🌸🍃🌸🍃
#داستان_پندآموز
ترمذی (tarmazi) عارفی بود.
✍از همسرش پرسیدند، در خانه شیخ بر شما خشمگین میشود؟
#همسرش_گفت:
🔸اگر ما خطا کنیم، محبت خود بر ما زیادتر میکند و شب و روز گریه میکند و میگوید :
خدایا من تو را آزردم که اهل و عیالم مرا آزار میدهند.
یقین تو خیر محضی و من فرمان تو نبردم که آنها فرمان من کنون نمیبرند.
🔹در اتاقی رفته و توبه میکند و ما را دعای خیر میکند، با دیدن حال او، ما نیز پی به اشتباه خود برده و توبه کرده و سمت او برای عذرخواهی میرویم.
🔸روزی شیخ پسرش را برای نماز صبح، بیدار کرد و پسرش بیدار نشد. پدر سخت دلگیر شده و در گوشهای اشک ریخت. پسر چون این حالت پدر دید، دست پدر بوسید و عذر خواست.
شیخ گریست و گفت:
🔹ناراحتی من از تو نیست پسرم، من خطایی کردهام که تو کنون خطا میکنی. و بر نماز کاهلی کردی، بر حال خود گریه میکنم، نه نافرمانی تو!
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande