eitaa logo
داستان آموزنده 📝
14.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ⭕️شهیدی که پیکرش با یک دکمه شناسایی شد شهید محسن اسحاقی فرمانده یگان دریایی لشکر ۲۵ کربلا مازندران، شهرستان بابل، در جريان حمله عراق به فاو در سال1367 که منجر به از دست رفتن اين شهر شد او به همراه يکی از همرزمان خود به نام اباذری در جبهه فاو حضور داشتند که او به اسارت نيروهای عراقی در آمد محسن بعد از گذشت پنج روز الی ده روز اسارت دوازده نفر از اسرای ايرانی را آماده فرار کرد آنان شبانه نگهبان عراقی را به قتل رساندند و از بصره به شلمچه رسيدند،اما در اين مکان بار ديگر به اسارت نيروهای بعثی در آمدند.نيروهای عراقی با ضربه تفنگ ،سر ،جمجمه و دندانهای وی را شکستند و پای راست او را قطع کردند و پس از شکنجه بسيار در ۲۸ فروردين1367 گلولة خلاص را بر قلب او شليک کردند و او را به شهادت رساندند. هفت ماه پس از شهادت محسن،گردان انصار پيکر او را در مرز شلمچه در 23 آبان 1367کشف کرد در شرايطی که قابل شناسايي نبود.چون جنازه قابل شناسايي نبود می خواستند آن را جزء شهدای گمنام ثبت کنند که ناگهان همسر او به خاطر آورد که شلوار اسحاقی سه دکمه داشت و دکمه وسطی را به هنگام عزيمت او به فاو از پيراهن خود کنده و به شلوار شوهر دوخته است به اين ترتيب همين دکمه باعث شناسايي پيکر شهيداسحاقی گرديد ✍فرازی از وصیت‌نامه شهید: هنگامى كه خبر شهادتم را شنيديد برايم گريه نكنيد تا باعث خوشحالی دشمنان نشود. اگر خواستيد گريه كنيد فقط و فقط براى مظلوميت حسين(ع)فرزند فاطمه و براى تنهايى و غربت آقايان امام زمان(ع) و براى مظلوميت زهرا(س)گريه كنيد. 🌷یاد شهدا با صلوات اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🌷 🔺خواب عجیب شهید مدافع حرمی که سرش را بُریدند شهید رضا اسماعیلی اصالتا اهل افغانستان بود که اولین بار سال ۹۲ عازم سوریه شد تا برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) با دشمنان تکفیری مبارزه کند. در اواخر همین سال وقتی ۲۱ ساله بود و خبر پدر شدنش را نیز شنیده بود باز هم پایش برای جهاد در راه خدا سست نشد. رفت و در ۸ اسفند به شهادت رسید. اکنون پیکر شهید رضا اسماعیلی در بهشت رضای مشهد به خاک سپرده شده است. مادرش از علاقه رضا به شهید شدن، می‌گوید و ماجرای عجیب نحوه شهادتش را روایت می‌کند: یادم است همیشه خواهرش می‌گفت: رضا از شهادت نمی‌ترسی؟ رضا هم می‌گفت: نه. فقط نگران یک چیز هستم. در اینترنت دیده‌ام که این داعشی‌ها سر مسلمان‌ها را از تن‌شان جدا می‌کنند. فکر می‌کنم چقدر سخت است، چقدر دردناک است. اینها یک ذره انسانیت ندارند که اینطور می‌کنند؟! همیشه می‌گفت: دعا کنید من اسیر نشوم. رضا شب قبل از شهادتش خوابی دیده‌ و همه را بیدار کرده بود. گفته بود بیدار شوید، بیدار شوید من می‌خواهم شهید بشوم. دوستانش گفته بودند حالا نصف شبی چه وقت این کارهاست؟! کو شهادت؟ گفته بود: «من خواب دیدم امام حسین(ع) به خوابم آمد و گفت رضا تو شهید می‌شوی. اگر سرت را بریدند، نترس، درد ندارد.» وقتی من این را شنیدم، واقعا آرام شدم. تسلی پیدا کردم. مطمئنم که خود امام حسین(ع) در آن لحظه هوای پسرم را داشته. 🌷یاد شهدا با صلوات . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande