eitaa logo
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان در آغوش کفاش
چهره دل‌ربا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیامبر رحمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یک پا در برف و سرما خودش را به نماز جمعه رساند. 📚 شهر مینو پایگاه خبری تحلیلی قزوین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هارون‌الرشید دستور داد پیرمردی که مستقیما از پیامبر روایتی شنیده را بیاورند تا حدیثی برایش نقل کند و جایزه بگیرد. بالاخره پیرمرد را پیدا کردند و چون خیلی پیر بود، او را در زنبیلی گذاشتند و آوردند. پیرمرد، با همه ناتوانی یک حدیث را که از دوران کودکی شنیده بود، نقل کرد: فرزند آدم پیر می‌شود و دو ویژگی در او جوان می‌شود: حرص و آرزوی طولانی هارون‌الرشید خیلی خوشش آمد. به پیرمرد جایزه‌ای داد. سپس او را با زنبیل بردند. هنوز به دم در نرسیده بود که برگشت و گفت: آیا این پول را هر ماه می‌دهی یا فقط همین یک بار است؟ هارون خنده‌ای کرد و گفت: راست گفت پیامبر خدا! [1] بحار الأنوار ط بیروت ج70 ص 22 http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
حجت الاسلام و المسلمین سقای بی‌ریا خاطره‌ای را از مسلمان شدن یک فرد آمریکایی توسط نهج‌البلاغه اینگونه بیان می‌كند كه من دوستی در آمریکا داشتم که اسمش علی بود و با خواندن یک خطبه نهج‌البلاغه مسلمان شده بود. از او درباره لحظه مسلمان شدن او پرسیدم که می‌گفت من کتابهای زیادی در مورد اسلام خوانده بودم تا وقتی که نهج‌البلاغه دستم رسید و شروع به مطالعه این کتاب کردم تا رسیدم به این خطبه که حضرت امیر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «به خدا قسم اگر مرا در شب دست بسته روی خارها بکشند، محبوب‌تر است از اینکه نزد خداوند بیایم در حالی که ظلمی به کسی کرده باشم و اگر آسمان‌ها و افلاک هفت گانه و تمام ثروت‌هایی که در این افلاک است به من بدهند و در عوض از من بخواهند که به مورچه‌ای ظلم بکنم و پوست جویی را از دهان او بگیرم، بخدا قسم قبول نخواهم کرد». دوست آمریکایی من می‌گفت به اینجا که رسیدم گریه‌ام گرفت و منقلب شدم و همه چیز برایم حل شد و همان لحظه تصمیم گرفتم مسلمان شوم. هنوزهم هرگاه این خطبه را می‌خوانم همان حال به من دست می‌دهد. http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم داستانهایی از کتاب داستان راستان (۱۳) شهید مطهری ♻️ اعرابی و رسول اكرم ✳️ عربی بیابانی و وحشی وارد مدینه شد و یكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سیم و زری بگیرد. هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در میان انبوه اصحاب و یاران خود بود. حاجت خویش را اظهار كرد و عطائی خواست. رسول اكرم چیزی به او داد، ولی او قانع نشد و آن را كم شمرد، بعلاوه سخن درشت و ناهمواری بر زبان آورد و نسبت به رسول خدا جسارت كرد. اصحاب و یاران سخت در خشم شدند و چیزی نمانده بود كه آزاری به او برسانند، ولی رسول خدا مانع شد. رسول اكرم بعداً اعرابی را با خود به خانه برد و مقداری دیگر به او كمك كرد. ضمنا اعرابی از نزدیك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم به وضع رؤسا و حكامی كه تاكنون دیده شباهت ندارد و زر و خواسته ای در آنجا جمع نشده. اعرابی اظهار رضایت كرد و كلمه ای تشكرآمیز بر زبان راند. در این وقت رسول اكرم به او فرمود: «تو دیروز سخن درشت و ناهمواری بر زبان راندی كه موجب خشم اصحاب و یاران من شد. من می ترسم از ناحیه ی آنها به تو گزندی برسد. ولی اكنون در حضور من این جمله ی تشكرآمیز را گفتی. آیا ممكن است همین جمله را در حضور جمعیت بگویی تا خشم و ناراحتی كه آنان نسبت به تو دارند از بین برود؟ » اعرابی گفت: «مانعی ندارد. » مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص: 210 ✳️ روز دیگر اعرابی به مسجد آمد، درحالی كه همه جمع بودند. رسول اكرم رو به جمعیت كرد و فرمود: «این مرد اظهار می دارد كه از ما راضی شده، آیا چنین است؟ » اعرابی گفت: «چنین است» و همان جمله ی تشكرآمیز كه در خلوت گفته بود تكرار كرد. اصحاب و یاران رسول خدا خندیدند. در این هنگام رسول خدا رو به جمعیت كرد و فرمود: «مثل من و این گونه افراد، مثل همان مردی است كه شترش رمیده بود و فرار می كرد، مردم به خیال اینكه به صاحب شتر كمك بدهند فریاد كردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم كرد و فراری تر شد. صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت خواهش می كنم كسی به شتر من كاری نداشته باشد، من خودم بهتر می دانم كه از چه راه شتر خویش را رام كنم. «همینكه مردم را از تعقیب باز داشت، رفت و یك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلو شتر بیرون آمد. بدون آنكه نعره ای بزند و فریادی بكشد و بدود، تدریجا درحالی كه علف را نشان می داد جلو آمد. بعد با كمال سهولت مهار شتر خویش را در دست گرفت و روان شد. «اگر دیروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتما این اعرابی بدبخت به دست شما كشته شده بود- و در چه حال بدی كشته شده بود، در حال كفر و بت پرستی- ولی مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمی و ملایمت او را رام كردم. » [1] [1] . كحل البصر ص ۷۰ http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا