فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سـلامی گـرم
در طلـوعی زیبـا
تـقدیم شما مـهربانان
سـلامی به زیبـایی عـشق
و بـه لطافت دل مـهربـانتـون
آرزومیکنم پنجره دلتون همیشه
رو بـه خـوشبختی بـاز بشـه ...
صبـح اول هفته تـون بـخیر
شروع هفته تون پر برکت
﹝@Jomlax ﹞
#یامهدےعج💔
#صاحب_عزاےماتم ڪرب وبلا بيا
تنها اميدخلق جهان #يابن_فاطمہ
بيش از هزارسال تو خون گريہ ڪردهاے
اےخون جگر ز قامٺ زينب #بيا_بيا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام صبحت بخیر عمرم💚
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازکـویرِ خشك بـر دریا سـلام
هـرنـفـس بـر زاده ى زهـرا سـلام
بازمـیگـویم بـه توازراه دور
یاحـسـیـن بـن عـلـی(ع)
آقاسـلام💚
الْسَلٰامُ عَلَیْکَ یٰاابٰاعَبْدالّله الْحُسَین❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام حسین (علیه السلام):
توجه داشته باشید که احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت های الهی است، پس نسبت به نعمت ها روی برنگردان و گرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهید شد.
📚 نهج الشهاده،
▪️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
▪️ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ
▪️ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
▪️وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔆 #امام_حسین علیه السلام:
💠 أنَا قَتيلُ العَبَرَةِ لايَذكُرُني مُؤمِنٌ إلاّ استَعبَرَ
❇️ من كشته اشكم؛ هر مؤمنى مرا ياد كند، اشكش روان شود.
📚 بحار الأنوار ، ج ۴۴، ص ۲۸۴
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#خاطرات_شهدا
چند وقت پیش مشکلی داشتم و رفتم سر قبرش.
کلی گله کردم که چرا حاجت همه را میدی ولی ما را نه؟!
شب خوابش را دیدم.
بهم گفت ، آبجی! ، من فقط وسیله ام ،
ما دعاها را خدمت امام زمان (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن.
من واسطه ام ، کاره ای نیستم ،
اگر چیزی میخواهید اول از امام زمان (عج) بخواهید...
📕 سه ماه رویایی
#ولادت: ١٣۴۴/۴/٢٢ شهرستان سمنان
#شهادت: ١٣۶۶/١١/٧ مأووت عراق _اصابت ترکش به سر
#مزار_مطهر: امامزاده یحیی تهران
#شهیدکاظم_عاملو🌷
#یاد_شهدا_صلوات
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥کلیپ تصویری: سقای آب و ادب
👤حجت الاسلام عالی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🏴حضور امام زمان در دسته عزاداری
✍روز عاشورا بود و موج عزاداران از هر سو به طرف کربلا در حرکت بود، علامه بَحرالعلوم به همراه گروهی از طلبه ها به استقبال عزاداران می رفتند..
به محلّه طُویریج رسیدند (که دسته ی سینه زنی و سبک سینه زنی شان مشهور است) وقتی سیدبحرالعلوم به آنها رسید ناگهان با آن کهولتِ سن و موقعیت اجتماعی و علمی لباس خود را به کناری گذاشت و در صفِ سینه زنان با شورِ وصف ناپذیری به سینه زدن پرداخت! پس از پایان مراسم، یکی از خواص از ایشان پرسید: چه شد که شما یکدفعه چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید؟! علامه فرمود:
💥با رسیدن آن دسته ی عزاداران، ناگهان چشمم به محبوبِ دلها، امام عصر علیه السلام افتاد و دیدم آن بزرگوار با سر و پایِ برهنه و با چشمی پر از اشک، در میانِ جمعیتِ سینه زنان به سر و سینه می زند؛ به همین جهت، قرار از کف دادم و در برابِر ایشان آنگونه به سوگواری پرداختم.
📚 دیدار یار، علی کرمی، ج2، ص200
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍از جابر جعفى برايم نقل كرد كه جابر گفت:
در روز عاشورا محضر مبارك حضرت جعفر بن محمّد (عليهما السّلام) رسيدم. حضرت به من فرمودند:
اين گروه (زائرين ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام) زوّار خدا بوده و بر مزور واجب است كه زائر را اكرام نمايد، كسى كه نزد قبر مطهر حضرت ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام در شب عاشوراء بيتوته كند روز قيامت خدا را ملاقات مىكند در حالى كه به خون خودش آلوده بوده گويا در ركاب حضرت اباعبداللّه عليه السّلام در عرصه كربلا شهيد گشته است.
📚کامل الزیارات/ باب هفتاد و یکم
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥محرمی، محرم است که....
👤حجت الاسلام و المسلمین دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚜اخلاق الهی
یکی از فرزندان مرحوم شیخ مرتضی انصاری به واسطه نقل می کند که:
مردی روی قبر شیخ افتاده بود وبا شدت گریه می کرد. وقتی علت گریه اش را پرسیدند، گفت:
جماعتی مرا وادار کردند به این که شیخ را به قتل برسانم. من شمشیرم را برداشته نیمه شب به منزل شیخ رفتم . وقتی وارد اتاق شیخ شدم، دیدم روی سجاده در حال نماز است، چون نشست من دستم را با شمشیر بلند کردم که بزنم در همان حال دستم
بی حرکت ماند وخودم هم قادر به حرکت نبودم به همان حال ماندم تا او از نماز فارغ شد بدون آن که
بطرف من برگردد گفت:
خداوند چه کرده ام که فلان کس را فرستاده اند که مرا بکشد ( اسم مرا برد ) . خدایا من آن ها را بخشیدم تو هم آن ها را ببخش .
آن وقت من التماس کردم ، عرض کردم: آقا مرا ببخشید.
فرمود : آهسته حرف بزن کسی نفهمد برو خانه ات صبح نزد من بیا .
من رفتم تا صبح شد همه اش در فکر بودم که بروم یا نروم واگر نروم چه خواهد شد بالاخره بخودم جراءت داده رفتم . دیدم مردم در مسجد دور او را گرفته اند ، رفتم جلو وسلام کردم ، مخفیانه کیسه پولی به من داد و فرمود:
برو با این پول کاسبی کن .
من آن پول را آورده سرمایه خود قرار دادم وکاسبی کردم که از برکت آن پول امروز یکی از تجار بازار شدم وهر چه دارم از برکت صاحب این قبر دارم.
📙زندگانی شیخ مرتضی انصاری
📔داستان هایی از مقامات مردان خدا، ص8
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•