☘️
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#دستم_بگير_اي_دستگير_كريم
بگذر از کسی که
دلش را خانه ی غیر تو ساخت...
باشد تا با گذرت آباد گردد!
میان صبحگاهان ماه ببخش...
پدر بخشنده ی مهربانم #سلام ...
#مرا_ببخش_يوسف_زهرا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
آوای رود را گوش کن
زندگی جاریست
لحظه ها را لبخند بزن
تا آوای زندگی در قلبت به صدا درآید
💡 هرگز از یک روز زندگیت هم پشیمان نباش
روزهای خوب شادی بخشند،
روزهای بد تجربه آورند،
روزهای بدتر درس میدهند،
و روزهای بهتر خاطره آورند
The day that broke you
In the end, the day will come
They make you . .
روزایی که تو رو درهم شکست
در نهایت همون روزایی میشن که
تو رو میسازن . . .🌸
سلام صبح بخیر🌤
✳️نکته ناب✳️
🔺موضوع👇👇🔺
🔰نماز شب بدون مزاحمت
مرحوم آقا نجفی قوچانی، در گزارشی ماجرای دوران طلبگی خود در اصفهان را چنین مینویسد: در این حجره تازه كه حجره هامان وصل به هم بود، از میان طاقچه سوراخ نمودیم و ریسمانی در آن كشیدیم كه یك سر ریسمان در حجره رفیق بود و یك سر آن در حجره من. وقت خواب آن سر را رفیقم به پا یا دست خود میبست و این سر ریسمان را من به دست خود میبستم تا سحر هر كدام زودتر بیدار شدیم دیگری را بدون اینكه صدا بزنیم بیدار كنیم، كه مبادا طلبهای از صدای ما بیدار شود و راضی نباشد.
منبع. سید حسن قوچانی، سیاحت شرق، به اهتمام ر. ع شاكری، اول، مشهد، انتشارات طوس، 1351ش. ص 198-199 و سیمای فرزانگان، ص 228.
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
❤️ علت مسلمان شدن
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از بزرگان می گفت: در سفر به فرانسه از خانمی که مسلمان شده بود، پرسیدم: چگونه مسلمان شدید؟
گفت: من سال ها پیش مقیم الجزایر بودم، یک روز از جاده ای عبور می کردم که در کنار آن مزرعه ای بود. دیدم کسی رو به سمتی ایستاده و حرکاتی انجام می دهد. کنجکاو شدم و از دیگران پرسیدم: این حرکات چیست؟
گفتند: نماز می خواند. کنجاوتر شدم و سراغش رفتم، پرسیدم چه می کنی، چه می گویی و چه می خواهی ؟
وقتی متوجه شدم که در اسلام ارتباط با خالق این اندازه آسان و این قدر عمیق و لطیف است، تکان خوردم و این بود علت اصلی مسلمان شدن من .
نقل از: حسین دیلمی، هزار و یک نکته درباره نماز، نکته 658
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
اثر رضایت پدر در قبر!
آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
❗️ لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨
#داستان_آموزنده
🔆مسافر آشنا همراه پاسخ
دو نفر از شيعيان امام موسى كاظم عليه السلام حكايت كنند:
علىّ بن يقطين روزى مقدارى اموال و اجناس ، به همراه چند نامه كه مسائلى در آنها از حضرت سئوال شده بود، تحويل ما داد و گفت :
دو مركب سوارى تهيّه نمائيد و اين نامه ها و اموال را به مدينه ببريد و تحويل حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام دهيد؛ و جواب نامه ها را دريافت كنيد و بياوريد.
و سپس افزود: مواظب باشيد كسى از اين راز آگاه نشود و در طول مسير كاملا با احتياط حركت كنيد، كه مبادا خطرى متوجّه شما شود.
آن دو نفر گويند: به كوفه آمديم و دو شتر خريدارى كرديم و زاد و توشه اى تهيّه كرده و با آن اموال سوار شترها شديم و از راه بصره به سوى مدينه منوّره حركت نموديم .
در مسير راه بين كوفه و بصره به كاروان سرائى - كه منزلگاه مسافرين بود - رسيديم ، در آن جا فرود آمديم و بارها را پائين آورديم ، علوفه جلوى شترها ريختيم و در گوشه اى كنار بارها نشستيم تا پس از استراحت ، غذا بخوريم .
در همين بين سوارى از دور نمايان شد؛ و بسمت ما آمد، چون نزديك ما رسيد، متوّجه شديم كه او حضرت ابوالحسن ، امام موسى كاظم عليه السلام مى باشد.
لذا جهت احترام به آن حضرت ، از جاى خود برخاستيم و سلام نموديم .
امام عليه السلام پس از آن كه جواب سلام ما را داد، با دست مبارك خود نوشته اى را تحويل ما داد و فرمود: اين جواب مسئله هاى شما است ؛ و از همين جا بازگرديد.
سپس آنچه مربوط به حضرت بود تقديم حضرتش كرديم و عرضه داشتيم : يا ابن رسول اللّه ! زاد و توشه ما پايان يافته است ، اجازه فرمائيد وارد مدينه شويم و ضمن اين كه زيارت قبر حضرت رسول صلى الله عليه و آله را انجام دهيم ، زاد و توشه اى نيز براى بازگشت تهيّه نمائيم ؟
حضرت فرمود: آنچه آذوقه برايتان باقى مانده است ، بياوريد؟
پس باقى مانده آذوقه ها را جلوى حضرت نهاديم ، حضرت با دست پربركت خود آنها را زير و رو كرد و فرمود: اينها شما را تا كوفه مى رساند و در آينده به زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله نائل خواهيد شد.
📚 رجال كشّى : ص 273، بحارالا نوار: ج 48، ص 34، ح 5.
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴 امام چهارم (عليه السلام) و گريه او براى تاريكى قبر
امام سجاد حضرت زين العابدين در زمينه قبر چه مىفرمايد و چگونه اشكش جارى مىشود مىفرمايد:
فمالى لا ابكى لخروجى نفسى ابكى لظلمه قبرى ابكى لضيق لحدى ابكى لسوال منكر و نكير اياى ابكى لخروجى من قبرى عريانا دليلا حاملا ثقلى على ظهورى انظر مره عن يمينى و اخرى عن شمالى اذ الخلايق فى شان غير شان(1)
چرا گريه نكنم، گريه مىكنم براى خروج روح من، گريه مىكنم براى تاريكى قبرم، گريه مىكنم براى تنگى لحد، گريه مىكنم براى سوال نكير و منكر عليهما السلام، گريه مىكنم براى آن روزى كه از قبر بيرون مىآيم در حالى كه برهنه و خار و ذليل و بار سنگين اعمالم را بر پشت گرفتهام گاهى به جانب راست خود مىنگرم و گاهى به جانب چپ خود در آنحال كه خلايق همه به كارى غير كار من مشغولند.
خلاصه آن كارهايى كه در دنيا به واسطه پول يا سفارش يا واسطه انجام مىشود بعد از مردن از اينها ديگر نفعى براى احدى نيست و الا آخرت همان دنيا است روز قيامت سرمايه ايمان است و تقوى است و قلب پاك است.
جنابعالى گاهى مىخوانى مناجات حضرت امير المومنين (عليه السلام) را ببينيد درباره توشه آخرت چه كلمات دلسوزى و چه بيان شيرينى و با اشك ريزانى و انسان را بيدار و توجهش را به عالم ديگر سوق مىدهد.
1- گفتار امام سجاد در اواسط دعاى ابو حمزه ثمالى (رضى الله عنه)
#امام_حسین
#زین_العابدین
➥.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
آقایی میگفت: محضر حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشرّف شدم، ولی نمیدانستم اصلاً محضر چه کسی هستم!
کمی صحبت کردیم و با هم حرف زدیم. بعد از اینکه دیدارمان تمام شد، یکدفعه به خود آمدم که ای وای کجا بودم؟! محضر چه کسی بودم؟! این آقا چه کسی بودند؟! اما دیدم دیگر گذشته است.
این آقا میگفت که من ضمن صحبتهایم به ایشان عرض کردم: خیلی میل دارم یک کاری انجام دهم؛ یک عملی را انجام دهم که بدانم مورد توجه حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و بدانم اگر من آن کار را انجام دهم، مورد توجه حضرت میشوم. کار خوبی باشد و مورد پسند حضرت باشد. مدام اینها را تکرار کردم.
🪴حضرت فرمود: یکی از آن کارهایی که خیلی مورد توجه واقع میشود، این است که به محض اینکه صدای اذان بلند شد، دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...» را بخوانی!
[این نقل] خیلی موافق اعتبار است!
📙بشارت از حضرت حجت (عج)، ص٣٢٧
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✅ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ راز این امیدواری و آرامشی که در وجودت داری چیست؟!
✍گفت ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، تصمیم گرفتم ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﻨﺞ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ کنم : ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽﺩﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ!
ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ! ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯﻣﯽﮔﺮﺩﺩ، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽها ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼها ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ! ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ پنج ﺍﺻﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ ﻣﯽﮐﻨﻢ...
.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande