eitaa logo
داستانهای آموزنده
15.6هزار دنبال‌کننده
438 عکس
143 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 📚از السلام نقل شده كه فرمود: ✍دربني اسرائيل عابدي بود كه به هر كاري دست مي زد زيان مي ديد،راه تحصيل معاش برايش كاملا بسته شده بود،تا مدتي هسمرش مخارج او را تامين مي كرد تا اين كه اموال همسرش نيز تمام گشت و چون سخت درمانده شدند. 🔸عابد كلاف ريسماني كه تنها موجودي آنان بود برداشته به بازار رفت كه با فروش آن غذايي تهيه كند ولي چون كسي از وي نخريد كنار دريارفت كه پس از آب تني به خانه برگردد. 🔹در آنجا صيادي را ديد كه ماهي فاسدي را صيد كرده است به او گفت: اين ماهي را به من بفروش و در عوض اين كلاف را بگيركه به درد دام تو مي خورد . 🔸صياد پذيرفت كلاف را گرفت و ماهي را به او داد،عابد به خانه آمد و آن را به همسرش داد كه طبخ نمايد وقتي همسر او شكم ماهي را شكافت در آن مرواريد بزرگي را يافت ،عابد آن را به بازار برد و به 20 هزار درهم فروخت ، 🔹هنگامي كه پولها به خانه آورد سائلي درب منزلش آمده، گفت: صدقه اي به من بدهيد تا خداوند بر شما ترحم نمايد . 🔸عابد ده هزار درهم از پول مرواريد را به سائل داد، همسرش گفت: سبحان الله تو نصف ثروت ما را يكباره از دست دادي ؟ 🔹طولي نكشيدكه سائل بازگشت و آن ده هزار درهم را پس داده گفت: خود شما آن را مصرف كنيد گوارايتان باد، من فرشته اي بودم كه خداوند مرا فرستاده بود شما را آزمايش كند كه شما چگونه شكرگزار نعمت مي باشيد و اكنون خداوند سپاسگزاري شما را پسنديد . 📚رياحين الشريعه ،جلد5،صفحه 186،به نقل ازحيوه القلوب مرحوم مجلسي ،جلداول به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande