🔅 #پندانه
✍ مواظب باشیم با حرفامون دلی رو نشکنیم
🔹شخصی ﺑﺎ یک ﺟﻤﻠﻪ همسرش را ﺭﻧﺠﺎند و سپس ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﺪ.
🔸اﺯ ﺭاﻩﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮای بهدستﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﻝ همسرش ﺗﻼﺵ ﻛﺮﺩ. اﺯﺟﻤﻠﻪ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺩاﻧﺎی ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺖ.
🔹ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ:
برای ﺟﺒﺮاﻥ ﺳﺨﻨﺖ ﺩﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﺎﻳﺪ اﻧﺠﺎﻡ دهی؛ ﺟﻮاﻥ ﺑﺎﺷﻮﻕ ﺩﺭﺧﻮاﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺭاﻩﺣﻞ ﺭا ﺑﺮاﻳﺶ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﺪ.
🔸ﭘﻴﺮ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
اﻣﺸﺐ ﺑﺎلشتی اﺯ ﭘﺮ ﺑﺮﺩاﺷﺘﻪ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺁﻥ ﺭا ﺳﻮﺭاﺥ ﻛﻦ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻛﻮﭼﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻼﺕ ﺑﺮﻭ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪای ﻳک ﭘﺮ ﺑﮕﺬاﺭ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ. ﻫﺮﻭﻗﺖ اﻳﻦ ﻛﺎﺭ ﺭا ﻛﺮﺩی ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺎ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺩﻭﻡ ﺭا ﺑﮕﻮﻳﻢ.
🔹ﺟﻮاﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭا ﺑﻪ آن کار ﻃﺎﻗﺖﻓﺮﺳﺎ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ. اﻧﮕﺸﺘﺎﻧﺶ اﺯ ﺳﺮﻣﺎی ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻳﺦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮد تا بالاخره کار تمام شد.
🔸ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ ﻧﺰﺩ ﭘﻴﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩی ﮔﻔﺖ:
ﻣﺮﺣﻠﻪ اﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺣﺎﻻ ﭼﻪ ﻛﻨﻢ؟
🔹ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ:
ﺣﺎﻻ ﺑﺮﮔﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺟﻤﻊ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ اﻭﻟﺶ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ.
🔸اﻭ ﺑﺎ ﺳﺮاسیمگی ﮔﻔﺖ:
اﻳﻦ ﻏﻴﺮممکن اﺳﺖ، ﺑﺴﻴﺎﺭی اﺯ ﭘﺮﻫﺎ ﺭا ﺑﺎﺩ ﭘﺮاﻛﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻢ ﺑﺎﻟﺶ ﻣﺜﻞ اﻭﻟﺶ نمیشود!
🔹ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ:
ﺩﺭﺳﺖ اﺳﺖ! ﻛﻠﻤﺎتی ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنی ﻣﺜﻞ ﭘﺮﻫﺎیی ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﺑﺎﺩ اﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺑﺎﺯ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﮔﺸﺖ. ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ، بهخصوص در ﺑﺮاﺑﺮ ﻛﺴﺎنی ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩاﺭی، دقت کن!
↶
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کفاش و سوزن کفاشی
"نمک نشناس نباشیم"
🌹 🍃🍂
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#داستان_آموزنده
🛑تاثیر شیر بد2️⃣
🌱شاهد ديگر در اثبات اثر شير بد: معروف است هر حيوان باركشى كه پير و از كار افتاده شود، او را به صحرا رها مى كنند. وقتى اتفاق افتاد كه الاغ و شترى در چراگاهى باهم برخورد كردند، شتر از الاغ پرسيد: در اينجا براى چه آمدى ؟
🌱 جواب داد: مدتها صاحب من بار بر كُرده ام مى گذاشت تا اينكه از بسيارى مشقت باركشى و گرسنگى قادر بر حركت نشدم ، آنگاه پالان و افسار مرا برداشته و مرا در اين بيابان رها كرد و مدتيست در اين چراگاهم تا امروز به شما برخورد كردم .
🌱 شتر گفت : قصه من هم مانند توست . الاغ به شتر گفت : چه خوبست كه برادروار در اين چراگاه پر آب و گياه بمانيم و از اين جايگاه بيرون نرويم . شتر گفت : بد فكرى نيست اگر شير مادر بگذارد. الاغ گفت : با شير مادر چه مناسبت دارد؟ شتر گفت : مدخليت دارد بى اثر نيست .
🌱 الغرض مدتها در آن مرغزار، بى پالان و افسار چريدند و در آن محل پر نعمت به نوايى رسيدند. آسوده از رنج باركشى و پيمودن راه شدند. شتر و الاغ هر دو فربه و سردماغ گشتند تا روزى كه قافله اى از آنجا مى گذشتند. چون آن مرغزار پر آب و گياه را ديدند، چند ساعتى در آنجا آرميدند. بارها را فرود آوردند و الاغها را به چراگاه رها كردند. كم كم الاغها به صدا آمدند. همين كه صداى آنها به گوش آن الاغ رسيد كه مدتى مديد در آنجا آزاد چريده و خورده و خوابيده بود، بناى صدا كردن را گذاشت . شتر گفت : اى برادر! اين چه رفتار است كه نتيجه آن رفتن زير بار و پيمودن مسافتهاى بسيار است ؟ از اين حركت دست بردار و ما را آزاد به حال خود بگذار.
🌱الاغ جواب داد: اثر شير مادر است كه مقتضى عرعر است . خلاصه صداى او به گوش كاروان رسيد. يكى از آنها در طلب صدا برآمده طرف آنها دويد. هر دو را يافت و آنها را به زير بار كشيد. قافله ، به راه افتاد تا به پاى كوه بلندى رسيدند و الاغ را به قله كوه نگاه افتاد. با خود انديشيد كه بهتر آنست كه تمارض كرده ، خود را شل بنمايانم تا از رنج كشيدن بار و پيمودن اين گردنه دشوار خلاصى يابم .
🌱بنا كرد شليدن و پا را به خاك كشيدن . اهل قافله گفتند: بهتر آنست كه الاغ را بر رى شتر بنديم تا او را از اين گردنه بگذراند و الا در بين راه از رفتار مى ماند. چنان كردند. الاغ هم از تمهيدى كه كرده بود خوشحال بود. فارغ از اينكه جثه فربه و سنگين خود را بر كُرده رفيق خود شتر افزود. ولى چون به قله كوه رسيدند: شتر آغاز رقصيدن و از سرازيرى كوه دويدن كرد. الاغ گفت : اين چه حركت است اى جوان مرد كه مى كنى ؟
🌱 مرا بزير مى افكنى و استخوانم را خورد مى كنى .
🌱شتر جواب داد كه : تاثير شير مادر تو خواندن آواز و تصنيف است ولى اثر شير مادر من رقص در مقابل حريف است . چندان رقصيد و دويد تا الاغ را از پشت خود به زير انداخت و هلاك ساخت .
👈اى عزيزان ! ملاحظه كنيد خداوند با دشمن سخت خود نمرود چه معامله كرد با آنكه مدعى خدايى بود و به عنوان نبرد به درگاهش روى آورد. آيا در صورتى كه شما روى نياز به درگاه كريم كار ساز و خداوند بنده نواز آوريد و اظهار عجز و انكسار نماييد و روى مذلت بر خاك درگاه رحمت و عظمت گذاريد و به زبان حال به آن كريم ذوالجلال عرض كنيد:
اى كريمى كه از خزانه غيب گبر و ترسا وظيفه خور دارىدوستان را كجا كنى محروم ؟ تو كه با دشمنان نظر دارى (623)آيا شما را نا اميد مى كند! البته شما را محروم نخواهد فرمود. مايوس نباشيد كه ياءس از رحمت خدا از گناهان كبيره است . و سوء ظن نسبت به حق است . بنده بايد به خداى خود در همه حال حسن ظن داشته باشد و چهره اميد را به ناخن ظن بد، نخراشد. الحاصل چون تير نمرود، مردود خون آلود بازگشت ، يقين حاصل كرد كه خداوند را كشته . لذا به حضرت ابراهيم عرض كرد كه رفتم و خداى آسمان را كشتم و بازگشتم . و تمام اين رفتار و گفتار نابهنجار از اثر شير آن پلنگ آدم خوار بود كه تبختر و تكبر مى نمود؛ چون در ميان سباع حيوانى متكبرتر از پلنگ نيست كه نمى تواند چيزى را بالاتر از خود ببيند.
معروف است در شب چهاردهم ماه ، وقتى كه از بالاى قله كوه بلندى ماه را مى بيند كه بالاى سرش در حركت است ، بر او خشمگين شده خود را به طرف ماه پرتاب مى كند و در ميانه دره كوه مى افتد و استخوانهايش درهم مى شكند و هلاك مى شود. هرگاه طفلى را با شير گاو پرورش دهند، شخصى بى اذيت و آزار ببار مى آيد زيرا گاو حيوانيست پر منفعت و بى اذيت .
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌸امام جماعت
عبا و عمامه را برداشتم و مرتب كردم و گذاشتم كنار ستون و رفتم كه دوباره وضو بگیرم. سر فرصت وضو گرفتم و برگشتم. نزدیك سنگر كه رسیدم دیدم صدای مكبر می آید: سمع الله لمن حمده!
بله، اشتباه نمی كردم، نماز جماعت می خوانند، اما با چه كسی؟ غیر از من ، گردان روحانی دیگری نداشت. با احتیاط داخل شدم. به سجده كه رفتند، دقت كردم دیدم مثل این كه عبا و عمامه ی من بیچاره است كه امام جماعت پوشیده
الله اكبر، این جایش را دیگر نخوانده بودم. فكر همه چیز را می كردم جز این كه در یك چشم به هم زدن در روز روشن عبا و عمامه ام را تك بزنند و جای من بایستند در محراب و نماز جماعت بخوانند! دیگر فایده ای نداشت. باید به روی خودم نمی آوردم و قضیه را جدی نمی گرفتم، جبهه بود دیگر، باید با پشت جبهه تفاوت هایی می كرد!
#طنز_جبهه 😂
┈✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾┈┈
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌱🕊
⭕️👈حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
#شهر_حاکم_کش
در زمان های دور شهرى بود که هر حاکمى آنجا می رفت و ظلم مىکرد، وقتى مردم شهر به تنگ مىآمدند و دعا مىکردند، آن حاکم ظالم #میمرد و از بين مىرفت!
خليفه از بس حاکم #فرستاد ذِلّه شد. گفت: اصلاً بگذار آن شهر #بدون_حاکم باشد. اما شخصی نزد خليفه رفت و گفت: حکومت اين شهر حاکم کُش را به من بدهید! خليفه گفت: مىميرىها! مرد گفت: عيبى ندارد.
خليفه او را به حکومت شهر حاکمکُش فرستاد .
حاکم جديد آمد و فهميد بله، علّت درگير بودن ( اجابت شدن ) دعاى مردم اين شهر اين است که فقط مال #حلال مىخورند. پس نزد خود گفت اگر کارى کنم که اين مردم هم مثل جاهاى ديگر #حرام_خوار بشوند آنوقت خدا #ظالم را بر آنها #مسلط مىکند و ديگر به دادشان نمىرسد و دعايشان گيرا نمىشود.
با اين فکر آمد و شروع کرد به حکومت. مالياتها را کم کرد و هر چه پول ماليات جمع کرد همه را وسط ميدان شهر ریخت و سپس دستور داد جار زدند که هر کس هر چه توانست و زورش رسيد بيايد از اين پولها ببرد! مردم هم #طمع برشان داشت و به سمت پولها هجوم آوردند ؛ اما چون آن پولها #مال_حرام بود آنها حرامخوار شدند. نظر خدا هم از آنها برگشت، ظلم به آنها مسلط شد. بعد حاکم هم با خيال راحت به ظلم کردن پرداخت .
پس از مدّتی خليفه ديد که اين حاکم جديد نه تنها نمُرد بلکه هر سال نسبت به پارسال بيشتر ماليات مىفرستد.
خلیفه علت را جويا شد، حاکم قضيه را اینگونه پاسخ داد : اين است که گفتهاند #ظلم_ظالم سببش #نيت_و_عمل خود مردم است.
افسانههاى لرى ص 113
#یک_دقیقه_مطالعه
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان توبه مصطفی دیوانه
سخنران شهید کافی
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
👌 برطرف شدن مشکلات به رضایت والدین
🔸 آقای سید صادق شمس الدینی نقل کردند : یک روز که خدمت آقای مجتهدی بودم به ایشان عرض کردم: یکی از دوستانم که مرد بسیار خوب و با تقوایی است، دائماً در زندگی خود مشکل پیدا می کند و کارهایش گره میخورد و هر چه به ذوات مقدس اهل بیت علیهم السلام متوسل میشود، نتیجه ای نمیگیرد، آقای مجتهدی بعد از چند دقیقه فرمودند:
آقای سید صادق، پدر دوست شما که هم اکنون در قید حیات نیست، از او رضایت ندارد، و این مشکلاتی که در زندگی دوست شماست از نارضایتی پدرش سرچشمه میگیرد، آقای شمس الدینی میگفتند: همانجا با خود نیت کردم که به نیابت پدر دوستم، عمل خیری انجام دهم، هنوز چند لحظه از انعقاد این نیت درونی نگذشته بود که آقای مجتهدی فرمودند:
دیدم پدر دوستتان لبخندی زده و از پسرش راضی شد و بعد از آن، مشکلات دوستم یکی پس از دیگری برطرف گشت و زندگی او سامان یافت.
📖 لاله ای از ملکوت ص۲۰۵
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
✍آيت الله محلاتی حائری:
یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزيدم؛ پولم تمام شدوكسی را هم برای رفع مشكل خويش نميشناختم.
از اين رو قصيدهای در مدح حضرت رضا (ع) سرودم و فكر كردم كه بروم وآن را برای توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا(ع) نروم و آن را برای وی نخوانم؟!
به همين جهت كنار ضريح رفتم وپس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيدهی خود را خطاب به روح بلند و ملكوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله كردم.
ناگاه ديدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسكناس ده توماني در دستم نهاد.
بيدرنگ گفتم:«سرورم؛اين كم است»
ده تومانی ديگر داد باز هم گفتم:«كم است» تابه هفتادتومان كه رسيد.
ديگرخجالت كشيدم تشكر كردم و ازحرم بيرون آمدم
كفشهای خود را كه مي پوشيدم، ديدم آيت الله حاج شيخ حسنعلي تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود:
خوب با آقا حضرت رضا (ع) روی هم ريختهای؛ برايش مدح ميگویی وصله ميگيريد..صله را به من بده
بی معطلی پولها را به او تقديم كردم و او یک پاكت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم ديدم دوبرابر پول صله است.
🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#اوخواهدآمد...
✨شبهای پر از شهاب را خواهم ديد...
درياچه ی نور ناب را خواهم ديد...
✨وقتی که سپيده می دمد می دانم...
من چهره ی آفتاب را خواهم ديد...
#العجلمولای خوبم ♥️
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞ماجرای شنیدنی از سید مهدی قوام و زن گناهکار
🎤 با روایت حجت السلام عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
☑️ نشانه شیعه اهل بیت علیهم السلام در کلام فاطمی
مردي به همسرش گفت: "برو نزد حضرت زهرا عليها السلام ، و درباره من پرسش کن که آيا من از شيعيان شما هستم يا نه؟"
آن زن نزد حضرت رفت و پرسيد ،
حضرت فرموند: "به او بگو: اگر به آنچه ما به تو دستور داده ايم عمل مي کنی ، و از آنچه که نهي کرده ايم خويشتن داری مي کنی ، تو از شيعيان ما هستی وگرنه ، نيستي."
زن برگشت و فرمايش حضرت را به شوهرش گفت.
آن مرد گفت: "اي واي! چه کسی پيدا مي شود که از گناه و خطا دور باشد ، من همواره در جهنم خواهم بود؛ زيرا هر کس از شيعيان آنان نباشد در آتش جهنم جاودان خواهد بود."
زن نزد حضرت زهرا عليها السلام آمده سخنان شوهرش را برای ايشان بازگو کرد.
آن حضرت فرمودند: به او بگو: "اين چنين نيست ؛ شيعيان ما از بهترين افراد اهل بهشتند . هرکس ما را دوست داشته باشد و دوستان ما را دوست داشته و دشمنان ما را دشمن داشته باشد ،، و با قلب و زبان طرفدار ما باشد ، اگر با اوامر و نواهی ما درباره ديگر گناهان مخالفت کند ، از شيعيان ما نخواهد بود ، ولی در عين حال در بهشت است ؛ اما پس از آنکه در اين دنيا به بلايا و گرفتاری ها ، و يا در صحرای محشر و قيامت به انواع شدايد و سختیها ، و يا در طبقه بالای جهنم گرفتار عذاب شدند، به خاطر محبتی که نسبت به ما داشته اند ما نجاتشان مي دهيم و آنان را به نزد خود منتقل می کنيم .
📓 (تفسیر منسوب به حضرت عسکری علیه السلام: ۳۰۸)
➥
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande