زمین نشست، اما خجالت می کشید به چهره او نگاه کند.
پیامبر (ص) با مهربانی نگاهی به او کرد و آماده شنیدن حرف هایش شد. مرد به آهستگی و با صدای لرزان گفت: «ای رسول خدا! من گناهی کرده ام که...».
پیامبر (ص) دیگر به حرف های آن مرد گوش نداد و برخاست تا نماز را شروع کند.
مرد فکر کرد که بی موقع مزاحم آن حضرت شده است. به همین دلیل با شرمندگی بلند شد و به صف های نمازگزاران پیوست.
همین که نماز تمام شد به سرعت و قبل از آن که کسی به حضور پیامبر (ص) برسد، نزد او رفت و دو زانو نشست. پیامبر (ص) به چهره آن مرد نگاهی کرد. مرد که سرش پایین بود، گفت: «یا رسول الله! عرض کردم گناهی کردم که...».
پیامبر (ص) با مهربانی پرسید: «مگر اکنون با ما نماز نخواندی»؟ مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»!
پیامبر (ص) پرسید: «مگر به خوبی وضو نگرفتی»؟ مرد جواب داد: «بله یا رسول الله»! حضرت به آرامی گفت: «پس نمازی که خواندی کفاره گناه تو بود.»
به نقل از: تفسیر نمونه، ج 9، ص 268
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 رازی که حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) برای آن به ایران آمد!
✍شیخصدوق، مجموعه روایات وی را با عنوان جامع اخبار عبدالعظیم گردآوری کرده است.
👌رحمت الهی بر ایشان که بر گردن منتظران #امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه)، حق بزرگی دارند.
🔸راز و حقیقتی که حضرت عبدالعظیم حسنی از قول امام هادی علیه السلام فاش میکند،
✅ وعده امام هادی علیه السلام به او درباره ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه و ریشه کن شدن ظلم فقط به دستان او..❗️
📚 امالی شیخ صدوق ص۴۴۹
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼میر غضب شاه
🌸
✨
ناصرالدین شاه میرغضبی داشت که آدم قسی القلبی بود. (میر غضب افرادی بودند که وقتی قاضی حکم اعدام صادر می کرد ، اعدامی ها را دست آن ها می دادند تا اعدام کنند. مظهر غضب بودند و مردم از آنها می ترسیدند ، چون به نوعی با دولت همکاری داشتند لذا مردم از آنها حساب می بردند )
میرغضب با رفقایش جمعه ها برای گردش و تفریح اطراف شهر می رفتند و شبش هم یکی از این ها منزلش شام درست می کرد، سور مفصلی می داد.
یک بار که مهمانی دادن نوبت میرغضب بود، میرغضب به زن اولش که در بالای شهر و آدم مشهوری بود گفت غذا درست کند تا مهمانی آن جا باشد.
چند روز قبل از این واقعه که ایام فقر و قحطی بود، جناب میرغضب در یکی از محلات تهران داشت می رفت که کنار آب انباری صدای ناله ای شنید. جلو آمد و دید حیوانی زایمان کرده ولی از بی شیری و بی غذایی هم خودش و هم بچه هایش دارند می میرند.
به قصابی محل می رود و پولی به او می دهد و می گوید من را می شناسی؟ من میرغضب ناصرالدین شاه هستم. این پول را بگیر، تا یک ماه هر روز به این حیوانی که این گوشه افتاده گوشت و استخوان بده!
اگر بفهمم این حیوان مرده یا به او نرسیدی پدرت را در می آورم.
بر اثر این کار این حیوان ها زنده ماندند.
این جریان چند روز قبل از آن مهمانی اتفاق افتاده بود.
خانم اولش هم که فهمیده بود ایشان هوو رو سرش آورده خیلی از دستش ناراحت بود. آن شب تصمیم می گیرد سم مهلکی در غذا بریزد و میرغضب و رفقایش را بکشد.
ولی وقتی میرغضب بعد از پایان تفریح روز جمعه به رفقایش می گوید به منزل برویم می گویند آقا ما تفریحمان پایین تهران بود می دانیم در این پایین هم خانه داری، به آن خانه می رویم.
میرغضب می گوید ما آن جا غذا تهیه کردیم می گویند نه، به دل ما افتاده که آن جا نرویم.
ناخواسته به خانه زن دومی می آیند و غذای ساده ای می خورند می خوابند.
صبح دیدند میرغضبی که اشکش نمی آمد و اهل گریه نبود بیدار شده و زار زار گریه می کند. می پرسند آقا چرا گریه می کنی؟ می گوید: در خواب امام سجاد(ع) را دیدم. به من فرمود: میرغضب به خاطر این که به آن حیوان ها رحم کردی خدا هم به تو رحم کرد. خدا می خواهد هم در دنیا و هم در آخرت کارت را اصلاح بکند.
امشب بنا بود شما و رفقایت خانه زن اولت بروید. او هم سمی در غذایتان ریخته بود تا همه آنان را بُکشد. ولی به خاطر این که رحم کردی خدا این بلاء را از شما دور کرد. علامتش هم این است که اگر به خانه بروی زن اولت در گوشه آشپزخانه بقیه سم ها را پنهان کرده است. ولی به تو نصیحت می کنم زنت را اذیت و آزار نده. اگر خواست بگذار با شما زندگی بکند اگر هم نخواست طلاقش بده، حق و حقوقش را هم بده. بی رحمی نکن که این رحمت از تو سلب بشود.
به تو بشارت بدهم که یک ماه دیگر خدا به تو توفیق می دهد به کربلا برای زیارت قبر پدرم اباعبدالله الحسین بروی و همان جا توبه می کنی و عاقبت به خیر می شوی و از دنیا می روی.
میرغضب به رفقایش می گوید من این خواب را دیدم منقلب و گریان شدم. رفقایش می گویند برویم تحقیق کنیم. حرکت می کنند و به خانه زن اولش می روند. زنش داد و فریاد می زند چرا دیشب نیامدی من منتظر بودم. میرغضب می گوید: منتظر بودی ما را بکشی. فکر می کنی خبر نداشتم. دست زن را می گیرد می برد گوشه آشپزخانه سم ها را به او نشان می دهد.
زنش جا می زند می گوید بله واقعیت است. میرغضب می گوید: چون امامم سفارش کرده با تو کاری ندارم. می خواهی بمان، می خواهی برو.
میرغضب توبه می کند و بعد از یک ماه دیگر هم همان طور که امام فرموده بود به کربلا می رود و در جوار امام حسین(علیه السلام ) از دنیا می رود.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️آقا جان شما كه مستاجر نيستيد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند
روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم .
آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم
مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.
وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.
در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.
عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود.
چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.
منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🌹داستان آموزنده
آقایی نقل میکرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود.
دکتر برای او آزمایشهایی نوشت.
بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش به بیمارستان رفتیم؛
چشمان و قلبش میلرزید.
متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست.
دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد.
متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!!
از این کار او تعجب کردم!
متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینهها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد.
پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینهای کم در راه خدا، با زبان و در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و ازدیاد نعمت است.
«و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…»
(ضحی آیه ۱۱).
«اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…»
(ابراهیم آیه ۷).
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✅آیت الله ناصری:
✍در نجف استادی داشتیم که در هر دو هفته یک مرتبه خدمت ایشان میرفتیم. با وجودی که شاید بیست و پنج فرسخ بین من و او فاصله بود؛ به من دقیق خبر میداد و میگفت: مثلاً فلان جا اشتباه کردی، آنجا را درست رفتی، همه را میدید. همه ما این نیرو در وجودمان هست، لکن حیف که غافل هستیم. اگر انسان ملتزم بشود واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند و آن وظیفهای که به او محول است به نحو احسن انجام بدهد و در تمام مشکلات یابن الحسن بگوید؛ خدا شاهد است؛ پردهها عقب میرود و همان عنایات به او هم میشود
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚#داستان_آموزنده
یکی از کسانی که احادیث امام سجاد علیهالسلام را روایت کرده و آن احادیث را نشر و گسرتش داده، شخصی است به اسم محمدبن مسلم بن عبدالله زهری.
این زهری، از بنی امیه است! پدربزرگش (عبیدالله) در جنگ بدر با پیامبر اکرم جنگیده بود و پدرش (مسلم) همراه با مصعب بن زبیر در سرکوب مختار نقش داشت.
خودش هم در دستگاه خلافت اموی صاحب منصب بود و برخی خلفا او را برای معلمی سرخانه بچههایشان انتخاب می کردند.
یعنی طرف جد اندر جد دشمن اهل بیت علیهمالسلام به حساب میآمد؛
اتفاقا یک بار هم امام سجاد علیهااسلام شنیده بودند که او در مسجدالنبی سخنانی توهین آمیز درباره امیرالمومنین علیهالسلام گفته که او را به خاطر این سخنان سرزنش کردند.
آن وقت امام سجاد علیهالسلام برای چنین آدمی، یک نامه مفصل نوشته است و در آن با لحنی کاملا دوستانه و خیرخواهانه نصیحت کرده که نگذارد حکومت بنی امیه از موقعیت علمی او سوءاستفاده بکنند.
این رفتار امام سجاد چنان در زهری تاثیر کرد که او به کل عوض شد و در شمار شاگردان امام درآمد!
در تاریخ نوشتهاند او طوری به امام علاقه داشت که باقی بنیامیه سر همین موضوع مسخرهاش میکردند و با حالت تمسخر به او میگفتند: زهری! پیامبرِ تو، علی بن الحسین تازه چه کار کرده و چه گفته؟!
📙 (تحف العقول، ترجمه پرویز اتابکی، ص 280-283)
(شرح الاخبار، ج 3، ص 258).
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 عدالت دقیق و عجیب خداوند!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مىكرد، چشمهاى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد.
در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت.
پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت.
در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسهاش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست.
پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم.
بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد!
موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مىديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟
خداوند به موسى(ع) وحى كرد:
آن پيرمرد هيزمشكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد.
پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد.
به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم.
منبع: بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📘#داستانهایبحارالانوار
💠 دعا برای برادران دینی
🔹علی بن ابراهیم از پدرش نقل میکند که: عبدالله بن جندب را در عرفات در حالی دیدم که کسی حال او را در عرفات نداشت.
دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده و اشک از گونه هایش جاری بود.
وقتی مردم رفتند به او گفتم:
ای ابا محمد! من هیچ کس را مانند تو (غرق در ذکر و دعا و سوز گداز) ندیدم!
🔹گفت: به خدا سوگند دعایم فقط برای برادران دینیام بود. چون #امام_کاظم علیه السلام به من فرمودند:
« هرکس برای برادران دینی در پشت سرشان دعا کند، از عرش الهی ندا میرسد: صدهزار برابرش برای تو باد.»
من خوش نداشتم صدهزار دعای عرشی را که حتمأ مستجاب میشود، به خاطر یک دعا برای خود از دست بدهم. در صورتی که نمی دانم آن یک دعا مستجاب میشود یا نه.
📚بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۳۸۵
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•