eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.3هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
10 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️میزان مهر و لطف امام رضا عليه السلام 🌹علامه طباطبايی جمله ای در مورد حضرت فرمودند كه حقاً نياز به يك كتاب شرح دارد! فرمودند: ✨ همه ائمه رئوفند؛ ولی رأفت امام رضا عليه السلام حسی است. همين كه وارد حرم ميشوی ميفهمی كه حضرت رئوف است! 🌷هر كس حرم حضرت رضا (عليه السلام) مشرف ميشود، يقين بداند توی كاسه اش چيزی ميريزند... منتها وقتی رفتی، عرض حاجت و توسل كردی، منتظر باش آنها هرچه بريزند تو پياله! برحسب روايات معتبر: يك سلام به حضرت رضا (عليها لسلام) ثواب يك ميليون حج دارد! 📕کتاب نکته ها از گفته ها اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
📌روز جهانی کودک نزدیکه، کادوی بچه ها یادتون نره! بهترین و خلاقانه ترین کادو برای بچه ها به نظرم کتاب اختصاصی با اسم و عکس و قهرمانی خودشونه عاشقش میشن بچه ها خوندنش هم مجانیه اینجا بزنید و بخونید و زودی سفارش بدید که‌ روز کودک دست خالی نمونید: 👇👇👇 https://dsmn.ir/62VyDo الان هم تخفیف ویژه دارن! کانال کتاب اختصاصی هم عضو شید: 👇👇👇 https://eitaa.com/dastaneman
💎 زن فرعون تصميم گرفت که عوض شود، و پسر نوح تصميمي براي عوض شدن نداشت...! ❣ اولي همسر يک طغيانگر بود و دومي پسر يک پيامبر...!!! براي عوض شدن هيچ بهانه اى قابل قبول نيست اين خودت هستي که تصميم مي گيرى بعضي از چيزها دير که شد، بى‌فايده است مانند بوسيدن پيشانى يک مرده.... اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از واریزی موعود(عج)
⚪️ به سادگی دندون هات و سفید کن ⚪️ چند روز پیش جاریم اومد خونمون تا سلام کردم جلو شوهرم یه حالت ناراحتی گرفت که عزیز جان چرا علی آقارو اذیت میکنی تو این وضعیت بلیچینگ دندان کردی😒 مگه آخه واجبه؟ میخواستم جوابش و ندم ولی دلم طاقت نیاورد، گفتم عزیزم دندونپزشکی نرفتم ، تویه کانال ایتا یادوگرفتم با طب،سنتی اینجوری دندونم و برق انداختم☺️ تازه لثه هامم دیگه خونریزی نمیکنه😁 کلی التماس کرد تا آدرس این کانال و دادم بهش😎 شماهم اگه دنبال پیدا کردن راه جرم گیری و سفید کردن دندونید یه نگاه بندازید 😎👇 http://eitaa.com/joinchat/359268352C1de9c869fe
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🚦❌ 20کیلویی ملیکا شریفی نیا لو رفت 😳 💥♨️ملیکا شریفی نیا چگونه 20 کیلو خود را کاهش داد ؟؟ 💢جهت مشاهده روی کافیست کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/359268352C1de9c869fe تو هم به راحتی 20 کیلو کم کن 😉👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥☝️شش سال گدایی 🎙 نادرشاه که خیلی معروف بود به ابهت قاطعیت به حرم امام رضا رفت. دید در حرم یه فقیری هست نابینا هست داره گدایی می کنه ...! به او گفت: چه مدت اینجا داری گدایی میکنی ؟! گفت: شش سال ! گفت: شش سال هست اینجا دم حرم داری گدایی می کنی و هنوز حاجتت رو نگرفتی ...؟! ☝️ 🌺امام رضا (ع) : دوست داران و شیعیان هر امامى را با او عهدى است و تمامت وفاى به عهد و نیکویى انجام دادن آن، زیارت قبر ایشان است. 📙وسائل الشیعه ، ج ۱۴ ، ص ۳۲۲ . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان میداد ، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد. روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت. شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله. طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه میکند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد . با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. 🦋سپس شیخ گفت: میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم. ❤️زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
♦️ایت الله ناصری دولت آبادی: 🌹حاج آقا معین شيرازي كه از رفقای ما بود - خدا او را رحمت کند - این داستان را نقل میکرد. 🌹سیدي بسیار پاک وپدر عیال علامه طهرانی بود. ایشان می گفت: ما با یکی از تجار تهران كه ساکن تهران بود،‌ بسيار رفیق بودیم.آن شخص، تاجر فرش بود و علاوه بر آن، چند مزرعه در اطراف تهران داشت. 🌹 یک روز آمد گفت: حاج آقا! من داستان عجیبی دارم. 🌹مدتي قبل سراغ زمين‌هاي كشاورزي‌مان رفته بوديم. کشاورزها گندم‌ها را درو کرده و سهم هر کس را جدا کرده بودند. با كشاورزها دور هم نشستیم و داشتيم چايي میخوردیم. 🌹دیدیم یکي از این زنبور‌هاي قرمز بزرگ آمد و نشست روي گندم‌ها. و یک گندم برداشت و رفت. ما تعجب کردیم که یعنی چه؟ زنبور که گندم نمی خورد. زنبور، دنبال شیرینی مثل انگور، کشمش، شیره و امثال اين‌ها مي‌رود. 🌹گفتیم حتماً اتفاقی بوده است. طولي نکشید که دو مرتبه آمد و یک گندم ديگر برداشت و رفت. چهار، پنج تا گندم، يكي يكي برداشت و رفت. 🌹من گفتم: «یک سِری در این کار است. بروم ببینم قضيه چیست.» وقتی گندم بعدي را برداشت و رفت، من هم دنبال او رفتم. رفت پشت يک دیوار؛ من هم به آن طرف دیوار دویدم؛ ديدم به یک شکافی رفت که داخل ديوار بود. جلو رفتم و نگاه کردم؛ دیدم آن‌جا يک گنجشک کور است که وقتی صدای زنبور را شنید، جیک جیک کرد و دهان خود را باز کرد. این زنبور هم گندم را در دهانش گذاشت و برگشت. 🌹میگفت: دیگر در و دکان را تخته کردم، تا یک مقداری به خودم برسم. 🌹با خود گفتم: من خدای به این مهربانی دارم که این گنجشک کور را اینجا فراموش نمیکند؛ آيا من را فراموش میکند؟ ! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ⚫️ مسمویت امام رضا علیه السلام‌ بدست مأمون ✍ اباصلت گوید : حضرت امام رضا علیه السلام بمن فرمودند : من به مجلس اين فاجر (مأمون لعين) داخل خواهم شد. اگر از خانه سر نپوشيده بيرون آيم با من تكلم نما ، و اگر چيزى بر سر پوشيده باشم با من سخن مگوی. اباصلت گوید : حضرت امام رضا عليه السلام نماز بامداد ادا نمود. جامه‌هاى خويش را پوشيد و در محراب نشست و منتظر مى‌بود تا غلامان مأمون به طلب وى آمدند. آنگاه كفش خود را پوشيد و رداى مبارك خود را بر دوش افكند و به مجلس مأمون درآمد ، و من در خدمت آن حضرت بودم. در آن وقت طبقى چند از الوان ميوه‌ها نزد وى نهاده بودند ، و او خوشه انگورى را كه زهر را به رشته در بعضى از دانه‌هاى آن دوانيده بودند در دست داشت و بعضى از آن دانه‌ها كه به زهر نيالوده بودند، از براى رفع تهمت زهر مار مى‌كرد. چون نظرش بر آن حضرت افتاد مشتاقانه از جاى خود برخاست و دست در گردن مباركش انداخت و ميان دو ديده آن قرة العين مصطفى را بوسيد ، و آنچه از لوازم اكرام و احترام ظاهرى بود دقيقه‌اى فرو نگذاشت. آن جناب را بر بساط خود نشانيده و آن خوشه انگور را به وى داد و گفت: يابن رسول اللّه! از اين نكوتر انگور نديده‌ام. حضرت فرمودند كه شايد انگور بهشت از اين نكوتر باشد. مأمون گفت : از اين انگور تناول نما. حضرت فرمود كه مرا از خوردن اين انگور معاف دار. مأمون مبالغه بسيار كرد و گفت البته مى بايد تناول نمود. مگر مرا متهم مى دارى با اين همه اخلاص كه از من مشاهده مى‌نمايى! اين چه گمانها است كه بمن مى‌برى ، و آن خوشه انگور را گرفته دانه چند از آن خورد باز بدست آن جناب داد و تكليف خوردن نمود. آن امام مظلوم چون سه دانه از آن انگور زهرآلود تناول كرد حالش دگرگون گرديد و باقى خوشه را بر زمين افكند و متغير الأحوال از آن مجلس برخاست، مأمون گفت : يابن عم! به كجا مى روى؟ فرمود : به آنجا كه مرا فرستادى! و آن حضرت حزين و غمگين و نالان سر مبارك پوشيده از خانه مأمون بيرون آمد. 📚 منتهی الآمال ، نشر مبین اندیشه ، 2 / 1760 . اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از سابقه گسترده کرامت( امام مجتبی ع )
⭕️کار سلبریتی معروف ♨️ و غیر اخلاقی سینما و سریال در خیابان های آمریکا 😳🚷 ❌بعد از شهره لرستانی آیا این بازیگر هم تغییر جنسیت داده است؟؟ 🔇از شما دعوت می‌کنیم 🎥 منتشر شده این بازگیر معروف را ببینید⚠️🚷 ↙️ http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
⭕️ ❌ شوخی شرم آور و رامبد جوان مقابل خبرنگاران و دوربین ها 😐😱 ♨️چطور این حرفو زد،برای صدا سیما متاسفیم ‼️‼️ 🔇از شما دعوت می‌کنیم 🎥 کامل این حرکت زشت رو ببینید⚠️🚷 ↙️ http://eitaa.com/joinchat/2853175299Cb2c5125cdc
📍 توسل یک مسیحی به (ع) ❗️ 🔴 من این ماجرا را برای دوستانم نقل کرده ام. سه یا چهار سال پیش رفته بودم پیش دندان پزشکی که از سادات است. در حالی که دندان من را اصلاح می کرد تلفن زنگ زد. بعد از صحبت کردن، به من گفت این خانمی که با من صحبت کرد، مسیحی است و من با داماد او رفیق هستم. او هم پزشک است و با هم در ارومیه دوره گذراندیم. سال گذشته دامادش سردرد شدیدی گرفت که معلوم شد غدۀ بزرگ و خطرناکی در سرش هست و پزشکان هم می گفتند که اگر عمل کند می میرد. خیلی هم مضطرب بود؛ بالاخره عمل کرد و خوب شد. گذشت تا اینکه چندی قبل که من می خواستم بروم مشهد، این خانم به من گفته بود که هر وقت خواستی بروی من را هم خبر کن. وقتی می خواستم بروم، زنگ زدم. او آمد و یک بسته آورد و گفت: می روی مشهد، این را بده به آستان؛ پول است. گفتم: ماجرا چیست؟ گفت: وقتی دامادم آن طور شد و می خواستیم عمل کنیم، نذر کردم برای امام هشتم(ع)... می گفت من همین طور مات و مبهوت شدم. این ها «کارآی زنده» هستند و هیچ تفاوتی هم نمی گذارند؛ هر کسی که به درِ خانۀ این ها برود دست خالی برنمی گردد؛ به این می گویند «عزیز». (ره) • اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔺لحظه انفجار بر چه گذشت؟+فیلم 🔴 داستان عجیب کسی که حاج قاسم رو دفن کرده بود😳😳 برای دیدن این کلیپ زیبا روی لینک‌زیر کلیک کنید👇👇👇 واقعا عجیب بود😳 https://eitaa.com/joinchat/702808080Cc374064beb 📌به عشق بفرما داخل👆👆
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔊پیشنهاد میکنم این کلیپ🎥 رو از دست ندید👇 ❌کریمی کجاست؟ مصاحبه با سرایدار ویلای فوتبالیست پرحاشیه 🔴🔴🔴 این ویدیو را اینجا ببینید 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/702808080Cc374064beb
🔴 عنایت ویژه امام زمان (عج) به خانمی که به خاطر هفت سال از خانه بیرون نیامد 🔵 مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (علیه السلام) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (علیه السلام) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم» بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.» 📚 شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج ۳ص ۱۵۸ ☀️اللهم_عجل_لولیک_الفرج اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
⚡️ دعای کُـن فـَیکــُون⚡️ 📛 این دعا را به کسی ندهید از و قدیمی پیدا شده و کاملا معتبره ✨ از جمله دعایی که بسیار هست برای هر امری و کاری ✨ این دعا را هـمراه خـود داشـته باشـید یا در منزل یا مـحل کار بگذارید(برای ۷ نسلش ثروت میابد) ✨✨ eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2 eitaa.com/joinchat/3418095617C0a0522f7e2 ♨️ با خواندن این دعا معجزه را خواهید دید ♨️
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
درشهر حدود200سال پیش دختر و مومنه‌ای زندگی میکرد ک فراوانی شیدای او بودند. عاقبت با مرد مومنی ازدواج کرد. مرد خاست عازم حج شود اما از عشاق قدیم میترسید که مبادا آزاری به همسر او برسانند. به خانه هرمرد مومنی رفت تا زنش رابه اوبسپارد هیچکدام قبول نکردند تا اینکه علی باباخان که بود قبول کرد و گفت برو و زن و وسایل خانه ات را به خانه من بیاور. مرد زن و وسایل خانه اش را به او سپرد. و عازم حج شد. بعدیکسال که از حج برگشت سراغ خانه علی بابا رفت اما... ادامه داستان ادامه داستان ادامه داستان ادامه داستان
💞چشمی که دائم عيب‌های ديگران را ببيند، آن عيب را به ذهن منتقل ميکند. و ذهنی که دائما با عيب‌های ديگران درگير است، آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است. در عوض چشمی که ياد گرفته است هميشه زیبایی‌ها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند. چون چشم زيبا بين عيب‌های ديگران را نمی بيند و دنيای درونش دنيای قشنگی‌هاست... ❣گرت عیب‌جویی بود در سرشت نبینی ز طاووس جز پای زشت اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴شهاب حسینی ممنوع التصویر شد!؟ 🚨اطلاعیه/پس از اظهارات عجیب سلبریتی ها و جمع آوری عکسهای علی کریمی و علی دایی از بیلبورد های تبلیغاتی در سطح کشور،این بار نوبت به شهاب حسینی رسید! ✅ببینید واکنش عجیب شهاب حسینی به این اتفاق رو!!!👇 https://eitaa.com/joinchat/878706719Cccb1c0eaf7
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🔴آیا با بازداشت و محاکمه امید دانا و مسیح علی‌نژاد از طریق پلیس اینترپل موافقید؟ 1⃣ بله👍 2⃣ خیر👎
📘 💠بوی بهشت 🔹یکی از خدمتگزاران امام صادق علیه السلام به نام سالمه می‌گوید: حضرت وقت احتضار (از شدت اثر سمی که به ایشان داده بودند) بی هوش بودند، هنگامی که به هوش آمدند، فرمودند: «به حسن افطس هفتاد دینار بدهید و به فلانی این مقدار و به دیگری فلان مقدار.» 🔹عرض کردم: به کسی این همه پول می‌دهید که شمشیر کشید و قصد کشتن شما را داشت؟ در پاسخ فرمودند: آیا مایل نیستی من از کسانی باشم که خداوند درباره آن‌ها می‌فرماید: (والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب)*۱ « آری! ای سالمه! خداوند بهشت را آفرید و بویش را خوب و مطبوع قرار داد و بوی دل انگیز بهشت از مسافت دو هزار سال به مشام می‌رسد و همین بوی خوش به مشام دو دسته نمی رسد: 1⃣ عاق پدر و مادر 2⃣ قاطع صله ارحام ۱* [سوره رعد آیه ۲۱] 📚بحار: ج ۷۴، ص ۹۶. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✍مرد زاهدی، روزی به مهمانی شخصیتی بزرگ رفت. هنگام غذا خوردن فرا رسید. زاهد از عادت همیشگی غذا کمتر خورد . بعد از غذا، نوبت نماز خواندن رسید. مرد زاهد به نماز ایستاد، اما بر خلاف همیشگی، نماز را طولانی به جا آورد. پس از آنکه به خانه رسید، از همسرش طعام خواست. پسر او که همراهش بود، با تعجب پرسید: مگر در مهمانی به اندازه کافی غذا نخوردی؟ پدر گفت: کم خوردم تا آدم پرخوری جلوه نکنم و برای روزهای آینده برای خود موقعیتی کسب کنم ! 🤲پسر با شنیدن شرح ریا کاری پدر به او گفت: پدر جان! نمازت را نیز قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید ! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ✍ اولین خریدار حرف‌هایت خودت باش 🔹واعظی بر روی منبر از خدا می‌گفت؛ ولی کسی پای منبر او نمی‌رفت. روز بعد واعظ دیگری می‌رفت و منبر او شلوغ بود در حالی که هر دو واعظ دوست و اهل علم بودند. 🔸روزی واعظِ کم‌طالب به واعظِ پُرطالب گفت: راز این جمعیت شلوغ در پای منبر تو چیست؟ 🔹واعظ پُرطالب دست او را گرفت و به بازار بزازها رفتند. یک مغازه پارچه‌فروشی‌ شلوغ و پارچه‌فروشیِ دیگر کنار او خلوت بود. 🔸وقتی دلیلش را پرسیدند، دیدند که مغازۀ پارچه‌فروشِ شلوغ برای خودش است ولی پارچه‌فروشِ خلوت، فروشنده است. 🔹واعظ پُرطالب گفت: من همچون آن پارچه‌فروش که برای خود می‌فروشد، سخنم را خودم خریدارم، پس خدا نیز از من می‌خرد و مشتریان را به پای منبر من روانه می‌کند، ولی تو مانند آن فروشنده‌ای هستی که برای دیگری می‌فروشد، هرچند جنس او با جنس مغازۀ همسایه‌اش فرقی ندارد. 🔸سخنان تو مانند سخنان من است، ولی تو برای کسب لذت از دیگران سخن می‌گویی نه برای کسب لذت خودت! سخنی را که می‌گویی نخست باید خودت خریدارش باشی. 🔹در هر دو مغازه جنس یکی بود و قیمت هم یکی، ولی فروشنده‌ها متفاوت بودند و اختلاف‌نظر مشتری از نوع جنس پارچه نبود، از نوع جنس فروشنده بود. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
⭕️شهیدی که بعد از شهادتش امام رضا(ع) او را طلبید شهید حسین غنیمت‌پور در۱۰ فروردین سال ۴۱ در تهران دیده به جهان گشود. وقتی از طرف سپاه پاسداران عازم جبهه شد. مدت ۳۰ ماه در گردان کربلا به‌عنوان فرمانده دسته تا فرمانده گردان جانفشانی کرد. در عملیات‌های کربلای۴، کربلای۵ و والفجر ۸ هم حضور داشت.۲۴دی‌ماه سال ۶۵ در منطقه «شلمچه» ترکش خمپاره‌ای در قلب حسین فرو رفت و او که فرمانده گردان کربلا بود را به شهادت رساندپیکر مطهرش پس از تشییع در گلزار شهدای شاهرود آرام گرفت پدر شهید گفت : هر بار که از جبهه برمی‌گشت اول به مشهد می‌رفت،بعد به خانه می‌آمد. یک بار از او پرسیدم:حکایت چیه که این قدر زیارت امام رضا می‌ری؟ گفت: حاجت مهمی دارم، ولی عجیبه که پام به حرم می‌رسه آروم می‌شم بعد از شهادتش، ۱۵ روز همه جای تهران دنبال جنازه گشتیم، اما پیدا نشد. از طرف بنیاد شهید تماس گرفتند و گفتند: جنازه شهیدتون توی مشهده با تعجب پرسیدم: شهید ما چطوری به اون‌جا رسید؟ گفتند:امروز شهدا رو دور حرم امام رضا طواف دادیم. کسی به استقبال شهید شما نیامده بود. ناچار کفن رو باز کردیم و اسم و آدرس شما رو توی جیبش پیدا کردیم. 🌷یاد شهدا با صلوات اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
🔴 به برکت صلوات خاصّه، آتش خاموش شد! 🔵 از مرحوم حاج سید حمزه موسوی تبریزی نقل شده که ایشان مریض شدند و من به عیادت شان رفتم و یک کتیبه که صلوات حضرت رضا علیه السلام را بر آن نوشته بود برای ایشان به عنوان هدیه بردم. وقتی باز کردند این جریان را نقل نمودند که: «من معمولا قبل از اذان صبح به حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف می شدم و وقتی بر می گشتم هنوز آفتاب طلوع نکرده بود و اهل خانه را برای نماز بیدار می کردم. روزی خواستم از حرم مطهر بیرون بیایم، به یاد مدفونین در یکی از قبرستان های تبریز افتادم. برگشتم و یک صلوات خاصه حضرت رضا علیه السلام را برای آنان خواندم و به منزل برگشتم. تا اهل خانه را بیدار کردم، همسرم سراسیمه بیدار شد و گفت: کجا بودید، گفتم: حرم مطهر مشرف بودم. گفت: چه کردید؟ جریان را گفتم. گفت: خواب دیدم که وارد آن قبرستان در تبریز شدم و دیدم از قبرها آتش بیرون می آید، شما آمدید و آتش فرو نشست!» 📚 منبع: ما سمعت ممن رأیت(آنچه شنیده‌ام از آنان که دیده‌ام)، سیدم‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، م‍ش‍ه‍د: آفتاب عالمتاب‏ ، ۱۳۹۲، ص ۶۲۴ 🌕 به پیشگاه امام مهربانی ها، صلوات محمدی هدیه بفرمائید. اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
❣ 🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...🤚✨ 🌱سلام بر تو ای مولایم، سلام بر تو از سوی قلبی، که جز تو در آن راه ندارد! 🌱بپذیر سلام کسی را که قلبش، خانه محبت توست و چشمهایش مشتاق دیدار تو... اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🌸آغاز ماه مبارک🌸 🌺 همان شبی است که امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در بستر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خوابید تا این قاعده را به ما یادآوری کند که متربی باید فدای مربی شود. 🌕 خدایا ما را فدایی بگردان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
<📔🍊> زنی که همیشه بسم الله الرحمن الرحیم می گفت _موضوع داستان: اعتقادی_ در تحفةالاخوان حکایت شده است که مردى منافق زن مؤمنى داشت که در تمام امور خود به اسم بارى تعالى مدد می جست و در هر کار «بسم الله الرحمن الرحیم» می گفت و شوهرش از توسل و اعتقاد او به بسم الله بسیار خشمناک مى شد و از منع او چاره نداشت تا آنکه روزى کیسه کوچکى از زر را به آن زن داد و گفت آن را نگاه بدارد! زن کیسه را گرفت و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم» آن را در پارچه اى پیچید وگفت: «بسم الله الرحمن الرحیم» و آن را در مکانى پنهان نمود و بسم الله گفت. فرداى آن روز شوهرش کیسه را سرقت نمود و به دریا انداخت تا آنکه او را بى اعتقاد و شرمنده کند. پس از انداختن کیسه در دریا به دکان خود نشست و در بین روز صیادى دو ماهى آورد که بفروشد. مرد منافق آن دو ماهى را خرید و به منزل خود فرستاد که آن زن غذایى از براى شب او طبخ کند. چون زن شکم یکى از آن ماهیان را پاره نمود کیسه را در میان شکم او دید! بسم الله گفت و آن را برداشت و در مکان اوّل گذاشت. چون شب شد و شوهرش به منزل آمد زن ماهیان بریان را نزد او حاضر ساخته، تناول نمودند. آنگاه مرد گفت: کیسه زر را که نزدت به امانت گذاشتم بیاور. آن زن برخاسته، «بسم الله الرحمن الرحیم» گفت و آن را در پیش شوهرش گذاشت. شوهرش از مشاهده کیسه بسیار تعجب نموده و سجده الهى را به جاى آورد و از جمله مؤمنان گردید. •✾ اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
مهمون امام رضا (ع) ♥️ 💞خادم حرم امام رضا(ع) میگفت: وقتی ماها يه حاجتی رو از آقا طلب می کنيم غذای خودمونو ميدیم به يکی از زوار. اومدم تو صحن. لباس خادمی حضرت به تنم بود و ظرف غذا تو دستم. ديدم يه پيرزنی داره ميره داخل حرم. دويدم ولی بهش نرسيدم. نگاه کردم سمت در. ديدم يه آقايی با بچه اش داره ميره بيرون از حرم. به دلم افتاد غذا رو بدم به بچه اش. خودمو رسوندم بهش. سلام کردم. جواب داد. گفتم اين غذای امام رضاست. مال شما. همون جا روی زمين نشست و بلند بلند گريه ميکرد. گفتم چي شده؟ گفت الان کنار ضريح داشتم زيارتنامه میخوندم. بچه ام گفت من گرسنمه. گفتم صبرکن ميريم هتل غذا می خوريم. ديدم خيلی بی تابی می کنه... گفتم باباجان ما مهمون امام رضاييم. اينجاهم خونه امام رضاست. از امام رضا بخواه. بچه رو کرد به ضريح گفت امام رضا من غذا می خوام. الان شما غذای حضرتو آوردی دادی به اين بچه... اگه با خوندن این متن کبوتر دل شما هم مثل من پر زده سمت امام رضا(ع) و حرمش، شک نکنید شما هم الان، تو همین ثانیه، مهمون امام رضا هستید... شاید دوریم...اما دلمون که نزدیکه. همین که گیر کنیم اول میگیم خدایا بعد امام رضا را صداش میکنیم! امام رضا، تو مهربونی... ضامن آهویی... ضامن دل ما هم باش اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande