eitaa logo
داستان راستان🇵🇸🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
38.1هزار عکس
34.3هزار ویدیو
371 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
آخہ میگـن هیچڪس نیست ڪہ از ڪربلاشو بخواد و نشہ....! من از خواستم تو ڪہ ڪارت درسته آقا.. رقیه ڪہ براش ڪاری نداره..💚✨ الرزقنا حرم📿 ╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ღೋ ═════╗
😍💖 چند باری من را با خودش برد سر مزار .😍 آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش شرایط آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان.😎 یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇 دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد.🤗 بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر می‌کردم محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄 با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄 وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞 ♥♥♥♥♥ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻 سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍 و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯 گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت.😯 ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. ☺️ یک تنه اندازه 10 نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت 11 دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶 تا 40 شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅 نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!😔 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 بعضی موقع ها که توی جمع میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒 به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به . می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها می گذاشت به تک تک شان.🤗💚 ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ بعضی موقع ها کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌 نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به خواندن و کردن و سینه زدن.😭 تماشایی داشتند. مجلس پدر و پسری. بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش می‌آمد.😢 می‌رفتم می‌دیدم نشسته سر اش و دارد برای خودش روضه می خواند. می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚 میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم." روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻 یک شب هم توی خانه سفره حضرت علیهاالسلام انداختیم.💝 فقط خودم و محسن بودیم. پارچه ی پهن کردیم و و و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄 نمی دانم از کجا یک پیدا کرده بود. بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔 نشست سر سفره. گلویش را گرفته بود. من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار. طاقت نیاورد.زد زیر من هم همینطور. دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭 ...♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•|دخٺـرها بابایے نیسٺند، باباها دخٺـرےاند ... ! این را وقٺے‌حسین(علیہ‌اݪسݪام) با سر بہ دیدن آمد فهمیدم ... |•🍃💞😔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی‌بی سلام‌الله‌علیها •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا در این روزها و شبهای عزیز تو را به آبروی زینب به بي قراری به غیرت به حرمت موی سپید ارباب هر دستي به سوی تو بلند شد ، خالي برنگردان... آمین..التماس دعا 🍂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨
CQACAgQAAx0CVc35HwACx1Vk47JF73CpU1V4ut-xc_xE1Q3d-QACNQ0AAso8GVO48SWQ9n_TFTAE.mp3
زمان: حجم: 3.96M
🔉 🎧 جریان عجیبی از شفابخش بودن روضه حضرت سلام الله علیها. 📚 ستاره درخشان شام، بخش۱۳، حکایت۱. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امسال راهی هستی؟ قلم به دست گرفتی، مرا قلم نزنی . ای اجل تکلیف خود با جان ما روشن نما یا بگیرش در بین روضه یا بماند اربعین کرببلا کربلا تمام شده بود؛ پس دلیل شهادت حضرت ، *بعد* از واقعه کربلا چه بود؟ امام سجاد علیه السلام فرمودند: نگهبانان خرابه را غیر عرب گذاشته بودند که نه ما زبان آنانرا متوجه شویم و نه آنان زبان ما را متوجه شوند. امام فرمودند: من امام بودم و متوجه شدم چه گفتند. نگهبانی به دیگری گفت: کی دیگر از اینها راحت میشویم. نگهبان دیگری گفت: قرار است امشب( یعنی شب پنجم صفر)خراب کنند روی سرشان. تمام کنند. سپس امام فرمودند: سر شب خواهرم( رقیه)، خواب پدرم را دید، خواهرم به شهادت رسید، چنان غوغایی شد، نگهبانان، مردم، همه، برای خواهرم گریه میکردند و یک انقلابی در شام بوجود آمد، یزید از کشتن ما صرف نظر کرد. مهم👇 خواهرم اگر پیش مرگ نشده بود، آن شب، همه ما کشته شده بودیم. حضرت رقیه با پیش مرگ شدن، امامت را حفظ کرد، امام زین العابدین علیه السلام را حفظ کرد و امام زمان ارواحنا فداه را حفظ کرد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا در این روزها و شبهای عزیز تو را به آبروی زینب به بي قراری به غیرت به حرمت موی سپید ارباب هر دستي به سوی تو بلند شد ، خالي برنگردان... آمین..🍂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
1.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*💠 از یِکی پرسیدم :* *ان شاالله اگه بخوام برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟* گفت : اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا( علیه السلام) میگیری. بعد میدی به حضرت معصومه(سلام الله علیها) پاراف میکنه. بعد ميدی به حضرت عباس ( علیه السلام) امضاء ميکنه. بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت زینب(سلام الله علیها) ثبت میکنه. وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت ( سلام الله علیها) میشه و تمام. گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!! گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه که بری در خونه حضرت (سلام الله علیها) رو بزنی و با ايشون صحبت کنی😭 گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند 🖤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬روایت تکان دهنده از حاج درباره نحوه به شهادت رسیدن حضرت 🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود ڪانال ڪــربــلا❣👇 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدایا در این روزها و شبهای عزیز تو را به آبروی زینب به بي قراری به غیرت به حرمت موی سپید ارباب هر دستي به سوی تو بلند شد ، خالي برنگردان... آمین..🍂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•