هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
💣 درمان شو ؛ شِمش طلا بگیر
این کانال برای تو طلا #جایزه گذاشت !! 👇
https://eitaa.com/joinchat/2690974064C9bfb349624
#داستان_آموزنده
🔆کارد پیشکش
سيد مرتضى موسوى نواده سيد محمد (صاحب مدارك ) عليه الرحمه فرمود: استاد تقى اصفهانى كاردگر گفت :
من كارد بسيار خوبى براى آشپزخانه حضرت رضا (علیه السلام ) ساختم آنگاه بقصد زيارت آن بزرگوار از اصفهان حركت كردم و آن كارد را بعنوان پيشكش بآستان قدس رضوى با خود برداشتم و براه افتادم . وقتى نزديك كاشان رسيدم در كاروانسرائى (مسافرخانه ) كه در آنجا بود در يكى از اطاقها منزل كردم .
در آنجا شخصى را ديدم مريض است و روى بستر با يك حال ناتوانى افتاده من دلم بحال او سوخت و نزديك رفتم و از احوال او جويا شدم . گفت من از اهل بلخم (افغانستان فعلى ) ولى بر طريقه و مذهب ايشان نيستم و اراده رفتن بخراسان دارم و حال در اينجا بيمار شده ام و بجهت بى پرستارى ناخوشى من طول كشيده است .
استاد تقى مى گويد: وقتى اين حرف را زد كه من خيال زيارت امام رضا (ع ) را دارم با خود گفتم خدمت زوّار امام رضا (ع ) يكى از عبادت هاست . خوب است كه من از او پرستارى كنم بلكه بهبودى يابد.
لذا يك هفته توقف كردم و مشغول پرستارى او بودم تابحال آمد و قوى پيدا كرد و من غافل از اين بودم كه آن ملعون گرگى است كه خود را در لباس ميش درآورده و مارى در آستين .
شبى در همان كاروانسرا خوابيده بودم آن ملعون فرصت را غنيمت شمرده بود و بقصد كشتن من دست و پاى مرا محكم بسته بود. وقتى كه خواست مرا بكشد يكمرتبه از خواب بيدار شدم .
ديدم آن خبيث كارد خودم را كه براى حضرت رضا (ع ) ساخته بودم در دست گرفته و اراده قتل مرا دارد و گفت من از زيادى خوبى تو، بتنگ آمدم و اينك من تو را با همين كارد خودت مى كشم و راحت مى شوى .
آن كارد بقدرى تيز و تند بود كه عكسش را اگر در آب مى انداختى نهنگان دريا ريزريز مى شدند و طورى آن را درست كرده بودم كه با يك اشاره كارد از غلاف بيرون مى آمد.
من در آنحال بيچارگى و اضطرار و پريشانى بمضمون (امن يجيب المضطر اذا دعاه ) توجه بحضرت رضا (ع ) كرده و متوسل بآنحضرت شدم و و متحير بودم كه ناگاه ديدم آن كارد بمانند زبان اژدها در كام چسبيده و از نيام بيرون نمى آيد. پس آن بدبخت كارد را بزير سينه خود گذاشت و با زور و قوت تمام مى كشيد كه كارد از غلاف بيرون شود كه ناگهان كارد الماسى از غلاف درآمد و بر سينه نحس آن ملعون خورد كه فورا تمام امعاء و احشامش فرو ريخت و جان بمالك دوزخ سپرد.
منكه از كشته شدن نجات يافتم خداى را شكر كردم لكن با دست و پاى بسته افتاده بودم . كه ناگاه مردى شمع بدست وارد شد و چون مرا دست و پاى بسته و آن شخص را كشته ديد ترسيد.
گفتم مترس كه امشب در اينجا معجزه اى روى داده آن شخص تا صداى مرا شنيد و از صدا مرا شناخت پيش آمد و مرا ديد و او را شناختم كه يكى از همسايگان است و او نيز مثل من قصد زيارت حضرت رضا (ع ) را دارد. پس قضيه را باو گفتم و او دست و پاى مرا باز كرد و بدن نحس آن ملعون را بيرون انداخت براى خوردن سگها.
سپس با همان مرد باعتقاد راسخ حركت كرديم و به مشهد مشرف شديم و آن كارد را بآستان مقدس رضوى تقديم نموديم .
📚دارالسلام محدث نورى
✾
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
هدایت شده از حتما ببینید👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️انقدر برای لاغرشدن از روش های مختلف استفاده نکن😐
یه روز این رژیم یه روز اون ورزش
حواست به سلامتیت هست؟؟؟؟؟
این کلیپ رو کامل ببین و با این روش فوق العاده یه بار برای همیشه لاغر شو👌🏻
برای دریافت این چربی سوز قوی با 50 درصد تخفیف ویژه همین الان روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/mTXHj
https://landing.saamim.com/mTXHj
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
6.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف های دردناک این خانم ها بابت چهرشون😔واقعا ارزش دیدن داره👆🏻
اگه پوستتون چروک داره یا شادابی قبلش رو از دست داده 😢
اگه نمیخواید بوتاکس و تزریق کنید 🤦🏻♀️
حتما این روش گیاهی رو امتحان کنید و به راحتی چندسال جوان تر بشید👌🏻
دریافت اطلاعات بیشتر و سفارش با 40درصد تخفیف 👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/e9xn8
https://landing.saamim.com/e9xn8
#داستان_آموزنده
🔆دوستيى كه بريده شد
شايد كسى گمان نمى برد كه آن دوستى بريده شود و آن دو رفيق كه هميشه ملازم يكديگر بودند، روزى از هم جدا شوند. مردم يكى از آنها را بيش از آن اندازه كه به نام اصلى خودش بشناسند به نام دوست و رفيقش مى شناختند. معمولاً وقتى كه مى خواستند از او ياد كنند، توجه به نام اصليش نداشتند و مى گفتند:((رفيق ...)).
آرى او به نام ((رفيق امام صادق )) معروف شده بود، ولى در آن روز كه مثل هميشه با يكديگر بودند و با هم داخل بازار كفشدوزها شدند، آيا كسى گمان مى كرد كه پيش از آنكه آنها از بازار بيرون بيايند، رشته دوستيشان براى هميشه بريده شود؟!
در آن روز او مانند هميشه همراه امام بود و با هم داخل بازار كفشدوزها شدند. غلام سياه پوستش هم در آن روز با او بود و از پشت سرش حركت مى كرد. در وسط بازار، ناگهان به پشت سر نگاه كرد، غلام را نديد. بعد از چند قدم ديگر، دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را نديد. سومين بار به پشت سر نگاه كرد، هنوز هم از غلام كه سرگرم تماشاى اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود خبرى نبود. براى مرتبه چهارم كه سر خود را به عقب برگرداند، غلام را ديد، با خشم به وى گفت :((مادر فلان ! كجا بودى ؟!!)).
تا اين جمله از دهانش خارج شد، امام صادق به علامت تعجب ، دست خود را بلند كرد و محكم به پيشانى خويش زد و فرمود:((سُبْحانَ اللّه ! به مادرش دشنام مى دهى ؟ به مادرش نسبت كار ناروا مى دهى ؟! من خيال مى كردم تو مردى باتقوا و پرهيزگارى . معلومم شد در تو، ورع و تقوايى وجود ندارد)) .
يابن رسول اللّه ! اين غلام اصلاً سندى است و مادرش هم از اهل سند است . خودت مى دانى كه آنها مسلمان نيستند. مادر اين غلام يك زن مسلمان نبوده كه من به او تهمت ناروا زده باشم !
((مادرش كافر بوده كه بوده . هر قومى سنتى و قانوى در امر ازدواج دارند. وقتى طبق همان سنت و قانونى رفتار كنند، عملشان زنا نيست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمى شود)).
امام بعد از اين بيان به او فرمود:((ديگر از من دور شو)).
بعد از آن ، ديگر كسى نديد كه امام صادق با او راه برود تا مرگ بين آنها جدايى كامل انداخت
📚كافى ج 2 (باب البذاء) ص 24 و وسائل ، ج 2، ص 477.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
21.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️رابرت مورداک؛غول رسانه ای غرب سالها قبل چه نقشه ای برای زنان ایرانی را فاش می کند؟؟
هدایت شده از حتما ببینید👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلاخره بعد از مدتها یه خبر خوب شنیدیم✌️
👈خیلی گشتم تا یه روشی پیدا کنم که موهای سفیدم و مشکی کنه و مثل رنگ مو اسیب نزنه به موهام و #دائمی باشه
تحقیق کردم فهمیدم این روش موهارو از ریشه مشکی میکنه بدون هیچ عوارضی
دوست داشتم به شما هم معرفی کنم شاید مشکلتون حل بشه
اینم لینک مشاوره رایگانشون👇👇
bamci.ir/ads/landings/8a0-7e3b
bamci.ir/ads/landings/8a0-7e3b
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه موهای زائدتو لیزر نکن🫵چون قراره برای همیشه ازشرشون خلاص بشی💥
در عرض 2 دقیقه از شر موهای مزاحمت خلاص شو در ضمن کاملا جذبیه و از ریشه موهارو هدف قرار میده و از بین میبره و هیچگونه عوارضی هم نداره🥰
شک نکن میتونی یکی از بهترین حس های زندگیتو تجربه کنی با این اسپری دائمی
مشاوره رایگانشو از دست نده👇👇
bamci.ir/ads/landings/889-7e3b
bamci.ir/ads/landings/889-7e3b
داستان آموزنده 📝
.✳️ دختری که با یک پیامک مسیر زندگیاش تغییر کرد فامیل پدریام از وضعیت حجاب من در جمعشان گلهمند
سفر به اصفهان و تهران
خواهرم پس از ازدواج، ساکن اصفهان شده بود و بعضی از اقوام مادرم نیز ساکن تهران بودند. من اغلب به بهانه دیدن خواهرم به اصفهان و گاهی هم به بهانه دیدن داییام به تهران میرفتم. بودن در اصفهان یا تهران، باعث میشد راحتتر و آزادتر رفتار کنم؛ زیرا دیگر در محیط بسته شهرستان نبودم که همه اهالی یکدیگر را بشناسند و زیر ذرهبین بقیه باشم. کسی نبود بگوید روسریات را جلو بکش یا روسری سرت کن. زنداییام را خیلی دوست داشتم. هر بار تهران پیش او میآمدم، حداقل یک ماه در خانهشان میماندم. با وجود اینکه خانمهای چادری از نوع پوشش من ایراد میگرفتند و با من برخورد خوبی نداشتند، اما زنداییام را که زن مؤمن و محجبهای بود خیلی دوست داشتم؛ زیرا علیرغم حجاب نامناسبم، با من رفتار مهربانی داشت. وقتی میدید که من حجابم را رعایت نمیکنم، با مهربانی میگفت: «نیلوفر جان! دختر نازم! تو قلب پاکی داری، روسریات را سر کن عزیزم». من هم به حرفهایش گوش میکردم. حتی وقتی خانه آنها بودم، گاهی اوقات نیمه شب بیدار میشدم و با زندایی نماز شب میخواندم. به پیشنهاد زندایی گاهی تنها و گاهی همراه با او بیرون میرفتم و گشتی در خیابانهای اطراف میزدم. این رفتار زندایی باعث شده بود تا با او راحتتر باشم.
ادامه دارد
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
سلام👋
من زهره کاظم زاده هستم
میدونی #شغلم چیه؟
الان سالهاست هر روز صبح یه نون جدید🥖🍞🥯 میپزم و توی کانالم این #نونهای_خوشمزه رو آموزش میدم
میدونستی حتی با #آموزشهای_رایگانمون کلی از خانومها به #درآمد💰 رسیدن؟
اگه دوست داری #عطر_نون_تازهای که #خودت_پختی توی خونه بپیچه به کانال من خوش اومدی👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2597847153C74a3b6e5bb
هدایت شده از تبلیغات داستان&ترفند
#آموزش_نون_شیرمال #نون_ساندویچی
#خمیر_پیتزا #تافتون #پیراشکی #نون_شکلاتی
همیشه فکر میکردم #نون_پختن خیلی سخته تا وقتی که عضو این کانال شدم
حالا دیگه هم برای خودمون نونهای خوشمزه میپزم همبرای #مشتری😍👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2597847153C74a3b6e5bb