eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.9هزار دنبال‌کننده
35.3هزار عکس
29.6هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود… زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید,زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد : “چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید: هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟ زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد ا گفت: “آره یادمه…” شوهرش به سختی‌ گفت: _ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟ _آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست…) _یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟! _آره اونم یادمه… مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم…!! @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، ثروتمندی مغروری به او رسید و با تکبر گفت: بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن! کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت: دارم یونجه میکارم!!! @DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃 آورده اند که بُهلول به بصره رفت و چون در آن شهر آشنایی نداشت برای مدتی کوتاه اطاقی اجاره کرد ولی آن اطاق از بس قدیمی و مخروبه بود به محض وزش باد تیرهایش صدا میکرد. بهلول پیش صاحب خانه رفته و گفت اطاقی که به من داده ای بی اندازه خطرناک است زیرا به محض وزش مختصر بادی صدا از سقف و دیوارش شنیده میشود. صاحب خانه که مرد شوخی بود در جواب بهلول گفت: نگران نباش؛ البته چندان که می دانی تمام موجودات به موقع، حمد و تسبیح خدا می گویند و این صدای تسبیح و حمد اطاق است. بهلول گفت : صحیح است ولی چون حمد و تسبیح موجودات به سجده ختم میشود، از ترس سجده اطاق خواستم زودتر فکری بنمایم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
حکایت راز آرامش چند نفری که در جستجوی آرامش و رضایت درون بودند، نزد یک استاد رفتند... 👈ادامه حکایت 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 😳 با یک تیر سه نشون 🎯 بزن: 1⃣ خواندن مطالب جذاب و مفید 2⃣ شریک در کمک به نیازمندان (30 درصد درآمد تبلیغات کانال) 3⃣ شرکت در قرعه کشی (20 درصد درآمد تبلیغات کانال) ☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️☝️ 😍 جذابترین کانال حکایت و داستان 😍 👌👌به خانواده نَقْلِسْتٰانْ بپیوندید👇👇👇 🌺https://eitaa.com/joinchat/3155493092Cb0d1e547e8