eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
8 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🍃در شهری زنی بسیار زیبا رو بود که شوهری (بی غیرت) داشت زن روزی خودش را آرایش کرد و به شوهر بی غیرتش گفت: آیا کسی هست که منو ببینه و در فتنه واقع نشه؟ شوهر گفت: بله یک نفر بنام عبید که بسیار انسان عابدیست زن گفت: حالا ببین چجوری وسوسه اش میکنم و در فتنه می اندازمش 🔴زن به نزد عبید رفت و چادرش را از چهره اش کنار زد ، مثل اینکه تکه ای از ماه در صورت این زن گذاشته بودن و عبید را بسوی خودش دعوت کرد عبید گفت: باشه من قبول میکنم که باتو باشم اما چند سوال دارم و دوست دارم با من صادق باشی اگر صادق بودی قبول است ، آن زن گفت:باشه درست جواب میدم عبید گفت: اگر الان عزرائیل برای بیرون آوردن روحت بیاد آیا در آن حالت نزع روح دوست داری بامن مشغول باشی؟زن گفت: نه به خدا ، عبید گفت اگر تو را در قبر گذاشتن و منکر و نکیر برای سوال و جواب پیشت آمدند در آن حالت دوست داری با من باشی؟ زن گفت: نه به خدا، 🍃عبید گفت: اگر قیامت برپاشد و تو نمی دانستی که پرونده اعمالت به دست راستت می دهند یا دست چپت آیا در آن حالت باز دوست داشتی با من مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا عبیدگفت: اگر ترازوی اعمال گذاشتند و تو نمی دانستی که اعمال خوبت بیشتر میشود یا اعمال بدت ! آیا در آن حالت باز دوست داشتی که با من مشغول گناه باشی؟ زن گفت: نه به خدا 🍃عبید گفت: اگر در مقابل خدا قرار گرفتی و خداوند با تو صحبت می کرد ،آیا باز هم دوست داشتی با من باشی ؟ زن گفت نه والله عبید گفت: وقتی مردم از روی پل صراط رد میشدند و تو نمی دانستی که آیا میتونی رد بشی یانه؟ آیا باز هم دوست داشتی بامن مشغول گناه باشی ، زن گفت نه به خدا دیگه نگو ، عبید گفت : راست گفتی و آن زن به خانه رفت و به شوهرش گفت هم من بد کردم هم تو و زن توبه کرد واز عبادت کاران بزرگ شد .👌🌸 اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande