فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارف بزرگوار مرحوم آیت الله ملاعلی معصومی همدانی فرموده بودند که برای برآورده شدن حاجات و توسل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 530 بار بگویید :
«اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما أحاط به علمک »
(خدایا ! بتعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد ، بر فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش درود فرست».
یا 530 بار بگویید «الهی بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و السرّ المستودع فیها » .
(خدای من ! به حق فاطمه و پدر و همسر و فرزندانش و آن راز به ودیعه نهاده شده در وجود او {حاجاتم را برآورده کن}»
(فاطمه زهرا ، بهجت قلب المصطفی ، احمد رحمانی ص 252 ) شایان توجه است که نام مبارک فاطمه که حرف پایانی آن تاء گرد عربی است ، طبق حساب حروف ابجد با عدد 530 برابر است.
و اما معنی عبارت "و سر المستودع فیها " در صلوات بر حضرت فاطمه (س) چیست؟
بزرگانی از علما در مورد مصادیق و معنای این عبارت احتمالاتی را بیان فرموده اند ، مانند مصحف حضرت فاطمه علیها و امام زمان ارواحنا فداه و.....
لکن بهترین جواب این می تواند باشد که اگر قرار بود غیر معصوم این سرّ به ودیعه نهاده شده را کشف می کرد که دیگر سرّ نبود عیان بود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
🌼فواید گوش كردن به اذان
✍شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار
میدهد . پیامبر اكرم (ص) میفرماید : همانا اهل
آسمان از اهل زمین چیزى نمیشنوند مگر اذان
شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو میکند . امام على (ع)
میفرماید : كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید
شنیدن اذان انسان را سعادتمند میكند . پیامبر
اكرم (ص) میفرماید : كسى كه صداى اذان را
بشنود و به آن روى آورد ، نزد خداوند از
سعادتمندان است
شنیدن اذان سبب دورى شیطان میشود . رسول
اكرم (ص) میفرماید : شیطان وقتى نداى اذان را میشنود فرار میکند
امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) هنگامي
که اذان موذّن را ميشنيد ، آنچه را موذّن ميگفت
تکرار ميکرد
📚میزانالحكمه(ج1،ص82،وج1ص84)
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
خیلیها میگن نمیشه خیاطی رو مجازی یاد گرفت😤
ولی من به عنوان ی مربی خیاطی میخوام این فرضیه اشتباه رو رد کنم😎😉
و با افتخار بهت تضمین بدم که تو میتونی خیاطی رو یاد بگیری بشرطی که مسیر درست رو انتخاب کنی و تلاشت رو بکنی
من کنارتم تا تو لذت خیاطی رو حس کنی❤️
پس شک نکن و به خانواده قدرتمند زردوزی ها ملحق شو و از اموزش های رایگانش استفاده کن😍😍
کانال آموزش رایگان خیاط خونه زردوز
https://eitaa.com/joinchat/3463970902Ca9ef11655f
🔝
📚حكايتی از #حضرت_مولانا
✍#مثنوی_معنوی
🌺برگردانده شده به نثر
فقیر و پرخوری را به جرمی زندانی کردند.
در زندان هم آرام نگرفت و متنبه نشد و به زور غذای زندانی ها را می گرفت و می خورد و آنقدر اذیت کرد تا بالاخره زندانی ها به قاضی شکایت بردند که « نجات مان بده! این زندانی پرخور، عاصی مان کرده است و نمی گذارد یک وعده غذا از گلوی مان پایین برود. »
قاضی موضوع را تحقیق کرد و فهمید فقیر تن به کار کردن نمی دهد و زندان برایش یک بهشت کوچک است که در آن هم غذای فراوان هست و هم نیازی به کار کردن ندارد. پس او را از زندان بیرون انداخت و هرچه فقیر مفت خور اصرار کرد در زندان بماند، قاضی قبول نکرد و برای آن که مردم هم به او باج ندهند و مفت خور مجبور شود کار کند، دستور داد فقیر مفت خور را در شهر بگردانند و جار بزنند که او فقیر است اما کسی به او نسیه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد و خلاصه هیچ کمکی به او نکند.
به این ترتیب، ماموران قاضی، فقیر را روی شتر مردی هیزم شکن نشاندند و به هیزم فروش گفتند او را کوچه به کوچه بگرداند و جار بزند « ای مردم! این مرد را بشناسید، فقیر است. به او وام ندهید. نسیه ندهید. داد و ستد نکنید. او دزد است. پرخور است و کسبي و کاری هم ندارد. خوب نگاهش کنید. »
هیزم فروش هم راه افتاد و از صبح زود تا نیمه شب، فریاد زد و درباره مفت خور بی آبرو به مردم اعلام خطر کرد.
شب که رسید هیزم فروش به فقیر گفت « همه امروز را به تو اختصاص دادم. مزد من و کرایه شتر را بده که بروم ! » فقیر مفت خور با خنده گفت « تو نفهمیدی از صبح تا الان چی جار میزدی ؟ الان همه شهر می دانند که من پول به کسی نمی دهم و تو که از صبح فریاد می زدی و به همه خبر می دادی به آنچه می گفتی فکر نمی کردی ؟! »
🔸مولانا در این حکایت به مخاطبانش گوشزد می کند که چه بسا عالمانی که وعظ می کنند اما خود مانند هیزم فروش، به آنچه گفته اند نمی اندیشند و عمل نمی کنند.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات گسترده پایتا
‼️توجه‼️ ‼️توجه‼️
معتبر ترین آنلاین شاپ کودک به ایتا پیوست😍✅👌🏻
♨️لباس #کودک #نوزاد #سایزصفر #سیسمونی #دخترانه #پسرانه و...
کیفیت عالی در کنار قیمت منصفانه👌🏻🤩
تنوع کار هاشون عالیه😍✅
پاسخگویی عالی🥰✔️
#ارسال_به_سراسر_کشور 🚛
https://eitaa.com/joinchat/1881014313C1b7e30eb94
👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻👆🏻
اجناس جدیدشون رو حتما ببینید😍
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
#آموزش_خیاطی
◀️آموزش خیاطی ازمبتدی تا پیشرفته
✅به روش متریک
باکمترین قیمت بهترین کیفیت درخیاطی بدست بیارید👌👌
کلیه کلاسها همراه با گروه رفع اشکال تا پایان دوره😱
https://eitaa.com/joinchat/1432354996C5b6e6e093a
👈روزی بُهلول به قصر خلیفه هارون الرشید وارد شد. خلیفه در حال نوشیدن شراب بود.
به بهلول گفت: این شراب، از بهترینِ شراب هاست و بعد پرسید: ای بهلول! چنانچه من از این شراب مست گردم، دیگر هشیار خواهم شد؟
👳 👈بهلول گفت: کسی که مست شراب شود، بالاخره هوشیار خواهد شد ولی آن کس که از ظلم و بیداد بر رعایا مست شده، هرگز!
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
اگر از عوارض لوازم آرایشی بر روی پوست و مو هایتان کلافه شده اید😫😪
از لوازم آرایشی بهار 😍☘🌾استفاده کنید چون کاملا طبیعی و گیاهی
و سازگار با انواع پوست و مو هست
تمامی قیمت ها مقطوع است 👌
ارسال به سراسر کشور 💫
پرداخت درب منزل
برای دیدن محصولات بیشتر لینک 👇👇را لمس کنید
@htbahar ادمین سفارش
https://eitaa.com/joinchat/3866558613Caff9e2d955
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
تو این کانال کلی لوازم آرایشی گیاهی مرغوب هست برای تمامی پوست ها🗣🗣🗣
فروشگاه لوازم آرایشی بهداشتی گیاهی
#bahar💋💅💄
هر روز تازه تر شوید...
@htbahar
ادمین سفارش
https://eitaa.com/joinchat/3866558613Caff9e2d955
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍ملامهرعلی خویی، عالم و سخنور و خطیب توانایی بود. روزی به مغازهی بقالی در بازار رفت و خواست مقداری گردو بخرد. قیمت گردو را پرسید.بقال پیمانه را داد و به ملا گفت: گردوها را دستت بگیر و سبک سنگین کن و هر کدام وزنی نداشت (پوچ بود) جدا کن.
ملا سوال کرد: چرا چنین لطفی در حق من میکنید؟ (گردوی سالم را به من و خراب را به دیگران میفروشی!!!) بقال گفت: شما عالم باسوادی هستید. من مطالب زیادی از شما یاد گرفتهام و به وجود شما افتخار میکنم و میخواهم جبران علم کنم.
ملا آه سردی کشید و سری به تأسف تکان داد و پیمانه را به بقال داد و گفت: این همه من در منبر، از انصاف سخن گفتم؛ بهای علم من آن بود که مانند دیگران، گردو به پیمانه برای من میکشیدی نه این که اختیار انتخاب دهی و چنین پیشنهادی به من بدهی!!! احترام من را زمانی نگه داشته بودی که آنچه را در پای منبرم شنیده بودی استفاده و عمل میکردی؛ و مرا نیازی به جبران حقالزحمه علمم با مقداری گردوی پُرمغز نبود. وای بر حال من که بر پای منبر من چنین کسانی مینشینند.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات گسترده VIP
📣📣 #خبــــــر دارم براتون چه خبـــری🤩
یه کانال پر از لباسای خوشگل و جذاب پیدا کردم🤩🤩
🔴با #قیمتای #باورنکردنی ⁉️‼️
🔴از نظر #کیفیت و #تــنوع خـیالتون راحـــــت 👌
🔴قــابل #اعتـــماده و کلــی #رضــایت داره
تـــــازه ارسالشونم #راااایگاااانه😍
🔴دیگه چی میخوااااین🤩🤩🤩
عضویت از طریق اینکانال ارسال راااایگان
https://eitaa.com/joinchat/2486763589C0a6aa4a567
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
حرکت خودجوش #طلبه مشهدی 🕌
فروش #لوازم_التحریر تعاونی(40 تا 80٪ تخفیف)😍
خودکار کیان ۱۹۸۰ / چسب ماتیکی و مداد مغزی و دفتر و ماژیک ۵۹۰۰ / برگه کلاسور ۱۳۹۰۰ / ماژیک فسفری ۷۷۰۰ / مداد رنگی ۱۲تایی ۱۶۹۰۰ / چسب مایع ۵۰ سی سی ۹۹۰۰ / غلط گیر ۶۴۰۰ /
جامدادی/ خطکش/ پوشه/ آبرنگ/و... #همه_با_تخفیف
➕ همراه با محصولات حجاب🏤#روسریهای شیک😇
👇👏😍
https://eitaa.com/joinchat/4020830257C3c07da4aee
دانشآموزها و مامانها سریع عضو بشن🏃♂ 🤩 👆
✨﷽✨
#داستان_آموزنده
✍روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه.
آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد.
مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟
بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر.
آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانههای او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد.
فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت!
بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم.
مرد از رفتار و بیادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت.
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب !
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد ...!
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
🌿عطاری مجازی فدک🌿
🌿 اینجا بصورت آنلاین با کمترین هزینه نسبت به بازار خرید کن ...
🔅فروش خونگی خودت ارتقاء بده
❌ شرمنده جنس بی کیفیت نداریم
✅ با ما همراه باشید ضرر نمکنی👇👇
🌳عمده و جزیی 🌳
🌿پخش محصولات مزرعه فدک🌿👇
https://eitaa.com/joinchat/4022468747Ce813aca125
🌾پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخ بزند اما این کار خیلی سختی بود.. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود
. پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تما مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .
دوستدار تو پدر
پیرمرد اینچنین تلگرافی را دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .
صبح فردا 12 نفر از مأموران اف بی ای و ۴ نفر افسران پلیس محلی دیده شدند, و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد :
پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم
.
در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی خواهم یافت، یا راهی خواهم ساخت...
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
داستان آموزنده 📝
🏴کالکشن ویژه #محرم رسید 🏴 🖤فقط #30 تومن #30تومن تک بقیمت عمده #40تومن تک بقیمت عمده
.
روسری محرمیو☝️ هنوز به #قیمت پارسال میدم #فقططط ۵۸/۰۰۰ 😱👆
😍اونم با #ارسال_رایگان 😍
کلی روسری 🏴محرمی 🏴
خوشگل ۴۵ و ۵۵ تومن
http://eitaa.com/joinchat/1019674626C04b8af277b
#تخفیف_ویژه محرم🏴
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مخصوصا خانم ها بشنوند
چقدر قشنگه روز عید غدیر خانم های خانه دار غذا درست کنن و به چند نفر غذا بدهند.
شما که هر روز کارتون آشپزی هست روز غدیر چند نفر اضافه درست کنید بعیده مردها مخالفت کنند.
📌 اطعام اختصاصی ( آبگوشت) مهم ترین رکن شکوهمندسازی اعیاد است🌷
#برای_غدیر
🍃
✨﷽✨
✍آیت الله بهجت(ره) :
در نجف یکی از آقازاده های ایرانی که از اهالی همدان و بسیار جوان زیبا و شیک پوش بود و از هر جهت به جمال و خوش اندامی شهرت داشت، به بیماری سختی گرفتار و از دو پا فلج شد به گونه ای که با عصا بیرون می آمد.
من سعی داشتم که با او روبرو نشوم، زیرا فکر می کردم با وصف حالی که او داشت، از دیدن من خجالت می کشد، لذا نمی خواستم غمی بر غمش بیفزایم. یک روز از کوچه بیرون آمدم و دیدم او سر کوچه ایستاده است و ناخواسته با او رو به رو شدم و با عجله و بدون تأمل گفتم: حال شما چطور است؟ تا این حرف از دهانم بیرون آمد ناراحت شدم و با خود گفتم که چه حرفی ناسنجیده ای مگر حال او را نمی بینی! چه نیازی بود از او بپرسی؟ به هر حال خیلی از خودم بدم آمد.
ولی برخلاف انتظار من، وقتی وی دهان باز کرد مثل اینکه آب یخ روی آتش ناراحتی درونم ریخت، چنان اظهار حمد و ستایش کرد و چنان با نشاط و روحیه ابراز سرور کرد که گویا از هر جهت غرق در نعمت است من با شنیدن صحبت های او آرام گرفتم و ناراحتی ام بر طرف گردید.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨
#داستان_کوتاه
🌺 امتحان
عجیبترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیبتر...
امتحاناتی که هر هفته میگرفت و هرکسی باید برگهی خودش را تصحیح میکرد...
آن هم نه در کلاس، در خانه...دور از چشم همه
اولین باری که برگهی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...
نمیدانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...
فردای آن روز در کلاس وقتی همهی بچهها برگههایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شدهاند به جز من...
به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...
من نمیخواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...
بعد از هر امتحان آنقدر تمرین میکردم تا در امتحان بعدی نمرهی بهتری بگیرم...
مدتها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،
امتحان که تمام شد، معلم برگهها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...
چهرهی همکلاسیهایم دیدنی بود...
آنها فکر میکردند این امتحان را هم مثل همهی امتحانات دیگر خودشان تصحیح میکنند...
اما این بار فرق داشت...
این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...
فردای آن روز وقتی معلم نمرهها را خواند فقط من بیست شدم...
چون برخلاف دیگران از خودم غلط میگرفتم؛
از اشتباهاتم چشمپوشی نمیکردم و خودم را فریب نمیدادم...
زندگی پر از امتحان است...
خیلی از ما انسانها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده میگیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...
تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...
اما یک روز برگهی امتحانمان دست معلم میافتد...
آن روز چهرهمان دیدنی ست...
آن روز حقیقت مشخص میشود و نمره واقعی را میگیریم...
راستی در امتحان زندگی از بیست چند شدیم؟
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
😍 #امام_زمان مهربانم🌼
سلامتی و ظهور تو را آرزو میکنم
🤲دعای سلامتی امام زمان (عج)
💐بسم الله الرحمن الرحیم💐
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا
🌼خدایا، ولىّ ات حضرت حجّه بن الحسن که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد در این لحظه و در تمام لحظات سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،و مدّت زمان طولانى در آن بهرهمند سازى
تعجیل در فرج آقا صاحبالزمان صلوات
#عید_غدیر ❤️
#حجاب 🦋
📚#داستان_کوتاه
مردی متوجه شد گوش همسرش سنگین شده و شنواییش کم شده است.
به نظرش رسید همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او در میان بگذارد.
بدین خاطر، نزد دکتر خانوادگیشان رفت و مشکل را با او در میان گذاشت.
دکتر گفت برای این که بتوانی دقیق تر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است آزمایش ساده ای وجود دارد.
ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی مطلبی را بگو و بعد در فواصل ۳ و ۲ متری تکرار کن تا جواب بگیری.
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه مشغول تهیه شام بود و خود او در اتاق نشیمن بود. مرد به خودش گفت الان فاصله ما ۴ متر است وقتشه امتحان کنم.
با صدای معمولی پرسید: عزیزم شام چی داریم؟ جوابی نشنید.
رفت جلوتر و دوباره پرسید، باز هم جوابی نشنید.
باز هم جلوتر رفت و از فاصله ۲ متری پرسید: عزیزم شام چی داریم؟ باز هم جوابی نشنید.
باز هم جلوتر رفت و سوال را تکرار کرد. باز هم جوابی نیامد.
این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چی داریم؟
زنش گفت: مگر کری؟ برای پنجمین بار می گویم: خوراک مرغ...!
نتیجه اخلاقی: مشکل ممکن است آنطور که ما همیشه فکر می کنیم در دیگران نباشد و عمدتا در خود ما باشد!!
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
مردی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و عرض کرد آیا به من اجازه میدهید که آرزوی مرگ بکنم؟
✅حضرت فرمود: مرگ چیزی است که چاره ای از آن نیست و مسافرتی است طولانی که سزاوار است برای کسی که بخواهد به این سفر برود ده هدیه با خود ببرد.(ایا هدایا را اماده کردی)
✅پرسید آن هدایا کدامند؟
رسول اکرم صلی الله علیه وآله فرمود:
1- هدیه عزرائیل
2- هدیه قبر
3- هدیه نکیر و منکر
4- هدیه میزان
5- هدیه پل صراط
6- هدیه مالک (خزانه دار جهنم)
7- هدیه رضوان (خزانه دار بهشت)
8- هدیه پیامبر
9- هدیه جبرئیل
10- و هدیه خداوند متعال
🌱اما هدیه عزائیل چهار چیزاست :
1. رضایت حق داران.
2. قضای نمازها.
3. اشتیاق به خداوند.
4.آرزوی مرگ.(شهادت وجهاد در راه خدا)
🌱اما هدیه قبر چهار چیزاست :
1. ترک سخن چینی.
2. استبراء.
3. تلاوت قرآن.
4. نماز شب.
🌱اما هدیه نکیر و منکر چهار چیزاست :
1. راستگویی.
2. ترک غیبت.
3. حق گویی.
4. تواضع در برابر همه
🌱اما هدیه میزان چهار چیزاست :
1. فرو خوردن خشم.
2. تقوای راستین.
3. رفتن به سوی جماعت.
4. دعوت به سوی آمرزش الهی
🌱اما هدیه صراط چهار چیزاست :
1. اخلاص عمل.
2. زیاد به یاد خدا بودن.
3. خوش اخلاقی.
4. تحمل کردن آزار دیگران
🌱اما هدیه مالک(خزانه دار جهنم) چهار چیزاست :
1. گریه از ترس خداوند.
2. صدقه مخفی.
3.ترک گناهان.
4.خوش رفتاری با پدر و مادر
🌱اما هدیه رضوان(خزانه دار بهشت) چهار چیزاست :
1. صبر در ناملایمات.
2. شکر بر نعمت.
3.انفاق مال در راه اطاعت خداوند.
4.رعایت امانت در مال وقفی
🌱اما هدیه رسول اکرم(ص) چهار چیزاست :
1. دوست داشتن او.
2. پیروی از سنت او.
3. دوست داشتن اهل بیت او.
4. زبان را از بدی ها حفظ کردن
🌱 اما هدیه جبرئیل چهار چیزاست :
1. کم حرف زدن.
2.کم خوردن.
3. کم خوابیدن.
4. مداومت بر حمد
🌱اما هدیه خداوند متعال چهار چیزاست :
1. امر به نیکی.
2. نهی از بدی.
3. نصیحت و خیر خواهی برای مردم.
4.و مهربانی کردن با همه
📚 کتاب المواعظ العدديه
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🔴 #داستان_زن_زیبای_شوهردار_و_عابد
🍃در شهری زنی بسیار زیبا رو بود که شوهری (بی غیرت) داشت
زن روزی خودش را آرایش کرد و به شوهر بی غیرتش گفت: آیا کسی هست که منو ببینه و در فتنه واقع نشه؟
شوهر گفت: بله یک نفر بنام عبید که بسیار انسان عابدیست
زن گفت: حالا ببین چجوری وسوسه اش میکنم و در فتنه می اندازمش
🔴زن به نزد عبید رفت و چادرش را از چهره اش کنار زد ، مثل اینکه تکه ای از ماه در صورت این زن گذاشته بودن و عبید را بسوی خودش دعوت کرد
عبید گفت: باشه من قبول میکنم که باتو باشم اما چند سوال دارم و دوست دارم با من صادق باشی اگر صادق بودی قبول است ، آن زن گفت:باشه درست جواب میدم
عبید گفت: اگر الان عزرائیل برای بیرون آوردن روحت بیاد آیا در آن حالت نزع روح دوست داری بامن مشغول باشی؟زن گفت: نه به خدا ،
عبید گفت اگر تو را در قبر گذاشتن و منکر و نکیر برای سوال و جواب پیشت آمدند در آن حالت دوست داری با من باشی؟ زن گفت: نه به خدا،
🍃عبید گفت: اگر قیامت برپاشد و تو نمی دانستی که پرونده اعمالت به دست راستت می دهند یا دست چپت آیا در آن حالت باز دوست داشتی با من مشغول باشی؟ زن گفت: نه به خدا
عبیدگفت: اگر ترازوی اعمال گذاشتند و تو نمی دانستی که اعمال خوبت بیشتر میشود یا اعمال بدت ! آیا در آن حالت باز دوست داشتی که با من مشغول گناه باشی؟ زن گفت: نه به خدا
🍃عبید گفت: اگر در مقابل خدا قرار گرفتی و خداوند با تو صحبت می کرد ،آیا باز هم دوست داشتی با من باشی ؟ زن گفت نه والله
عبید گفت: وقتی مردم از روی پل صراط رد میشدند و تو نمی دانستی که آیا میتونی رد بشی یانه؟ آیا باز هم دوست داشتی بامن مشغول گناه باشی ، زن گفت نه به خدا دیگه نگو ،
عبید گفت : راست گفتی و آن زن به خانه رفت و به شوهرش گفت هم من بد کردم هم تو و زن توبه کرد واز عبادت کاران بزرگ شد .👌🌸
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande