✔️ نقل كردند كه شنيديم اميرالمؤمنين در يكى از خطبههايش چنين مىفرمود:
بار خدايا من ميدانم كه بساط علم و دانش برچيده نميشود و مايه هايش از ميان نميرود (يعنى هيچگاه روى زمين را كفر و ضلالت محض فرا نميگيرد و هميشه كم و بيش آثارى از توحيد و هدايت يافت ميشود) و ميدانم كه تو روى زمينت را از حجتى بر خلق خالى نسازى كه او يا آشكار باشد و فرمانش نبرند (مانند اميرالمؤمنين و امام حسن در دوران خلافت خود) و يا ترسان و پنهان (مانند امام زمان) تا حجت تو باطل نگردد (و مردم بر تو حجت نداشته باشند) و دوستانت بعد از آنكه هدايتشان فرمودى گمراه نشوند، ولى آنها كجايند و چقدر؟ ايشان از لحاظ شماره بسيار اندك و از لحاظ ارزش نزد خداى جل ذكره بسيار بزرگند، ايشان پيرو پيشوايان دين و امامان رهبرند. همان امامانى كه به آدابشان پرورش يافته و به راه آنها رفتهاند.
🔸اينجاست كه علم و دانش ايشان را به حقيقت ايمان آگاه ساخته و روحشان نداى پيشوايان دانش را لبيك گويد و همان احاديثى كه بر ديگران مشكل آيد براى ايشان دلنشين باشد و به آنچه تكذيب كنندگان، از آن وحشت دارند و متجاوزان سرباز ميزنند انس و الفت دارند.
🔹آنها پيرو دانشمندانند، براى اطاعت خداى تبارك و اوليائش با اهل دنيا معاشرت كنند و نسبت به دين و براى ترس از دشمن خويش تقيه را آئين خود سازند، روحهاى ايشان به مقام بالا مربوط است و دانشمندان و پيروانشان در زمان دولت باطل لال و خاموشند و هميشه به انتظار دولت حق نشستهاند، خدا هم با كلمات خود (ائمه يا آيات قرآن و يا تقدير خود) حق را ثابت كند و باطل را از ميان ببرد.
🍎 خوشا به حالشان كه در زمان صلح و آرامش بر دينشان شكيبائى ورزيدند، هان از اشتياق بديدارشان در زمان ظهور دولتشان، خدا ما و ايشان و پدران و همسران و فرزندان نيكوكارشان را در بهشت برين جمع خواهد كرد.
اصول كافى جلد 2 صفحه 130.
داستانهای قرآنی و مذهبی
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
هدایت شده از دعا
چهار دعاى پرمحتوا از امام صادق(علیه السلام)
گروهى از بزرگان یاران امام صادق(علیه السلام) دعاى پرمحتواى زیر را از آن حضرت نقل کردند. امام(علیه السلام)فرمود: در شگفتم از کسى که از چهارچیز مى ترسد چرا به چهار ذکر (آیه از قرآن مجید) پناه نمى برد؛ نخست: تعجّب مى کنم از کسى که از دشمن مى ترسد چرا به این ذکر پناه نمى برد: «حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ؛ خدا ما را کفایت مى کند و او بهترین حامى ماست».(۱) زیرا خداوند در پى آن مى فرماید: «به خاطر این دعا آن گروه از مؤمنان، با نعمت و فضل پروردگار (از میدان نبرد، سالم) بازگشتند در حالى که هیچ ناراحتى به آنان نرسید».(۲)
دیگر این که در شگفتم از کسى که غم و اندوهى به او رسیده چگونه به این ذکر پناه نمى برد: «لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمِینَ؛ خداوندا جز تو مع بودى نیست منزّهى، من از ستمکاران بودم (مرا ببخش و از این اندوه رهایى ده)»(۳) زیرا خداوند در پى آن مى فرماید: «ما او را (اشاره به یونس(علیه السلام) است) از آن اندوه نجات بخشیدیم و همین گونه مؤمنان را نجات مى دهیم».(۴)
و نیز در شگفتم از کسى که در برابر توطئه خطرناکى قرار گرفته چگونه به این ذکر پناه نمى برد: «اُفَوِّضُ اَمْرِی اِلَى اللهِ اِنَّ اللهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ؛ من کار خود را به خدا واگذار مى کنم زیرا خداوند نسبت به بندگانش بیناست».(۵) خداوند در پى آن مى فرماید:
«خداوند او را (اشاره به مؤمن آل فرعون) از نقشه هاى شوم آنها (فرعونیان) رهایى بخشید».(۶)
و نیز در شگفتم از کسى که مواهب دنیوى از خدا مى خواهد چرا از این ذکر استفاده نمى کند: «ماشاءَ اللهُ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ؛ آنچه خدا بخواهد انجام مى گیرد هیچ قوّت و قدرتى جز از ناحیه خدا نیست»(۷) زیرا خداوند در پى آن مى فرماید: «… امید دارم پروردگارم بهتر از باغ تو به من دهد».(۸) (اشاره به دو دوستى که یکى با ایمان بود و فقیر و دیگرى ثروتمند و ضعیف الایمان).(۹)
سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
۲. سوره آل عمران، آیه ۱۷۴.
۳. سوره انبیاء، آیه ۸۷.
۴. سوره انبیاء، آیه ۸۸.
۵. سوره غافر، آیه ۴۴.
۶. سوره غافر، آیه ۴۵.
۷. سوره کهف، آیه ۳۹.
۸. سوره کهف، آیه ۴۰.
۹. امالى صدوق، صفحه ۶، حدیث ۲ و بحارالانوار، جلد ۹۰، صفحه ۱۸۴، حدیث ۱ .
🌺🍂 حضرت علی(علیه السّلام) و بخشیدن انگشتر در حال نماز
ابوذر از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند:
💟 روزي همراه با پيامبر اسلام (صلياللهعليهوآله) در مسجد النبي نماز ظهر ميخوانديم. پس از (نماز) نيازمندي تقاضاي كمك كرد.
كسي به او چيزي نداد. سائل دست خود را بلند كرد و گفت: «خدايا تو شاهد باش كه من در مسحد رسول تو درخواست كمك كردم و كسي چيزي به من نداد»
💟 در همين حال علي (عليهالسّلام) كه در آن هنگام مشغول نماز بود با انگشت كوچك دست راست خود به آن فقير اشاره كرد. او نزديك رفت و انگشتري را كه حضرت همواره در دست ميكرد از انگشت ايشان در آورد و رفت.
💓 اين صحنه در حضور و جلوي چشمان پيامبر (صلياللهعليهوآله) انجام شد.
📚پژوهشکده باقرالعلوم
داستانهای قرآنی و مذهبی
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیمیشن احترام پرندگان به امام هادی (ع)💕
به کانال کودکان علی اصغر در ایتا بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
داستانی از زندگی امام هادی علیه السلام👆👆
به کانال کودکان علی اصغر در ایتا بپیوندید
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍎🌺🍎
صابر خراسانی ویژه عید غدیر
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/3578658829C1f72395f25
تلگرام
@besharat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🌸🌺
سکانسی ماندگار از سریال امام علی علیه السلام به مناسبت عید غدیر
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
بسم الله الرحمن الرحیم
🌿🌷 داستانی از امام کاظم علیه السلام 🌷🌿
آن روز، روز سختی بود[1]
✔️ برای من، چون یک بند کار می کردم. اربابم بُشر آدم سخت گیری بود. از هر کدام از کنیزهایش به اندازه ده نفر کار می کشید. تازه آن هم در روزهای معمولی. وقتی مهمان داشت آن قدر کار می کردیم که آخر شب مرده مان می افتاد. آن روز هم اربابم جشن گرفته بود و مهمان داشت. عده زیادی از دوستانش را دعوت کرده بود. بساط عیش و نوش فراهم بود. به نوازندگان دستور می دادند که آهنگ را تندتر کنند.
✔️ بعدازظهر آمدم بیرون تا زباله ها را بریزم توی زباله دانی، دیدم مردی از کوچه می گذرد. انگار از صدای رقص و آواز و موسیقی گریزان بود. چهره در هم کشیده بود و به سرعت از کوچه می گذشت. اما مرا که دید لحظه ای درنگ کرد و نگاهی به سوی خانه انداخت. پرسید: «صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟»
گفتم: «خانه به این بزرگی و باشکوهی را نمی بینی؟ آیا بردگان و بندگان می توانند چنین بساطی راه بیندازند؟» مرد، همچنان نگاهم می کرد. به مردمانی نمی ماند که در بیابان زندگی می کنند و شهر و آدم هایش را نمی شناسند. انگار حرف های من هم، چیز تازه ای برای او نداشت. گفتم: «این خانه ارباب من بُشر است. نام او را نشنیده ای؟ او آزاد است نه بنده»
❗️احساس کردم در لحن مرد چیزی بود، چیزی که از آن سر در نیاوردم. برگشتم خانه.
❓بُشر داد زد: «کجا بودی؟».
😌 گفتم: «رفته بودم زباله ها را بریزم بیرون».
😮 داد زد: «زباله ریختن مگر این همه وقت می برد؟»
😌 گفتم: «مردی از کوچه می گذشت چیزهایی از من پرسید، برای همین دیر کردم».
❓«چه پرسید مگر؟»
❓«پرسید صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟»❓
«و تو چه گفتی؟»
«گفتم معلوم است که آزاد است. ارباب من از اعیان و اشراف بغداد است».
«و بعد؟»
«انگار قانع شد، اما حرفش لحن عجیبی داشت.
‼️گفت معلوم است که صاحب این خانه آزاد است، اگر بنده بود که این صداها را از منزلش نمی شنیدیم». ‼️
اربابم بُشر، ناگهان فروریخت، به آوازخوانان و رقصندگان اشاره کرد که ساکت باشند و بعد پرسید: «یک بار دیگر بگو آن مرد چه گفت؟!»
و من همه حرف های غریبه را برای او مو به مو نقل کردم. آن وقت بود که انگار صاعقه او را زد، فریاد کشید: «وای بر من! وای بر من!»
پابرهنه می دوید.
داد زدم: «کفش هایتان. اجازه بدهید کفش هایتان را بیاورم ارباب». اما ارباب انگار نمی شنید. سمتی را که مرد به آن سو رفته بود نشانش دادم. آن گاه پابرهنه دوید و در پیچ کوچه گم شد. ساعتی بعد برگشت. چشم هایش سرخ شده بود. معلوم بود گریسته است. به میهمان هایش گفت: «از این پس در خانه من از این خبرها نخواهد بود. همه چیز را جمع کنید و از اینجا بروید».
یکی پرسید: ❓
«آن غریبه که این همه تو را به هم ریخته که بود؟» ❓
اربابم گفت: ❣ «موسی بن جعفر». ❣
مردها به هم نگاه کردند. بعضی ها زیر لب گفتند: «موسی بن جعفر».
✔️ از آن پس اربابم به کلی عوض شد. اعمال گذشته اش را ترک کرد و کم کم به زهد و عبادت روی آورد. بسیار نماز می خواند و بسیار گریه می کرد و از خدا می خواست او را ببخشد. کم کم آوازه اش در شهر پیچید، با لقبی که مردم به او داده بودند: «بُشر حافی» به او حافی (پابرهنه) می گفتند، زیرا پابرهنه دنبال امام کاظم دویده بود.[2]
[1] . پایگاه حوزه، مجله اشارات شماره 111، شهادت امام موسی کاظم(ع).
[2] . حسین حاجیلو، حکایت هایی از زندگی امام موسی کاظم(ع)، تهران، همشهری، 1386، ص12.
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
https://telegram.me/besharat_ir
https://telegram.me/joinchat/DNaRB0A-FwP3vGVUdJxYbA
محافظت دو شیر از موسی بن جعفر
حمید طوسی نقل میکند:
هارون الرشید مرا احضار کرد و دستور داد که به زندان بروم و موسی بن جعفر را به قتل برسانم. هنگامی که به زندان رسیدم وقت نماز بود و موسی بن جعفر به نماز مشغول بود و یک شیر در جانب راست و شیری دیگر در جانب چپ او ایستاده بود، با دیدن این صحنه وحشت کردم و بازگشتم. و آنچه را که دیده بودم برای هارون بازگفتم. هارون چند نفر از معتمدان را همراه من فرستاد تا صحت گفته من به وی ثابت شود. چون به زندان واردی شدیم، دوباره همان شیرها را دیدیم. بازگشتیم و به هارون خبر دادیم. هارون الرشید سوگند یاد کرد که اگر آنچه را که مشاهده کردهایم برای کسی بازگو کنیم ما را به قتل میرساند. به همین دلیل تا زمانی که هارون زنده بود کسی را از ین واقعه خبردار نکردیم.
📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
نیکی به پسرعمو در لباس قهر از او
امام کاظم علیه السلام سوگند یاد کرده بود که با محمد بن عبدالله (پسرعموی خویش) سخن نگوید. ابراهیم بن مفضل نقل کرده است: خدمت امام کاظم علیه السلام رفتیم و به ایشان گفتم شما مردم را به نیکی و صله رحم تشویق می کنید؛ در حالی که خودتان سوگند خورده اید با پسرعموی خویش سخن نگویید.
حضرت فرمود: اینکه من با او سخن نمی گویم به سبب نیکی به اوست؛ زیرا او مرتب درباره من سخن می گوید و از من غیبت می کند. زمانی که مردم متوجه شوند من با او سخن نمی گویم حرف او را درباره من نمی پذیرند و او مجبور می شود از غیبت من صرف نظر کند و این کار، نیکی در حق اوست.
📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
فروتنی
امام کاظم علیه السلام به مردی سیاه پوست و زشت رو رسید. بر او سلام کرد و نزدش فرود آمد و مدتی با وی گفت وگو کرد. سپس فرمود که اگر حاجتی برای وی پیش بیاید آن را برآورده می کند. در این هنگام شخصی گفت: سرورم
شما با منزلتی که دارید نزد این مرد می آیید و از نیازهایش سؤال می کنید؛ در حالی که او به شما محتاج تر است؟ امام فرمود: او بنده ای از بندگان خداست که بنابر حکم قرآن، برادر ماست و در زمین حرکت می کند. با او از یک پدر هستیم. شاید روزگار ما را نیازمند او کند و پس از آنکه بر او بالیدیم، ما را در برابر خود متواضع ببیند.
📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
عطا و دعای امام کاظم
✔️✔️ محمد بن مغیث از کشاورزان مدینه بود. وی نقل می کند: یک سال محصولات زیادی در زمین کشاوری خود کاشتم. آن سال زراعت خوب بود؛ اما هنگام فرا رسیدن محصول، ملخ های بسیار آمدند و تمام زراعت مرا خوردند. در مجموع 120 دینار خسارت دیدم. پس از این حادثه در جایی نشسته بودم ناگهان امام کاظم علیه السلام را دیدم که نزدیک آمدند و پس از سلام از من پرسیدند: از زراعت چه خبر؟ گفتم تمام زراعتم درو شده و ملخ ها ریختند و همه را نابود کردند. امام فرمود: چقدر خسارت دیده ای؟ عرض کردم یک صد و بیست دینار خسارت دیده ام. اما به غلامش فرمود: یکصد و پنجاه دینار همراه دو شتر جدا کن و به او تحویل بده. آن گاه به من فرمود: سی دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو داده ام. عرض کردم مبارک باشد. سپس به امام گفتم به داخل زمین تشریف بیاورید و برای بنده دعایی بفرمایید. امام وارد زمین شدند و در حق من دعا کردند. به برکت دعای امام، آن دو شتر بر اثر زاد و ولد زیاد شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگی ام پربرکت شد.😊
📚پایگاه اطلاع رسانی حوزه
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شأن نزول آیه 61 سوره آل عمران و داستان مباهله
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
تلگرام
@Dastanqm
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ روز مباهله که هیچ کس در آن بر اهل بیت علیه السلام پیشی نگرفته است.
ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/3578658829C1f72395f25
18.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن داستان قرآنی مباهله
ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
افتخار دهید و از کانالهای دیگر ما دیدن کنید:
بشارت
http://eitaa.com/joinchat/3578658829C1f72395f25
داستانهای قرآنی و مذهبی
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
پوسترهای قرآنی
http://eitaa.com/joinchat/3661430797C9de8dc581d
پوسترهای نهج البلاغه
http://eitaa.com/joinchat/3661234189C2a7652fcef
کانال کودکان علی اصغر
http://eitaa.com/joinchat/3402432525C2b42624acc
دعا
http://eitaa.com/joinchat/1727266827C5fd712b4d4
روایات
http://eitaa.com/joinchat/3912564749Ce45dda9373
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
مباهله در اصل از «بَهل» بهمعنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله بهمعنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.
پیامبر (ص)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند .
پیامبر اکرم (ص)در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی(ع) بدون واسطه پدر می دانستند.
در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر (ص) جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی (ع) و حضرت آدم (ع)، یادآوری می کند که آدم(ع) را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح(ع) فرزند خداست، پس حضرت آدم(ع) برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر.
اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر(ص)را در اجرا.ی مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد (ص) بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد.
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم (ص)، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم».
پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان با تلخیص
https://telegram.me/besharat_ir
attach 📎
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستندی در مورد جریان مباهله - آیه «هل اتی» - خاتم بخشی
ایتا و تلگرام👇
@besharat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان مباهله
صداوسیمای مرکز قزوین
ایتا و تلگرام👇
@besharat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی از حضرت ابراهیم علیه السلام
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا و تلگرام👇
@Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساخت منجنیق برای اولین توسط و داستان حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم علیه السلام
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا و تلگرام👇
@Dastanqm
✔️ غَزْوه بَدْر یا بَدرُالکُبریٰ، نخستین جنگ با فرماندهی پیامبر(ص)، میان مسلمانان و مشرکان قریش پس از هجرت پیامبر به مدینه، در هفدهم رمضان سال دوم هجری در منطقه بدر روی داد. در این جنگ، مسلمانان علیرغم کمشمار بودن به پیروزی رسیدند و چند تن از بزرگان مشرکان کشته یا اسیر شدند. این پیروزی جایگاه مسلمانان در مدینه را تثبیت کرد. بنابر منابع تاریخی، از علل پیروزی مسلمانان، جانفشانی و دلاوری مسلمانان بهویژه علی (ع) و حمزه سیدالشهداء، بود. این غزوه جزو معدود جنگهایی است که در قرآن ذکر شده و نمونهای از امدادالهی دانسته شده است.
دو غزوه دیگر نیز به نام بدر خوانده میشوند: بدر الاُولی و بدر الموعد ؛ اما مراد از جنگ یا غزوه بدر در منابع تاریخی بدر الکبری است.
📚ویکی شیعه
به کانال داستانهای قرآنی و مذهبی بپیوندید.
ایتا و تلگرام👇
@Dastanqm
هدایت شده از بشارت میدهم خوشروزگاری
آیههای ۱۹ تا ۲۴ سوره حج
هَـٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ ۖ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ ﴿١٩﴾ يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ ﴿٢٠﴾ وَلَهُم مَّقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ ﴿٢١﴾ كُلَّمَا أَرَادُوا أَن يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿٢٢﴾ إِنَّ اللَّـهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ﴿٢٣﴾ وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ الْحَمِيدِ ﴿٢٤﴾
اين دو [گروه،] دشمنان يكديگرند كه در باره پروردگارشان با هم ستيزه مىكنند، و كسانى كه كفر ورزيدند، جامههايى از آتش برايشان بريده شده است [و] از بالاى سرشان آب جوشان ريخته مىشود. (۱۹) آنچه در شكم آنهاست با پوست [بدن]شان بدان گداخته مىگردد. (۲۰) و براى [وارد كردن ضربت بر سر] آنان گرزهايى آهنين است. (۲۱) هر بار بخواهند از [شدت] غم، از آن بيرون روند در آن باز گردانيده مىشوند [كه هان] بچشيد عذاب آتش سوزان را. (۲۲) خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند در باغهايى كه از زير [درختان] آن نهرها روان است درمىآورد: در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آراسته مىشوند، و لباسشان در آنجا از پرنيان است. (۲۳) و به گفتار پاك هدايت مىشوند و به سوى راه [خداى] ستوده هدايت مىگردند. (۲۴)
@besharat_ir